کتاب : فلسفه تنهایی
انتشارات : نشر نو
دلیل مطالعه : احساس تنهایی می کردم و دنبال راهی برای مدیریت این احساس بودم.
چگونگی آشنایی : این کتاب را سایت متمم در بخش حمایت اجتماعی معرفی کرده بود و کنجکاو بودم بدانم محتوایش چیست.
در ابتدا شاید از کلمه فلسفه بترسید و با خود بگویید فهم آن دشوار است ولی با مطالعه مقدمه آقای خشایار دیهیمی به این نتیجه می رسید که فهم فلسفه آنقدر ها هم سخت نیست و حتی در زندگی روزمره خود بارها سوال هایی از جنس فلسفه از خود پرسیده ایم مانند :
از کجا آمده ایم، که هستیم، چه باید بکنیم، معنای زندگی مان چیست، و عاقبت کارمان چه خواهد بود؟
از کجا آمده ام، آمدنم بحر چه بود / به کجا می روم آخر ننمایی وطنم
و در همین مقدمه آقای دیهیمی می گوید که مشکلات بشر با راهکارهای دم دستی مثل موارد زیر قابل حل شدن نیستند :
40 راه برای خوشبختی، 20 راه برای غلبه بر اضطراب، 50 توصیه برا زندگی زناشویی و ...
موارد بالا به این علت قابل استفاده نیستند که افراد را از اندیشیدن به چرایی ایجاد مسائل و پیدا کردن ریشه مشکلاتشان معاف و به آنها راه حل هایی پیشنهاد می کند که کمی دم دستی هستند و بدون شناخت کافی ارائه شده اند.(البته ممکن است شما نظرتان فرق کند و این نظر مترجم و سرپرست این مجموعه است)
احساس من بعد از خواندن این کتاب :
هرچند قسمت هایی در این کتاب هست که برای درک کردنشان این نیاز وجود دارد تا کمی سواد فلسفه بدانیم و قسمت های کسل کننده ای هم دارد که مربوط به آمار و ارقام مختلف است، اما در کل از خواندن این کتاب پشیمان نیستم.
شاید به جرات بتوان گفت این کتاب از معدود کتاب های تاثیر گذار در من بوده و نه اینکه باعث معجزه شده باشد ولی باعث تغییر نگرش من نسبت به تنهایی شده است.
در طول مطالعه این کتاب انگار با بخش های از وجود خودت ملاقات می کنی و نویسنده به تو می گوید اگر
می خواهی به شناخت کاملی از خود برسی باید خود را با دیگران به اشتراک بگذاری.
بعد از خواندن این کتاب احساس خوبی داشتم و این جرات را پیدا کردم تا سعی کنم برای شناخت بهتر خودم
با دیگران ارتباط های بیشتری برقرار کنم.
پیشنهاد می کنم اگر از تنها بودن رنج می برید حتما این کتاب را مطالعه کنید.
گاهی اوقات دیگران مقصر نیستند برای اینکه ما تنها هستیم و این خود ما هستیم که باید خود را به آنها ارائه کنیم و ترس هایمان را کنار بگذاریم.
تجربه من در نوشتن و انتشار هم نوعی از همین تلاش است که با ارائه به دیگران و گرفتن بازخوردها، به شناخت بهتری از درونم برسم و به سمتی می روم که می توانم سبک نوشتاری خود را کشف کنم .
احساس تنهایی، احساسی است که همگی مان از کودکی با آن آشنا هستیم، از آن روزی که انگار همه هم بازی داشتند غیر ما؛ از آن شبی که در غم تنهایی گذراندیم، هرچند خیلی دلمان می خواست همراه و همدمی داشته باشیم؛ از آن مهمانی که در آن هیچ کس را نمی شناختیم و دور و برمان پر از آدم هایی بود که سخت گرم صحبت با دیگران بودند؛ از آن شبی که کنار همدم مان به خواب رفتیم اما می دانستیم که دیگر همدم یکدیگر نیستیم.
تابستان 98