اینکه شرایط کاری تغییر کرده و ما مثل ۲۰ سال گذشته شغل پیدا نمیکنیم بر کسی پوشیده نیست. اما آیا اینکه صرفا مدرک خوب دانشگاهی داشته باشیم برای پیشرفت و موفقیت کفایت میکند؟ شاید اینکه به موضوع پرورش مهارت های نرم بپردازیم کسالت آور و تکراری باشد ولی نقطه شروع خوبی است، هرچند که این مهارت ها زیاد هستند اما چیزهایی که به نظر من مهم ترین ها بوده اند و یا با آنها برخورد داشته ام را انتخاب کردم:
۱.مهارت کار تیمی:
شاید اگر ۲۰ سال پیش میخواستیم شغلی پیدا کنیم نیاز به مهارت و تحصیلات خاصی نداشتیم، ولی هر قدر که زمان به جلو حرکت کرد مهارت ها نیز پیچیده تر شدند و به تنهایی کار کردن نیز آسان بود. ولی شرایط به گونه ای تغییر کرده که شاید یکی از دو اولویت نخست هر مدیری برای استخدام توانایی انجام دادن کارهای گروهی است. اینکه شما بتوانید با چند نفر به تبادل نظر بپردازید، بحث کنید و آنها را متقاعد کنید که نظر صحیح شما را بپذیرند و یا نظر آنها را بدون دلخوری بپذیرید در واقع نشان دهنده توانایی مهم ترین مهارت شماست. کسب و کارها نیاز به فردی دارند که چند بعدی باشد و یا در جهت چند بعدی بودن حرکت کند، چرا که نیازهای امروز سازمان ها این مهارت را میطلبد.
۲.مهارت توانایی حل مسئله:
مدیران به دنبال کسی هستند که در هنگام مواجهه با چالش ها و مشکلات بتواند از پس آنها برآید و یا حداقل تلاش خود را صرف پیدا کردن یک پاسخ منطقی به چالش ایجا شده بکند، اینکه من زمان خود را در محیط کار صرف کنم دیگر کافی نیست و در واقع هیچ مهارتی هم نیاز ندارد، مدیران میخواهند تلاش کارکنان خود را ببینند. اینکه ما خود را درگیر در چالش ایجاد شده در حوزه تخصصی خود کنیم هم برای خودمان مفید است و هم ممکن است به راهکاری دست پیدا کنیم که بهره وری تیم ما را نیز دچار تغییر کند.
۳.مهارت هوش احساسی و عاطفی:
برای همه ما پیش آمده که همکاری غمگین را دیده ایم و زمان صحبت با وی متوجه شده ایم در زندگی شخصی خود مشکلی دارد و این مشکل در محیط کار تأثیرات خود را بر بهره وری وی میگذارد. جدیدترین مهارت مورد گفتگو بین مدیران منابع انسانی همین هوش احساسی و عاطفی است و در واقع به این معناست که ما چه قدر خودمان را میشناسیم و در هنگام مواجهه با مسائل و مشکلات زندگی چه گونه با آنها برخورد میکنیم، به طور مثال اگر در روابط عاطفی خود دچار مشکلی شده ایم چه گونه میتوانیم آنرا مدیریت و کنترل کنیم که وارد حوزه کاری ما نشود و یا آسیبی به بهره وری ما در محیط کار وارد نکند. حداقل به من ثابت شده که چنین شخصیت هایی، مسئولیت پذیر تر هستند.
۴.مهارت خلاقیت:
امروزه خلاقیت برای کسب و کارها تبدیل به یک اصل شده و در واقع کسب و کارها در ابتدا برای بقا و بعد توسعه خود نیاز به خلاقیت دارند. خلاقیت دیگر به معنی تزیین کننده کسب و کارها نیست و مشتریان و مخاطبین آنها به دنبال چیزی هستند که مسیر دریافت خدمات و یا کالاها را به کوتاه ترین حالت ممکن تبدیل کند. شاید خلاقیت در شرایط قعلی برای کسب و کارها این تعریف را به خود بگیرد ولی کماکان برای کارکنان یک سازمان به معنی فرایند حل مسئله در کوتاه ترین حالت ممکن است. با توجه به این تعریف خود را خلاق میدانید؟
۵.مهارت خود مدیریتی:
مهارت خود مدیریتی بخشی از هوش هیجانی شماست که باعث میشود شما در سازمان متبوع خود بتوانید نسبت به وظایف خود متعهد و پایبند باشید، مهارت های خود را در حین انجام وظیفه در سازمان بهبود بخشید، زمان خود را به بهترین شکل ممکن مدیریت کنید و در هنگام بروز تغییرات ناگهانی بتوانید به سرعت منعطف شوید. زمانی که بتوانید خود را به بهترین صورت ممکن مدیریت کنید آنگاه توانایی ارزش آفرینی را نیز برای سازمان خود دارید.
همانطور که در ابتدای مقاله گفته شد مهارت های نرم زیادی وجود دارند که قابل بحث کردن هستند، ولی این ۵ مورد بر حسب تجربیات نگارنده انتخاب شده اند.