به نام خدا
نمی دانم چرا نوجوان و جوان ایرانی بدون هیچ پشتوانه علمی هر مطلبی را که در رسانه ها به خوردش می دهند را به آسانی قبول و آن را با افتخار بازنشر می کند بدون اینکه قدر سر سوزنی به خودش زحمت بدهد تا در مورد درستی یا نادرستی موضوع مورد نظر تحقیق کند.
از طرفی آنقدر پُر رو و بی حیا شده است که دیگر هیچ حرف حق و درستی را قبول نمی کند و اگر حرفی در مخالفت آنچه غلط است به او بگوییم، با الفاظ رکیک و با سفسطه جواب می دهد و به تعبیری می شود گفت خودش را به نفهمی زده و شنیدن حقیقت آن قدر برایش سخت است که تاب تحمل آن را ندارد، پس ترجیح می دهد چون گوسفندی به دنبال گله ای باشد که چوپان هر طرف که می خواهد آنها را با خود می برد.
دشمن ایران هر روز هوشمندانه تر دروغ را به خورد قشری می دهد که هر چه می گذرد تنبل تر و بی حیاتر می شوند، هر چه می گذرد بی حوصله تر و شهوت پرست تر می شوند. البته این قشر هوش بالایی هم دارند که می بایست با استفاده از ترفندهایی به آنها قبولاند که استاد همه چیز دان هستند و بهتر است مغزشان در جعبه جمجمه باشد و درب آن را هیچ وقت باز نکنند.
هر کسی چند پادکست و متن خلاصه شده را گوش و مطالعه می کند، فکر می کند که علامه دهر شده است و به خود اجازه می دهد تا در مورد همه چیز اظهار نظر کند بی آنکه لحظه ای برآنچه بر زبان و قلم خود می آورد شک کند.
آقای علی شیخ بهایی متنی کاملا خود تخریبی را در ویرگول منتشر کرده اند که اگر آن را بخوانید متوجه آنچه در بالا گفته ام می شوید. البته من همه ی تقصیر را گردن نسل جوان نمی اندازم و این گمراهی را باید از کم کاری مسئولان مربوطه هم دانست.
برای آگاهی آقای شیخ بهایی و بقیه دوستان شما را ارجاع می دهم به قسمتی از تاریخ ادبیات ایران، نوشته ی دکتر ذبیح الله صفا :
در سه قرن اول هجری مسلمانان ایرانی، به سبب حاجتی که به آموختن زبان عربی داشتند، در کشف و تدوین قواعد آن کوشش بسیار کردند چنانکه باید گفت نخستین تدوین کنندگان دستور زبان عربی آنان بوده اند. نخستین مراکز تحقیق در زبان عربی بصره و کوفه دو شهر قدیمی ایرانی بود که در آن زمان به دو شهر نیم عربی و نیم ایرانی تبدیل شده و محل تلاقی بادیه نشینان عرب و شهرنشینان و بهترین محل جمع آوری اطلاع از زبان اصیل عربی بوده است. در این دو مرکز تحقیق در صرف و نحو عربی عده ای از مشاهیر علمای ایرانی سرگرم کار بودند مثل سیبویه فارسی(م 183 ه) صاحب اولین کتاب بزرگ و جامع در علم نحو به «الکتاب» موسوم است؛ و شاگرد او اخفش خوارزمی(هر دو منسوب به مرکز ادبی بصره)؛ و کسائی فارسی(م 186 ه) و شاگرد او فرِّاء (هر دو منسوب به مرکز ادبی کوفه) و عده قابل توجه دیگری.
پس ای کسانی که فکر می کنید اعراب بر ما ایرانیان مسلط و پیروز شده اند، بدانید و آگاه باشید که هر بیگانه ای که به ظاهر بر ایران غلبه کرد، به مرور زمان در فرهنگ غنی ایرانی ذوب شد و اگر در این مورد شک دارید پیشنهاد می کنم کمی سرتان را از داخل گوشی بیرون بکشید و بروید سراغ کتاب های تاریخی تا از جهلی که بدان گرفتار هستید، نجات پیدا کرده، باشد که دست از خود فریبی و خود تحقیری بردارید.
و در آخر علت انتشار این حجم از خزعبلات را در انتشارات صدای زن را نفهمیدم. انتشاراتی که هنوز تکلیفش مشخص نیست که اسمش چی باشد، زن، زندگی، آزادی یا صدای زن ! انتشاراتی که انگار چنگ به هر ریسمان پوسیده ای می زند تا به واسطه ی آن اعتباری کسب کند اما بیشتر اعتبارش می رود زیر سوال.
پس پیشنهاد می کنم با اضافه کردن یک مطلب بی پایه و اساس به انتشارتتان، آبروی خود را بیشتر از این نبرید و به جای یک طرفه به قاضی رفتن، کمی سواد خود را بالا ببرید و بعد اقدام به منتشر کردن حقیقت کنید تا دروغ هایی که مهندسی شده تحویل نسل جدید می دهند.
14 آبان 1402