احتمالا تا به حال نام خطای کنکورد به گوشتون خورده؛ خیلی مختصر و مفید یعنی ما میدونیم یه چیزی اشتباه یا غلطه، ولی به خاطر هزینه ای که براش شده حاضر نیستیم اون متد و یا روش اشتباه رو متوقف کنیم. هیچ سازمان، نهاد یا کسب و کاری هم نمیخواد که با چالش یا در سطح بزرگتر که بحران نام داره دست و پنجه نرم کنه، ولی گاهی اوقات شرایطی پیش میاد که اون سازمان به خاطر نقص اطلاعات، عدم مدیریت صحیح و یا عدم انعطاف پذیری در شرایط بحرانی مجبوره با چالش های سفت و سختی روبرو بشه. حقیقت امر اینه که با آزمایش های کوچکتر میشه به مشکل بزرگ در ساختار سازمان های ما هم رسید. فکر میکنم متوجه شدید که ساختار ناکارآمد مهم ترین عامل برای این هست که کسب و کارها در مواجهه با چالش ها دچار ضربات مهلک و هزینه بری میشن.
یه دولت با فربهی دولت ما و فارغ از نگاه سیاسی، مشکل جمع آوری، ارزیابی و تحلیل نهایی داده ها رو داره که به این راحتی ها هم قابل اصلاح شدن نیست؛ چرا که همین به روز نگه داشتن تحلیل های انجام شده خودش نیازمند کلی هزینه و زمان صرف کردنه که توو ایران این مشکل از مهم ترین مشکلات پیش روی مدیران ما هست.
حالا چه اتفاقی رخ میده که توو ایران یه بحران پیش میاد و هیچوقت هم نمیره یا اصلا دلیل تولید این همه بحران چیه؟
اینکه احزاب سیاسی ما دچار مشکلات زیادی با هم هستند و خود این موضوع یکپارچگی رو از سیستم حکمرانی ما میگیره شکی نیست، اما اولین دلیل تولید بحران برای مدیریت در ایران اینه که منافع کوتاه مدت همیشه به منافع بلند مدت چیرگی داشته، دلیلش هم مشخصه؛ آقای دکتر کاتوزیان توو کتاب ایران جامعه کوتاه مدت به این نکته اشاره میکنند که:
مردم ما حافظه تاریخی ضعیفی دارند و نتیجه یه کار بلند مدت که به صلاح اونهاست رو فراموش میکنند ولی یه کار کوتاه مدت که سود ناچیزی هم عایدشون میکنه رو توو حافظه شون نگه میدارند (نقل به مضمون).
از طرفی دولت های ما هم حاضر نیستند این ریسک رو بکنند و یه برنامه اصلاحی با نرخ بازگشت سرمایه بالا رو در بلند مدت پیگیری کنند، ترجیح دوستان یه برنامه کوتاه مدت با حداقل نتیجه ست که مردم رو در حالت سرمستی و خلسه کوتاه مدت نگه داره. و خب من هیچوقت دلیل این همه اتلاف انرژی، سرمایه و زمان رو متوجه نمیشم که به چه راحتی در این مملکت تبدیل به یه قانون شده و دولت ها با هر گرایش سیاسی این روش رو انتخاب میکنند که به وجهه خودشون هم لطمه وارد میکنه اما حاضر به هزینه کردن سرمایه اجتماعی خودشون هم نیستند.
حالا اگر به یه بحران بخوایم اشاره کنیم که همه مردم دنیا رو در موقعیت آچمز قرار داده، میشه از کرونا نام برد. کرونا چنان ضربه ای به وجهه دولت ها در سرتاسر دنیا وارد کرد که تمام ساختارهای اونها رو زیر سؤال برد. به جز این مورد که میهمان حداقل ۳ سال آینده ماست و بالاخره روزی تبدیل به یه بیماری عادی مثل سرماخوردگی میشه، کیفیت پایین برنامه ریزی توو زمینه هایی مثل محیط زیست که عامدا مورد بی توجهی قرار گرفته یکی از این موارده که همگی داریم میبینیم حداقل در کشور ما چه بلاهایی داره سر جنگل های زاگرس و تالاب هورالعظیم میاد. حالا شما سرمایه اجتماعی پایین دولت ما در مقابله با مشکلات بزرگ رو در نظر بگیرید تا به واقعیت و عمق فاجعه بیشتر واقف بشید.
تمام مواردی که در این مقاله کوتاه به اون اشاره شد فقط نشانی از وجود بحران در این ممکلت داشتند، حالا تصمیمات غلطی که در زمینه های مختلف مثل کمبود واکسن، بی توجهی به محیط زیست و تصمیمات عجیب اقتصادی و ... گرفته شده رو در نظر بگیرید که اولا چه هزینه ای برای دولت های ما ایجاد کرده و ثانیا چرا اجازه داده شده که بحران ایجاد بشه تا بخوایم اون رو مدیریت کنیم؟!
بقول آقای شاعر تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.