از دکتر پرسیدم مشکلم دقیقا چیه ؟ مبتلا به چه چیزی هستم ؟ جلسه دوم این من بودم که بیشتر سوال می پرسیدم چون می خواستم بدونم عاملی که سال ها منو تحت تاثیر قرارداده چیه ؟
دکتر گفت خودت چی فکر می کنی، این سوالش بخاطر این بود که جلسه قبل کتاب غلبه بر نوسانات خلقی رو بهم معرفی کرده بود و می خواست برداشت خودمو از این کتاب بهش بگم. نگران بودم که شاید مشکلم بیشتر از چیزی باشه که بهش فکر می کردم، البته فهمیده بودم که نوسان خلقی دارم ولی اینکه باعث شده تبدیل بشه به دو قطبی هنوز شک داشتم.
در پاسخ سوال دکتر گفتم با توجه به چیزی که تو کتاب خوندم، نوسانات خلقی رو به پایین دارم اما آیا اینکه دو قطبی هستم یا نه شک دارم. دکتر گفت که فقط نوسانات خلقی دارم و با شنیدن این حرف کمی خیالم راحت شد. دکتر توضیح داد که بیمارانی که دو قطبی هستن شرایط سخت تری دارن و درمانشون کار ساده ای نیست.
از دکتر پرسیدم چند ساله که نوسانات خلقی دارم و در جوابم گفت تو از بدو تولد مشکل داشتی، بخشی از این بیماری ژنتیکی هست و بخش دیگه به این مربوط میشه که تو در دوران کودکی بیش فعال بودی و درمان نشدی و این دو عامل باعث تشدید بیماری در طول زمان شدن.
باید بگم که حرف دکتر درست بود و از زمانی که یادم میاد، هیچ وقت نتوسته بودم سر یه کار ثابت دووم بیارم و این همیشه منو آزار می داد و این جریان وقتی بیشتر منو اذیت می کنه که می بینم دوستام و اطرافیانم هر روز توی کار و زندگی شون روند رو به رشدی رو طی می کنن، اما من هنوز اندر خم یک کوچه ام.
هنوز چند تا سوال دیگه بود که باید از دکتر می پرسیدم، یکی اینکه روند درمانم چقدر طول می کشه و تا کی باید دارو مصرف کنم و اینکه آیا می تونم ازدواج کنم یا نه؟
دکتر در پاسخ سوال اولم گفت که دوره ی درمانت ممکنه سه تا چهار سال طول بکشه و برای مصرف دارو فعلا نمیشه زمان دقیقی مشخص کرد، این یعنی برای اینکه بصورت کامل درمان بشم باید صبر و تحمل زیادی داشته باشم و طبق دستورات پزشک جلو برم و سعی کنم خللی در روند درمان ایجاد نشه.
در مورد ازدواج هم دکتر گفت اگه بتونم حداقل سر یه کار ثابت به مدت سه برج بمونم و بعدش اون کارو ادامه بدم، برای ازدواج مشکلی ندارم.
دکتر بر خلاف دو جلسه قبلی، دیگه برام وقت مشاوره تعیین نکرد. اینو وقتی فهمیدم که از منشی پرسیدم برای جلسه بعد کی باید بیام و در جواب گفت که این به خودت بستگی داره، یعنی یا می تونم فقط برای تجویز دارو نوبت بگیرم و یا اگر نیاز به مشاوره داشتم میتونم تماس بگیرم تا برام وقت تعیین کنن.
اینو هم بگم که هزینه جلسه های مشاوره برای من که بودجه محدودی داشتم زیاد بود و از طرفی هنوز به دکتر اعتماد کامل نداشتم و نمیدونستم باید هزینه چند جلسه دیگه رو پرداخت می کردم، اما بعدش متوجه شدم که دکتر به اندازه ی نیاز برای بیمار جلسه مشاوره تجویز می کنه و برای دفعات بعدی اینو به عهده خود بیمار میزاره که در صورت نیاز به مشاوره بیشتر، خودش برای تعیین وقت با مرکز مشاوره تماس بگیره و هزینه رو پرداخت کنه.
بعضی از گره های ذهنی هنوز درونم وجود دارن که باید در موردشون بیشتر مطالعه و تحقیق کنم و احتمالا نیاز به جلسات مشاوره ی بیشتری در طول مدت درمانم داشته باشم.
من سال ها بیمار بودم و هیچ اطلاعی از این موضوع نداشتم، هرچند که گاهی حس افسردگی به سراغم میومد، اما فکر می کردم دووم نخواهد داشت و بعدش به زندگی عادی بر می گردم ولی الان همه چیز به اوجش رسیده و باعث شده نتونم یه زندگی طبیعی داشته باشم.
امیدوارم روند درمانمو به خوبی پیش ببرم و در آینده ای نزدیک شاهد نتایج بهتری باشم، اما اینو بگم که در ابتدای درمان، هنوز تغییر چندانی نداشتم و شرایط روحیم متغیره، پس اگه نوشته هایی که در آینده منتشر می کنم بالا و پایین زیادی داشت، به حساب این بزارین که هنوز درمانم کامل نشده و نیاز به زمان بیشتری دارم.
28 بهمن 1400
علی دادخواه