خوشههای خشم، شاید کمی مثل اکنون ما
خوشههای خشم روایت یک خانوادهی آمریکایی در زمان رکود بزرگ اقتصادی است. این رمان بسیار خواندنی و تا حدودی تلخ اما با کمی چاشنی امید به زندگی، مربوط به زمانی است که جامعهی آمریکا دچار رکود شدیدی شده و نویسنده، آثار آن را بر روی یک خانوادهی کشاورز پر جمعیت بررسی میکند.
جان استاین بک به خصوص به سراغ خانواده ای رفته است که متشکل از پدربزرگ و مادربزرگ، پدر و مادر و در نهایت فرزندان میباشد و این یعنی ما شاهد تقابل سه نسل با نگرشها و تفکرات متفاوت در یک خانواده با مشکلات ناشی از رکود هستیم و همین باعث هرچه جذابتر شدن این کتاب شده است.
داستان از آنجا شروع میشود که کشاورزان توان بازپرداخت بدهی خود را به بانکها ندارند که در نتیجه مجبور به ترک خانه و واگذاری زمینهای خود به بانکها میشوند. در ادامهی این وضعیت، جمعیت زیادی از کشاورزان که حالا بیکار شده و مسکن و زمین کشاورزی خود را از دست دادهاند و حال برای بدست آوردن کار و درآمد، مجبور به کوچ اجباری میشوند که این مهاجرت و رسیدن به شهر مورد نظر با ماجراهایی همراه است و خانوادهی تام جود در این مسیر با چالشهایی بسیار سختی روبرو می شود.
خوشههای خشم در سبک ناتوریالیسم نوشته شده است و همچنین رمان ژرمینال هم در همین ردیف قرار میگیرد و این دو کتاب شباهتهای زیادی به هم دارند از جمله اینکه هر دو به مشکلات و گرفتاریهای طبقهی کارگر میپردازند.
در مطلبی که در مورد رمان ژرمینال نوشته بودم به این موضوع اشاره کردهام که آن را بسیار تلخ و فاقد هر نوع امیدی میبینم اما در دل همهی تاریکیهای کتاب خوشههای خشم گاهی میتوان نور امیدی را مشاهده کرد این چنین که بعضی از شخصیتهای داستان با فداکاریهایی که انجام میدهند موجب حیرت خواننده میشوند.
حال اینکه به خواننده پیشنهاد میکنم که اگر خوشههای خشم را میخواند، برای اینکه مطالعهی خود را تکمیل کند، حتماً به سراغ رمان ژرمینال هم برود و به نظر من این دو کتاب که در یک سبک نوشته شدهاند، باعث باز شدن دیدگاه خواننده میشوند به طوری که میتواند پس از مطالعهی این دو کتاب، مسائل و مشکلات طبقهی کارگر را بهتر درک کند و همچنین میتواند موضوع فاصلهی طبقاتی که حاصل یک اقتصاد بیمار است را به طور عمیقتری بشناسد.
12 مهر 1403