تقدیم به :
ماهی های سرخ کوچولوئی که از آن شب
تا بحال هرگز خوابشان نبرده است .
آب کم جوی تشنگی آور بدست
تا بجوشد آبت از بالا و پست
بچه های گنده سلام و شب همه تان بخیر . از آن شب که قصه ماهی سیاه کوچولو را از صمد و به نقل از ماهی پیره ، مادربزرگ ماهیها شنیدید، تا امشب که من می خواهم بقیه ماجرا را برایتان تعریف کنم مدت زیادی می گذرد. مطمئناً اگر صمد می بود خودش این کار را می کرد.
ولی در غیاب او ، از آن موقع تا حال هیچکس نبود که ادامه این قصه را بر عهده بگیرد و ماهی سیاه کوچولو ، سرگردان و گمنام ، بتدریج در ذهن بچه ها در حال فراموش شدن بود. برای همین من خودم را موظف دیدم که اینکار نیمه تمام را ادامه دهم . سالها طول کشید که بتوانم سرنخی از ماهی سیاه و ماجراهایی که بعد از شکم مرغ ماهی خوار بر او گذشت بدست بیاورم.
آره ، ماهی سیاه کوچولو که یادتان میاد. ماجراهایی که بر او گذشت و یا در واقع ماجراهایی را که او خود برای خویش انتخاب کرده بود تا اینجا یادمان هست که با خنجری که دوستش مارمولک به او داده بود ، از درون شکم مرغ ماهی خوار معده او را درید و رها گشت و در فاصله میان زمین و آسمان در هوا معلق بود.
تا اینجای قصه را صمد برایمان دنبال کرد و صمد در جستجوی بقیه سرگذشت ماهی سیاه کوچولو بود که ناگهان خود او را مرغ آدم خواری ربود و ما از اینکه بقیه ماجرا را از خود او بشنویم محروم گشتیم. حالا بقیه این قصه را از آن ماهی سرخ کوچولویی که آن شب تا صبح خوابش نبرد و حالا خود ماهی گنده ای شده ، بشنوید :
یکی بود، یکی نبود ، به غیر از ماهی سیاه کوچولو هیچکس نبود.
ماهی سیاه چشمش را که باز کرد، مثل اینکه از یک خواب بسیار مهیج و کابوسی ترسناک بیدار شده باشد ، با حیرت به خودش و اطرافش نگاه کرد هیچ چیز برایش مانند سابق نبود. علاوه بر این یک احساس و حالت عجیب و تازه ای در درونش بوجود آمده بود احساس تازه ای که قبلاً با آن آشنائی نداشت.
کمی بیشتر که به خودش آمد، حس کرد که از عطش و داغی تمام بدنش دارد می سوزد . خوب که متوجه اطرافش شد ، دید که اصلاً دریائی در کار نیست، نه رودخانه ایست و نه آبی . به سختی می توانست به اندامهایش ، به بالها و دمش تکان و حرکتی بدهد . او که انتظار داشت از شکم مرغ ماهی خوار بر فراز آب ، یک راست در وسط امواج آب می افتاد ، دید که در کویری برهوت و سوزان ، درگودال کوچک و کم عمقی ، به گودی چند انگشت با مختصری آب گل آلود ، که آنهم در حال خشکیدن و تبخیر بود ، افتاده است. و اینکه چگونه و کی به چنین وضعی دچار گشته ، هیچ یادش نمی آید و سر در نمی آورد .
آخرین چیزی که یادش می آمد جدال در شکم مرغ ماهی خوار و پاره کردن شکم او بود که خودش را نجات بدهد و بعد از آن دیگر چیزی یادش نمی آید. همه گذشته اش همچون خوابی می ماند ، مه آلود و ...
از کتاب ماهی سیاه کوچولو (ادامه ماجرا)
تألیف استاد علی اکبر خانجانیلینک دانلود رایگان ماهی سیاه کوچولو -قسمت دوم-بقیه ماجرا:
https://8pic.ir/do.php?filename=mahi-seyah-2.pdf
مولف این کتاب ،حدود 180جلدکتاب دیگر را بصورت رایگان منتشر کرده اند که ماهی سیاه کوچولوقسمت دوم اولین اثر این نویسنده می باشد که بعداز مرگ صمد بهرنگی تالیف کرده اند،چون معتقد هستند که صمد بهرنگی ماجرای خودش را دراین کتاب مینویسد که با عمرش کفایت نکرد که ادامه داستانش را بنویسد...
لینک دانلود رایگان بقیه کتابهای این نویسنده:
https://up.20script.ir/do.php?filename=c861-ketab1401.rar