علی دادخواه
علی دادخواه
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

نه به تعطیلی کتابخانه ها !



اینجا هم آرزوست :))
اینجا هم آرزوست :))



بعد از چند سال دوری از مطالعه آزاد مداوم و رهایی از درس و کلاس و آزمون ( درس و آزمون برای مدارک تکمیلی تحصیلی و نه برای دانشگاه) و همچنین مشکلاتی که با کتابخانه بابت نداشتن کتاب های مورد نظرم داشتم و هنگام مراجعه می گفتند امانت است در صورتی که داخل سایت موجود بود!، گشایشی در امر کتابخوانی برایم ایجاد شد که البته در ادامه تبدیل می شود به زهی خیال باطل !

درهای رحمت الهی به رویم باز شدند و ناگهان بارانی از کتاب بر من شروع به باریدن کرد و توانستم چهار کتاب که با روحیاتم سازگار است و می توانست تمام توجهم را به خود جلب کند را از کتابخانه امانت بگیرم. البته نا گفته نماند که در این بین رابطی را هم پیدا کردم که به تمام قسمت های کتابخانه دسترسی داشت و این محبتی بود از طرف پروردگار به من.

در شرایط فعلی فکر نمی کنم تفریحی ارزان تر، شاداب تر، حال خوب کن تر، تو دل برو تر، مفیدتر، در دسترس تر و چند تا تر دیگر مثل کتابخانه گردی بتوان پیدا کرد آن هم در شرایطی که قیمت خرید کتاب سر به فلک کشیده است و برای ما که جزو ژن های خوب نیستیم، تنها دل خوشی مان این است که می توانیم برویم کتابخانه و لحظه ای را در آن مکان مقدس، خوش بگذرانیم.

قسمت خوب ماجرا تازه داشت برایم شروع می شد، پیدا کردن کتابخانه ای جدید البته با فاصله ای تقریبا 20 کیلومتر دورتر که می شود گفت بالای شهر است و من می بایست این مسافت طولانی را طی کنم تا به آن باغ زیبا با میوه هایی رنگارنگ برسم، البته لطف تحمل رنج راه در این است که می شود به کتاب های بروزتری دسترسی پیدا کرد و این خود تحمل سختی ها را آسان تر می کند.

اما چشمتان روز بد نبیند که وقتی شنبه این هفته به آن بهشت بالای شهر زنگ زدم، چیزی شنیدم که دنیا برایم تیره و تار گشت و هیچ کس هم نبود یک لیوان آب قند به دستمان دهد فلذا سعی نموده به خود مسلط شویم تا دقیقا بفهمم اوضاع از چه قرار است.

متاسفانه کتابخانه ها تعطیل شده بودند و این یعنی بدترین خبر ممکن در زمانی که من روی دور مطالعه و نوشتن هستم.

فکر کنم تنها جایی که تمام شیوه نامه های بهداشتی به طور صد در درصد اجرا می شود، همین کتابخانه های نازنین است که بی رحمانه یا جاهلانه مورد بی مهری قرار گرفته اند و دیوارشان انگار خیلی کوتاه تر از مکان های دیگر است. نمی دانم چرا چوب عدم مدیریت درست بحران را ما کتابخوان ها باید بخوریم.

از آن طرف مجالس بدون کوچکترین مراقبت و رعایت مسائل بهداشتی در حال برگزاری اند، حتی با اینکه دستور تعطیلی تمام تالارها و باغ ها صادر گردیده است. متاسفانه هیچ کنترل و مراقبت درستی هم وجود ندارد و این وسط انگار این کتابخانه ها هستند که موج پنجم را ایجاد کرده اند !

هرچند می دانم این نوشته را هیچ مسئول محترمی نمی خواند و صدای اعتراضم را هیچ مدیری نخواهد شنید اما جهت بهتر شدن حال خودم و تمرینی برای بهتر شدن در امر نگارش مطالب اعتراض آمیز، آن را منتشر می کنم بلکه شاید مرهمی باشد بر درد دوری از کتاب و کتابخانه، باشد که رستگار شویم!

با عشق فراوان :))





20تیر1400

علی دادخواه





اعتراض نامه نوشتهمی نوسیم تا از صرافت نوشتن نیوفتمکوتاه نوشتهکتابخانهموج پنجم
نانوا هم جوش شیرین می زند...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید