? از او مینویسم که «این مسأله را بر همه کس روشن کرد» که پای غدیر باید همه چیز را فدا ساخت...
?
? از او مینویسم که سروصفت قامت افراخت و سر به بلندایی کشید که سایهاش بستان سرسبز غدیرپژوهی را برای همیشه زیر پر گرفت!
?
? از او مینویسم که شمعسان ذره ذره سوخت و آب شد، اما پرتو وجودش همواره فراراهِ غدیریان، تابنده ماند و روشنگری کرد!
?
? از او مینویسم که «ره چنان رفت که رهروان رفتند»، اما فرسنگها پیشتر از رهروان گام زد...
فقیه بود، اصولی بود، ادیب بود، سخنشناس بود... خلاصه همۀ پیشنیازهای حفاظت از سنگر ولایت علوی را در اختیار داشت...
نه بیمایه و کممایه قدم به راه عشق نهاد و نه مایه اندوخت و به کار نزد!
? به مقصدِ زلالِ برکۀ غدیر «که صد خضرش ز پی، صحرانورد است»، عزم جزم کرد و هر توشهای را که در این سفر ناگزیر بود، با خود برداشت و همه را در این مسیر صعب العبور هزینه کرد تا به سرچشمۀ آب حیات رسید و چشید و چشانید...
↩️ نامآورانِ الازهر که هریک را دستی بلند در ادبیات تازی بود، پای عیبجویی بر زمینِ بدخواهی استوار کردند و قلمش را به نقد نشستند..
اما در نهایت آنچنان در برابر فخامت و استواریِ غدیرنامۀِ بلاغتاثرش، به زانو درآمدند که انگشت حیرت به دندان گزیده، به کوتهدستی معترف آمدند، چه در هزاران ورق، یک نقطۀ تاریک نیافتند تا طعنی بزنند و خردهای بگیرند!
?
? از او مینویسم که به راستی #عبدالحسین بود و چنانکه رسم عبودیت است، به پیروی از مولایش حسین - علیه السلام - کمر همت بست تا «سیرۀ علوی را احیا کند» و جنایتهای سقیفیان را بر ملا سازد!
? از او مینویسم...
نه..
چه بنویسم؟
که قلم را روی سیاه است و میان تهی، و صاحب قلم، نالایق، و پایۀ واژهها و عبارات پست، و ممدوح بالانشین است و والامقام و عالی جاه!
ما تماشاکنان کوته دست/تو درخت بلندبالایی!
غرض، ارادتی بود که بر زبان قلم رفت...
خداوندِ لطیف خبیر، درخورِ کرامتِ صاحب غدیر، روح بلند صاحب الغدیر را قرین رحمت و رضوان بی نظیر قرار دهد و ما را سپاسگزار زحمات او و پاسدارِ سنگر او بدارد!
۲۸ ربیع الثانی سالروز رحلت مرحوم علامه امینی رحمت الله علیه صاحب کتاب شریف الغدیر است روان پاکش را به صلوات و فاتحهای مهمان
کنیم ?