علی دادخواه
علی دادخواه
خواندن ۷ دقیقه·۱ سال پیش

چه حیف از پایان تالستوی!




سَرم را بی خود شلوغ کرده ام اما باید بگویم این کار به صورت غیر ارادی انجام می شود. هر بار که کتابی را تمام می کنم و می خواهم آن را به کتابخانه تحویل بدهم، با خود می گویم علی، لطفاً کتاب دیگری نگیر، بگذار همان هایی که الان داخل خانه هستند تمام شوند، بعد برو سمت کتاب های بعدی!

ولی هر کار می کنم نمی توانم جلوی خودم را بگیرم، مثلا شما وقتی داخل یخچال خانه تان یک جعبه شیرینی داشته باشید و بعد در محل کار به شما شیرینی تعارف کنند، به این علت که در یخچال شیرینی دارید، دست رد به شیرینی تعارف شده می زنید؟ شما را نمی دانم، اما من قطعا و بدون رعایت ادب و تعارف، حتماً چندتایی بر می دارم!

نمی دانم تا حالا برایتان پیش آمده که با خود بگویید من بدون کتاب های فلان نویسنده نمی توانم زندگی کنم و ای کاش تا وقتی زنده هستم، در هر شرایط و مناسبتی، کتابی از آن نویسنده را برای خواندن داشته باشم!

در محفل ادبی شب یلدا که در کتابخانه ی محله مان برگزار شد، وقتی پرسیدم که آیا کسی جنگ و صلح را خوانده است یا نه، هیچ کس جوابم را نداد و من بسیار تعجب کردم. چون همه ی افراد شرکت کننده خانم بودند و بسیار کتاب خوان و کتاب دوست، این باعث شد از خود بپرسم که چرا هیچ یک از این خانم ها جنگ و صلح را نخوانده اند. بعدا که این موضوع را به یکی از کتابدارهای خانم گفتم، او به من گفت :که بیشتر خانم ها حوصله ی خواندن رمان های طولانی را ندارند که البته شاید این نظر کاملا درست نباشد.

تا قبل از رمان جنگ و صلح، هیچ کتاب چند جلدی را نخوانده و ادبیات روسیه را با جنایت و مکافات شروع کرده بودم. این خیلی مهم و حیاتی است که یک نویسنده را با چه کتابی شروع به شناختنش کنید که معمولا آنهایی که دستی به معرفی کتاب دارند، بیشتر توصیه می کنند که ابتدا از داستان ها یا کتاب هایی با حجم کم شروع کنیم و اگر که قلم نویسنده را دوست داشتیم، کم کم و پله پله به سراغ رمان های حجیم تری برویم که نویسنده ی مورد نظر آن را تحریر کرده، در غیر این صورت ممکن است به علت عدم شناخت از سبک نوشتاری و نوع نگارش آن نویسنده، برای همیشه او را از لیست خود کنار بگذاریم.

هر چند که عوامل دیگری هم در اینکه ما از یک نویسنده خوشمان بیاید نیز وجود دارد که از جمله نوع ترجمه که اگر خیلی قدیمی یا بد ترجمه شده باشد شما را حسابی کلافه می کند و از طرفی بعضی از چاپخانه ها، جملات کتاب را خیلی ریز چاپ می کنند که باعث خستگی چشم می شود.

البته من با تجربه ی کمی که از قبل به دست آورده بودم، سراغ بهترین ترجمه ی جنگ و صلح رفتم که خوشبختانه آنقدر خوب و روان بود که چنان مشتاق خواندنش شدم که هنوز این شوق و اشتیاق را در هیچ رمان چند جلدی دیگری و از این جنس پیدا نکرده ام.

نمی شود گفت : بقیه رمان ها جذابیتی ندارند اما برای من به روانی جنگ و صلح نبوده اند. این را از آن جهت می گویم که مثلا در رمان در جستجوی زمان از دست رفته، شما باید مثل یک معدنچی از صبر و حوصله ی بالایی برخوردار باشید و این گونه نیست که با اولین ضربه ی کلنگ، یک رگه ی طلا را کشف و آن را تا به آخر کتاب، دائماً استخراج کنید. لذا نیاز است که کمی صبر و سخت کوشی به خرج دهید اما من این قول را به شما می دهم که در جریان خواندن هشت جلد کتاب در جستجوی زمان از دست رفته، گنج ها و رگه هایی از طلا و الماس وجود دارد که شما را به حیرت می اندازند و شما مزد تلاش خود را خواهید گرفت.

این سعادت بزرگی بود که تالستوی را با کتابی شناختم(جنگ و صلح) که تماماً گنج بود و از همه مهم تر، ترجمه ی به روز شده از سروش حبیبی که انصافاً لطفی عظیمی بود در حق ادبیات روسیه و طرفداران آن، که فکر می کنم تا سال ها نیاز به ترجمه ی دوباره ای نداشته باشد.

اما قسمت غم انگیز ماجرا این است که تالستوی دارد تمام می شود و من سومین اثر طولانی آن به نام رستاخیز را شروع کرده ام. فکر می کنم هیچ کدام از آثار دیگر تالستوی به گرد پای جنگ و صلح نمی رسند از این جهت که وقتی آناکارنینا را می خواندم، آن گنجی که صحبتش را قبل تر گفتم : را می بایست با تلاش بیشتری بدست می آورد و هم اکنون که در ابتدای رستاخیز هستم، خواندنش را همچون آناکارنینا می دانم که نیاز به صبر و تحمل بیشتری دارد. ولی تالستوی در داستان های کوتاهش باز هم دست به شاهکار زده است. بعضی از این داستان ها شامل موارد زیر می شوند:

  • شیطان
  • سعادت زناشویی
  • مرگ ایوان ایلیچ
  • سونات کرویستر
  • ارباب و بنده
  • پدر سرگی
  • داستان یک کوپن جعلی

تقریبا این چند داستان کوتاه از بهترین های تالستوی هستند، هرچند که خوشبختانه چندین مورد دیگر وجو دارد که آنها را هنوز نخوانده ام و این یک خوشبختی ناپایدار را برایم ایجاد می کند ولی به محض اینکه آخرین جرعه از شراب تالستوی را سر بکشم، تنها خاطره ای مستانه از او تا پایان زندگی برایم باقی خواهد ماند که این نیز برای خود سعادتی است.

اگر با تالستوی یا حتی ادبیات روسیه آشنایی ندارید شاید بهتر باشد از داستانهای کوتاه هر نویسنده ای که تمایل به خواندن کتاب هایش دارید شروع کنید. شاهکار جنگ و صلح بیش از 580 شخصیت را در خود داده و از این جهت ممکن است قدری خواننده را با مشکل و سختی مواجه کند که البته هیچ جای نگرانی نیست از این بابت که شما می توانید در حین خواندن رمان، نام و نشان هر شخص و ارتباط آن را با بقیه ی شخصیت ها را یادداشت کنید که در ادامه خواهید فهمید که نیاز به شناخت همه ی افراد داخل کتاب نیست و رمان حول محور چند خانواده و شخصیت مشخص می چرخد.

اما چرا من شیفته ی شخصیت تالستوی شده ام

باید گفت که تالستوی چون پیامبری در ادبیات روسیه می درخشد. او عارفی است که هم زمان چند آموزه را در یک اثر به خواننده ارائه می دهد. مثلا در همین جنگ و صلح می توان به مواردی اشاره کرد که هم زمان خواننده می تواند آنها را در یک اثر خارق العاده دریافت کند از جمله :

  • شرحی تاریخی و دقیق از جنگ های روسیه و ناپلئون
  • آموزش هنر جنگ وقتی دشمن از شما قوی تر است
  • آموزش هنر سیاست
  • آموزش اخلاق در زندگی
  • آموزش های اجتماعی
  • آموزه های دینی
  • آموزه های اخلاقی برای زندگی جوانان
  • آموزه هایی در باب ازدواج و تربیت فرزند
  • نمایش ابتذال و پوچی در زندگی طبقاتی آن زمان روسیه
  • نمایش عشق، خیانت و وصال
  • نمایش غم، اندوه و شادی
  • نمایش زندگی خفت بار مردمان زیر دست
  • نمایش قمار، فساد و تباهی
  • روانشناسی شخصیت های داستان
  • اشاره به فرقه ی فراموسونری و توضیحاتی پیرامون آن
  • نشان دادن زندگی بی بند و بار اشراف

و ده ها مورد دیگر که به راستی بایستی آن را نوعی کتاب الهی دانست که می توان آن را در مدرسه و دانشگاه، برای نوجوانان و جوانان تدریس کرد و همچنین پدرها و مادرها می توانند از کتاب های تالستوی برای تربیت فرزندان خود استفاده و آنها را تشویق کنند تا آنها را بخوانند.

همچنین به کسانی که می خواهند در مورد ازدواج و تشکیل خانواده مطالب مفیدی را کسب کنند، خواندن تمامی کتاب های تالستوی را در کنار منابع دیگر، به آنها پیشنهاد می کنم. از طرفی این آثار را می توان در کنار کتاب های روانشناسی غیر زرد به عنوان یک مکمل قوی خواند و از آن بیشترین استفاده را بُرد، چون شاید طرفداران حوزه ی روانشناسی علاقه ای به خواندن رمان نداشته باشند، می توانند به کتاب های تالستوی به دید دیگری نگاه کنند هرچند سایر نویسندگان روسی چون داستایوفسکی هم از روانشناسی به خوبی بهره برده است.






ساعت 01:41 بامداد یکشنبه

اول بهمن 1402





تالستویجنگ و صلحرستاخیزدر جستجوی زمان از دست رفتهحال خوبتو با من تقسیم کن
نانوا هم جوش شیرین می زند...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید