ویرگول
ورودثبت نام
علی دادخواه
علی دادخواهنانوا هم جوش شیرین می زند...
علی دادخواه
علی دادخواه
خواندن ۱ دقیقه·۱۰ ماه پیش

اندوه می‌چکد از پیراهنم...




اندوه
از لباس‌هایم
به آرامی
می‌چکد
دیروز آنها را شُستم
زیر بارانی که از دود ماشین‌ها
سیاه شده بود
دستانم را
به آسمان
دراز می‌کنم
به ابرها چنگ می‌زنم
شاید بتوان با آنها
پیراهنی سپید دوخت
دوباره در خود فرو می‌روم
دوستم زنگ می‌زند
او نگران است
حیف که نمی‌داند
من سال‌ها پیش
از این شهر
رفته‌ام
شاید هم
از این جهان خاکی
برای همیشه
دور شده‌ام
با اینکه لباس‌هایم را
تازه خریده‌ام
همین که می‌پوشمشان
کهنه می‌شوند
می‌دانم که تقصیر من نیست
این عمر است
که به سمت نیستی
عجله دارد...



۵ اسفند ۱۴۰۳





۳۳
۴
علی دادخواه
علی دادخواه
نانوا هم جوش شیرین می زند...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید