سه تا قرص صبح، یکی ظهر و دو تا شب، قراره حالم با اینا و مشاوره با دکتر بهتر بشه و همچنین کتاب هایی که برای درمان بهم معرفی شده، یکی غلبه بر نوسانات خلقی و یکی سیلی واقعیت، اولیشو خوندم و دومیشو تو کتابخونه پیدا نکردم.
باید تا بیست و یک بهمن ساعت 15:20 دقیقه صبر کنم تا وقت مشاورم برسه و دقیقا از دکتر بپرسم تشخیص اصلیش برای بیماریم چیه، هرچند با خوندن کتاب غلبه بر نوسانات خلقی یه چیزایی فهمیدم اما دلم می خواد از زبون دکتر بشنوم تا اطمینان پیدا کنم.
اما تشخیص اولیه خودم اینه که نوسانات خلقی رو به پایین دارم، یعنی اگر ما یه خط ترسیم کنیم و اسمشو بزاریم حالت طبیعی، قسمت بالای این خط میشه حالت شیدایی یا خلق بالا که باعث هیجانات کاذب میشه و قسمت پایینش مربطه به خلق بد و نا امیدی و بدترین حالت میل به خودکشی.
اوضاع وقتی بحرانی تر میشه شرایط بیرونی هم سخت باشه، یعنی به خاطر این بیماری نتونی بری سرکار، نتونی درآمد داشته باشی و همچنین زندگی معمولیت دچار اشکال بشه.
همچنین خوابت هم دچار مشکل میشه، مثلا من شبا تا صبح با اینکه خوابم ولی تو یه دنیای دیگه بیدارم و این باعث میشه که صبح ها نتونم با نشاط از خواب بیدار بشم. از طرفی اتفاقات پیرامونی تاثیر زیادی روی من دارن به اندازه ای که حتی کوچک ترین پیش آمد میتونه تبدیل بشه به بزرگترین استرس من و این یعنی نمیتونم مثل بقیه افراد عادی جامعه روال معمولی زندگی رو طی کنم و بتونم تو کارام رشد ثابتی داشته باشم.
تو این مدت میل به خوندن و نوشتنو از دست دادم، تو یه عالم دیگه سیر می کنم، خیلی پرت و خیلی دورافتاده تر از جایی که باید باشم. کمتر کسی میدونه مشکلم چیه اما اینم دلیل نمیشه که حال واقعیمو درک کنه.
از روزهای خوبم فاصله گرفتم و امیدوارم بتونم دوباره به اوج خودم برسم.
6 بهمن 1400
علی دادخواه