این مطلب در آبان 1397 تهیه شده است. بخشی از این مطلب با عنوان ”راهی بهتر برای ارائه نوآوری به جهان“در همین سایت، منتشر شده است.
در سال 2012، پژوهشگران ام.آی.تی. یک سطح اشباع از مایع را معرفی کردند که سطح درونی یک بطری را چنان لغزنده کرده بود که کچاپ به صورت کاملا راحت و تا آخرین قطره از داخل ظرف خارج می شد. امروزه، شرکت لیکویی گلاید، شرکتی که با استفاده از این پیشرفت مستقل شده است، 30 مشتری صنعتی دارد و هزاران درخواست از کسب و کارهای مختلف دریافت میکند تا راههای جدیدی برای استفاده از این فناوری در نظر گفته شود، از کیسههای خون آی.وی. گرفته تا خطوط لوله نفت. این شرکت، که ام.آی.تی. هم در آن سهامدار است، در بهار 2015 موفق به تامین اولین مرحله از سرمایهگذاری مهم مورد نیاز خود شد.
این روشی است که سامانه نوآوری ایالات متحده کار میکند:
1- بخش خصوصی و دولتی، با هم در بخش آموزش عالی و پژوهشهای علمی سرمایهگذاری میکنند.
لیکویی گلاید از دل بودجه پژوهشی هزینه شده توسط NSF و DOD ظهور کرد.
2- این سرمایهگذاریها موجب پیدایش فارغ التحصیلان و ایدههایی میشود که از طریق استارتاپهای تامین مالی شده با وی.سی. به جامعه خدمت میکنند: یعنی آخرین بخش از بازگشت سرمایه.
3- این سامانه برای فناوریهای دیجیتال و نوآوریهای ملموس با بازارهای آماده برای به کارگیری، مانند لیکویی گلاید، به زیبایی عمل میکند.
4- به طور کلی، اینها ایدههای نویی هستند که بر پایه فناوریهای جدید بنا شدهاند و هدفگیری مناسب برای بازده تولید در طی 5 سال را مد نظر دارند.
5- این ایدهها برای افراد مستعد و سرمایهگذاران خطرپذیر و در نهایت برای شرکتهای بزرگی که اغلب کل استارتاپها را خریداری میکنند، جذاباند.
ایدههای نویی که برپایه دانش جدید هستند: گیاهان خودبارور، باکتریهایی که میتوانند سوختهای زیستی را سنتز کنند، فناوری انرژی هستهای ایمن، نمکزدایی مقرون به صرفه در مقیاس بالا.
این نیاز به زمان دارد تا فناوریهای مبتنی بر دانش جدید بتواند سفر میان آزمایشکاه تا بازار را طی کنند، که اغلب شامل زمان لازم برای اختراع فرآیندهای جدید ساخت خواهد بود که ممکن است تا 10سال هم به طول انجامد. این زمان بیشتر از زمانی است که اغلب سرمایهگذاران خطرپذیر میتوانند در انتظار بمانند.
نتیجه؟ به عنوان یک ملت، ما تعداد زیادی از نوآوریها را همانند کچاب باقیمانده در بطری، رها میکنیم!
این یک وضعیت واقعا تازه است. از سالهای 1960 تا اوایل 1990، سرمایهگذاری جامعه در آموزش و پژوهش منجر به پیدایش افرادی مستعد و ایدههایی فوق العاده شد و آنگاه شرکتهای بزرگ با عملیات تحقیق و توسعه درونزا میتوانند این افراد را به استخدام بگیرند و آن ایدهها را توسعه داده و آنها را به بازار هدایت کنند.
در سال 1980، این مدل بینهایت خوب عمل میکرد و یافتههای حاصل از آزمایشگاههای دانشگاه را در کشور به سمت نوآوریهایی چون آی.بی.ام. و اینتل (دو تا از پیشرفتهای ضروری برای تحقق وعده قانون مور) سوق داد که از سالهای 1960 تاکنون پیشرفت سریع در حوزه محاسبات را فراهم کرده است.
در دو دهه اخیر و به ویژه در پنج سال اخیر، ایالات متحده تغییر زیادی در نحوه توسعه، پذیرش و سرمایهگذاری در زمینه نوآوری داشته است.
امروزه، این سامانه نوآوری بهینه شده که حاصل سرمایهگذاری خطرپذیر است، برای حمایت و توسعه مفاهیم پیچیدهتر و با رشد کندتر -که ممکن است منجر به راهحلهای برهم زننده برای چالشهای موجود در انرژی پایدار، امنیت آب و غذا و سلامت شود) ساخته نشدهاست!
این یک بحران برای سرمایهگذاری خطرپذیر ایالات متحده است که وظیفه خود را تاکنون به طور عالی انجام داده است و هم یک ضعف برای نوآوری با بودجه دولتی!
حمایت فدرال برای علوم بنیادی و کاربردی ضروری است چرا که میتواند منجر به فناوریهای جدید و نوآوریهای جدید شود. اما دولت نمیتواند تامین مالی بلندمدت و در مقیاس بالا را برای محصولات و شرکتهای جدید به طور کارآمد انجام دهد. البته این هم ناعادلانه است که از شرکتهای بزرگ انتظار داشته باشیم که صبورانه در فناوریهایی که طراحی شدهاند تا به طور بی مهابا آنها را از بین ببرند، سرمایهگذاری کنند!
ایالات متحده نیازمند روشهای سیستماتیک بیشتری است تا به نوآوریهای پنهان مبتنی بر دانش جدید کمک کند تا آنها را از ایده به جهان منتقل کند. این امر مستلزم شتاب دهی در یک فرآیند دو مرحلهای است: "از ایده تا سرمایهگذاری" و "از سرمایهگذاری تا تاثیرگذاری"!
منبع: https://www.washingtonpost.com/opinions/a-better-way-to-deliver-innovation-to-the-world/2015/05/22/35023680-fe28-11e4-8b6c-0dcce21e223d_story.html