چکیده
اگر چه "کمالگرایی" اغلب تلاشی برای "ممتاز شدن " است، اما میتواند "خودویرانگر " باشد. معمولا سه اشتباه بزرگ موجب از بین رفتن "بهرهوری" کمالگرایان میشود: اول، آنها در تعیین تصمیمهای بیاهمیت ناتوانند، به این ترتیب ناتوان از انجام اقدام سریع یا تفویض اختیارند! دوم، آنها از نظر اخلاقی خود را موظف به انجام بیش از حد تعهدات (بیشتعهد) میدانند. سوم، آنها وفادارانه به عادتهایی وابستهاند که ممکن است برای آنها سودی نداشته باشد! آگاهی اولین گام برای غلبه بر این خطاهاست.
بهرهوری به معنی "انجام بیشتر" کارها نیست بلکه در مورد "آنچه که انجام میدهید" است.
سه جنبه کمالگرایی که میتواند با توان شما برای اولویتبندی کارها تداخل ایجاد کند عبارتند از:
بحثی که در این جا وجود دارد این است که برای تصمیمهای بیاهمیت، شما باید یا سریع تصمیم بگیرید یا تصمیمگیری در مورد آنها را به دیگران واگذار کنید! کمالگرایان در تعیین تصمیمهای بیاهمیت مشکل دارند! آنها علاقه دارند تا هر چیزی را در کنترل خود داشته باشند. چرا؟ زیرا نقصها آنها را بیش از دیگران آزار میدهد. اگر چیزی نادرست باشد، کمالگراها، ممکن است به صورت انفجاری ناامید شوند یا به قدری دچار رنجش شوند که به سختی میتوانند آن را فراموش کنند! و آنها نمیخواهند که چنین ریسکی انجام دهند. گاه، کمالگراها به قدری به مدیریت ذرهبینی خو میگیرند که حتی به ذهنشان هم نمیرسد که یک تصمیم میتواند بیاهمیت باشد. آنها نسبت به آن کور میشوند! آنها براساس عادت و به طور خود به خود هر چیزی را براساس میزان تلاشی که برای انجام آن صرف میکنند، طبقهبندی میکنند!
راهکار1
در زندگی مدرن، خستگی ناشی از تصمیمگیری میتواند شدید باشد.
یک کمالگرا میتواند دوست داشته باشد "دست از کنترل بر روی برخی از انتخابها بردارد"، اگر "به احساس خوبی که از رهاشدن از بار تصمیمگیری نصیبش میشود" توجه کند.
سعی کنید از میانبُرهای ذهنی برای تصمیمگیری یا واگذاری سریع استفاده کنید با این امید که شما میتوانید تصمیمهایی خیلی سریعتر و خیلی خوب بگیرید اما در عین حال این تصمیمها کامل نباشند!
برای مثال، یکی از میانبُرها این است که " اگر در مورد انجام چیزی سه بار فکر کردم، حتما آن را انجام خواهم داد بیآنکه کنکاش بیشتری کنم!"
این باور که شما باید در هر شرایطی "بر انتظارات غلبه کنید" میتواند به روشهای مختلف خودش را نشان دهد!فرض کنید شخصی به شما پیشنهاد پرداخت 1000 دلار برای انجام یک خدمت را میدهد. به عنوان یک کمالگرا، ارائه 1000 دلار ارزش ممکن است کافی به نظر نرسد. ممکن است فکر کنید که باید چیزی را که رقبای شما برای آن 1500 دلار دریافت میکنند، ارائه بدهید زیرا میخواهید عملکرد بهتری داشته باشید. شما فکر میکنید: «اگر بیش از حد انجام ندهم، کمکاری کردهام!». یا اگر تشخیص میدهید که زمان 24 ساعت بازه زمانی به جایی برای پاسخ به ایمیل یک همکار است، ممکن است استاندارد خود را در 6 ساعت تنظیم کنید.
نکته کلیدی این است که شما معتقدید آنچه که به طور کلی معقول است در مورد شما صدق نمیکند و استاندارد شما باید متفاوت باشد.
شما فکر میکنید "اگر هدف من ارائه ارزشی 1.5 تا 2 برابر خدماتی باشد که ارائه میدهم، پس هرگز کم کاری نکردهام." همچنین میتواند ناشی از اضطراب، ناامنی یا سندرم فریبنده باشد. برای مثال، شما فکر میکنید تنها راه برای جلوگیری از ناامید شدن یا ناراضی بودن هر کسی از شما، فراتر رفتن از انتظارات است. کمالگرایان گاه تصور میکنند که انجام ندادن بیش از حد تعهدات، عواقب فاجعهباری در پی خواهد داشت. به عنوان مثال، آنها نگران هستند که اگر پاسخ به ایمیل تا یک روز طول بکشد دیگر مشتری نمیخواهد با آنها کار کند، حتی اگر آن درخواست غیر فوری باشد و آنها هم از همه چیز راضی باشند.
راهکار2
اگر متوجه این الگوهای فکری شدید، برای اصلاح آن، برنامه داشته باشید.
متوجه باشید که "هدفگذاری همیشگی برای عملکرد بهتر" چه هزینهای متوجه شما می کند و برای چه چیز دیگری وقت، انرژی، توجه و اراده ندارید: شاید سلامتی خودتان، اهداف بزرگتان یا خانوادهتان!؟.
اگر ارزیابی شما این است که این هزینهها قابل توجه است، سعی کنید یک قانون سرانگشتی "برای زمانی که بیشتعهد دارید" داشته باشید.
به عنوان مثال، ممکن است تصمیم بگیرید که در سه موقعیت از ده موقعیتی که میل به انجام آن دارید، بیشتعهد داشته باشید اما در هفت مورد دیگر نه.
عادات وابسته به موقعیت نیز میتواند به شما کمک کند. به عنوان مثال، اگر یک خبرنگار برای مقالهای که روی آن کار میکند بیش از شش سؤال برای من بفرستد، من به طور کلی به شش سؤال یا بیشتر با جزئیات پاسخ میدهم، و به بقیه یا پاسخ حداقلی میدهم یا از آنها میگذرم. (احتمالاً با استفاده از این استراتژی پاسخهای بهتری میدهم زیرا روی حوزههایی تمرکز میکنم که در آنها جالبترین چیزها را برای گفتن دارم.)
زمانی که کمالگراها بخواهند عادتهای جدیدی را اتخاذ کنند، در یکی از سه دسته قرار میگیرند: اول، بیش از توانشان تعهد میپذیرند و برنامههایشان به قدری طاقت فرساست که دیگر نمیتوانند مدیریت کنند! دوم، از ابتدا با پذیرش هر عادتی اجتناب میکنند، مگر آنکه 100% مطمئن باشند که میتوانند هر روز به هدف خود برسند، که این امر منجر به تعویق کارها میشود. سوم، تنها عادتهایی را میپذیرند که بدون توجه به هر اتفاقی بتوانند به آن پایبند باشند.
انعطافپذیری نشانه سلامت روانی است:
راهکار3
مکانیسمی برای بررسی این که به یک عادت پایبند نیستید فقط به این دلیل که بیش از حد به نظم خودساخته اهمیت میدهید، داشته باشید.
اگر در طول دو سال هرگز تمرینی را از دست ندادهاید، به احتمال زیاد روزهایی بوده که انجام این تمرین بهترین استفاده از زمان شما نبوده است!
به طور منظم هزینه فرصت هر فعالیت یا رفتاری را که با پشتکار انجام میدهید بررسی کنید تا مطمئن شوید که در حال حاضر بهترین استفاده از انرژی فیزیکی و ذهنی شما انجام آنهاست.
نتیجه: اگرچه "کمالگرایی " اغلب تلاشی برای "ممتاز شدن " است، اما میتواند "خودویرانگر " باشد، اگر منجر به رفتارهای نسبتا نامطلوب شود مانند:
1- ادامه انجام عادتها حتی وقتی که دیگر مفید نیستند
2- بیش از تعهد ارائه دادن کارها زمانی که هیچ اجباری وجود ندارد
3- فکر کردن بیش از حد به هر تصمیمی که میگیرند
=========================================================================
منبع: آلیس بویس، مجله کسب و کار هاروارد، 3 مارس 2020
https://hbr.org/2020/03/dont-let-perfection-be-the-enemy-of-productivity