علی قندی
علی قندی
خواندن ۴ دقیقه·۵ سال پیش

یک هدف یک نگهبان نیاز دارد!

تا کنون راجع به طرز تفکر نامحدود و اهداف آرمانی صحبت کردیم و فرق هدف و غیر هدف را شناختیم. در ادامه‌ی کتاب بازی بینهایت (نوشته سایمون سینک) در مورد این اهداف و تاثیرات آن بیشتر میخوانیم. این بخش فصول ۴ تا ۶ کتاب را پوشش می‌دهد.

سم والتون با هدف ارائه‌ی پایین‌ترین قیمت‌ها در هر مکان و زمان و با شعار کمک به پایین آوردن هزینه‌ی خانوارها اقدام به تاسیس والمارت نمود. تمام امور والمارت از جمله محل تاسیس و اجناس و ... تحت تاثیر هدف سرویس‌دهی به قشر متوسط جامعه بود. تمامی مردم مایل بودند در محله‌هایشان یک شعبه والمارت تاسیس شود. در سال ۲۰۰۹ با جایگزینی مایک دوک، هدف والتون یه شعار پوچ تبدیل شد. مایک دوک، مدیر عامل جایگزین متخصص بهره‌وری بود. سخنرانی اولیه مارک دوک به این شکل بود:”مطمئنم که کماکان برای سهامداران خود ارزش‌آفرینی خواهیم کرد و فرصت‌های بیشتری را در اختیار ۲ ملیون کارمند خود خواهیم داد و به ۱۸۰ ملیون مشتری خود کمک می‌کنیم هزینه‌های خود را پایین بیاورند.” ترتیب جملات اون نشان از طرز فکر اوست. رشد سهام بازار اولویت اول دوک بود. در کوتاه مدت تحت مدیریت دوک سهام رشد کرد اما در سال ۲۰۱۱ والمارت چند رسوایی در اثر جی نگرفتن کارمندان و مشتریان خود به بار آورد و در نهایت متهم به تبعیض میان کارکنان شد. در سال ۲۰۱۲ کارکنان والمارت دست به تظاهرات برای احترام بیشتر شدند. محله‌ها در این زمان تمام تلاش خود را می‌کردند تا والمارت را از محله‌ی خود دور نگه دارند.مثلا طرح توسعه والمارت در نیویورک با شکست مواجه شد. همچنین ادعای رشوه به مقامات خارجی علیه والمارت بیان شد. اشتیاق کارکنان و وفاداری کارکنان کاهش یافت. با وجود اینکه در کوتاه مدت قیمت سهام رشد کرد، اما هدف در بلند مدت باعث شکست‌های پی در پی والمارت شد.

اخراج‌های گروهی برای کم کردن هزینه‌ها، تمرکز برای رشد کوتاه مدت قیمت سهام و ... اهدافی محدود از این دست در طولانی مدت ضربه‌ی بزرگی به شرکت خواهد زد. یک هدف آرمانی نیاز به نگهبان و نگهبانی دارد.

بیشتر شرکت‌ها توسط یک زوج اداره می‌شوند. یکی نگهبان چشم‌انداز و دیگری اپراتور یا مدیر ارشد مالی و عملیات. مدیران مالی یا عملیت فعالیت‌های داخلی را می‌نگرند و به افزایش بازدهی داخلی کمک می‌کنند. چنین افرادی اگر با حفظ چنین تفکری تبدیل به مدیر عامل یاهمان مدیر چشم‌انداز شوند به مرور تفکر سیستمی را جایگزین نگاه‌های نامحدود خواهند کرد. افراد در حوزه‌ی شخصی خود توانمندند و نیاز نیست در کار یکدیگر دخالت کنند. هر دو شرکت‌کننده باید عزت نفس کافی داشته باشند و ارزش همکاری خود را بدانند. مدیر چشم‌انداز نمی‌تواند چشم‌انداز خود را به تنهایی پیش ببردو کمکی مدیران عملیات و مالی نیازمندند.

در سال ۲۰۱۳ داگ مکمیلون مدیر عامل والمارت شد. سخنرانی او بدین شکل بود:”والمارت تاریخچه‌ی غنی در موردارزش‌آفرینی برای مشتریان دارد و کماکان در خدمت آن‌ها هستیم. همچنین با حفظ وعده‌های خود به مشتریان برای سهامداران خود ارزش‌آفرینی خواهیم کرد و موقعیت‌هایی را در اختیار کارکنانمان خواهیم گذاشت.”همان‌طور که دیدید، الویت اول داگ مک میلون مشتری‌ها هستند و این همان طرز تفکر اولیه والمارت بود.

میلتون فریدمن، برنده‌ی جایزه نوبل اولین اقتصاد دانی بود که در سال ۱۹۷۰ اساس تئوری تقدم سهامداران را بنیان گذاشت. این نظریه اساس فکری بازی محدود است. وی نوشت که در یک شرکن خصوصی مدیر اجرایی کارمند صاحبان شرکت است. او مسئولیت‌ دارد مطابق خواسته‌های آنان و به منظور کسب ثروت بیشتر تلاش کند. به گفته‌ی فریدمن تنها هدف کسب‌کار کسب درآمد است. آن هم درآمدی که به سهامداران تعلق می‌گیرد.

آدام اسمیت به عنوان پدر علم اقتصاد در کتاب ثروت ملل بیان می کند که مصرف تنها هدف و سرانجام کلیه‌ی تولیدات و منافع تولید‌کننده است که باید به آن پرداخت. در واقع منافع مشتری را نسبت به منافع شرکت ارجح می‌داند. در سیستم بازرگانی منافع مصرف‌کننده تقریبا به صورت دائم به نفع تولید‌کننده قربانی می‌شود و تولید به عنوان غایت همه‌ی صنایع و کسب و کار‌ها در نظر گرفته می‌شود. اسمیت پذیرفته بود دست نامرئی وجود دارد که انسان‌ها را به سمت منافع شخصیشان هدایت می‌کند. اما در این نظریه فشار خارجی مانند فشار سرمایه‌گذاران بر شرکت دیده نشده بود. در واقع بعد از سال ۱۹۷۰ و مقاله‌ی فریدمن بود که مدیران کسب سود بیشتر به نع سرمایه‌گذاران را سرلوجه قرار دادند و از این جهت طبقه‌بندی می‌شدند.

هنری فورد در یکی از سخنرانی‌هایش می‌گوید، کسب و کاری که به جز پول خروجی دیگری ندارد یک کسب‌وکار ضعیف است. اینکه بابت یک خدمت یا محصول پول پرداخت می‌کنیم بدین معنی است که شرکت موردنظر ایجاد ارزش کرده‌است. اگر ۸۰ درصد دستمزد مدیرعامل طبق نظریه فریدمن وابسته به ارزش سهام شرکت در بورس باشد، طبیعی است که او نیز اهداف شرکت را فدای هدف کوتاه‌مدت‌تری مانند این کند. در واقع طرز تفکر عمده‌ی مدیران فعلی مانند جمله‌ای است که پادشاه فرانسه لوئی شانزدهم گفت. او گفت بعد از من سیل می‌آید. یعنی فاجعه‌ای پس از مرگ من رخ می‌دهد که مشکل شماست، نه من. این احساس امروزه در فکر اکثر رهبران کسب‌وکار وجود دارد.

در سال ۲۰۱۸ لری فینک در نامه‌ای سرگشاده از رهبران خواست تا شرکت‌های خود را بر اساس اهداف رویاپردازانه نسبت به بهره‌وری زودبازده هدایت کنند. بدون احساس هدف هیچ شرکتی نمی‌تواند پتانسیل نهایی خود را به دست‌آورد. لری فینک مدیرعامل شرکت بلک راک از بزرگترین بنگاه‌های مدیریت پول در دنیاست.

کسب و کاراستارتاپبهره‌وریکتاب
علاقه‌مند به علوم داده و مدیریت https://medium.com/@alighandij
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید