اولین پست و آشنایی من با ویرگول درباره اشکالات آموزش عالی در رشته اقتصاد و فضای این رشته از دید یک دانشجو بود. شاید خنده تلخ سرنوشت است که این بار و در روز 16 آذر سالگرد امپریالیسم ستیزی سه دانشجو (شریعت رضوی، قندچی، بزرگ نیا، روحشان شاد و یادشان گرامی) که جزو اسطوره ای ترین تصاویر تاریخ ایران از دانشجوی مبارز هستند، این متن و دیدگاه را بنویسم. دانشگاه تا پایان نیمسال اول سال 1401 به طور قطعی و طبق اعلام و مصوبه رسمی جمهوری اسلامی مجازی است!
بسیاری دانشجویان را می شناسم که پس از بحران کرونا و تعطیلی دانشگاه ها به مشاغل آزاد، کارگری روزمزد و ورود به بازارکار شاخه های پرطرفدار و بی ربط به رشته شان مشغول شدند. این اتفاق چهل سال قبل و هنگام انقلاب فرهنگی افتاد. تعطیلی چندساله دانشگاه و تلف شدن عمر یک نسل به کنار، تصفیه اساتید و دانشجویان از دانشگاه هم مزید بر علت شد تا جمع کثیری از جوانان آینده دار آن دوره به جای اینکه افق تبدیل شدن به متخصصانی حرفهای را پیش روی خود داشته باشند با جهانی بی نظم، وحشی و نیاز روز افزون مالی در جمهوری تازه تاسیس اسلامی مواجه شوند. نتیجه قابل پیش بینی بود. پس از باز شدن دانشگاه ها عده زیادی بازنگشتند. پارسال آمار عجیبی از عدم انتخاب رشته بیش از هفتاد درصد داوطلبان کنکور منتشر شد! اینکه این تعداد کلا قید دانشگاه را زدند یا برای کنکور دوباره آماده شدند مشخص نیست. قصد داشتم تحقیق و پژوهشی با همین موضوع و شباهت هایش به دوران انقلاب فرهنگی ایران و چین و اثرات اقتصادی بلندمدت آن (که ما همین الان همچنان از خیلی از قبلی هایش رنج میبریم) بنویسم ولی حساسیت مسئله، تنبلی شخص من و از طرفی روی آوردن به کار برای امرار معاش باعث شده ایده تحقیق و پژوهش از همان لحظه تا الان خام باقی بماند.
کنون با این خیز شدید افسردگی و جامعه گریزی پساکرونا، بحران های اجتماعی و اقتصادی از یک سو و خود بیماری خانمان سوز کرونا از سوی دیگر آیا جایی برای روبرو شدن با دانشگاهی که بدون امکانات لازم مجازی شد، بدون انتقال حداقل دانش به دانشجویان جلو رفت و برای کسب درآمد بیشتر هر روز بنگاهی تر شد (از نشست میک آپ در علوم اجتماعی تهران تا نشست های یک شبه پولدار شوید در اقصی نقاط کشور که برای کسب اعتبار با دادن پولی به مسئولین دانشگاه یا دانشکده در آن مکان برگزار می شوند و چیز جدیدی نیست. صرفا از وقتی دانشجویان حضور ندارند، افسار گسیخته تر شده. پیشتر مشاورین کلاهبردار کنکور هم چنین کاری می کردند.) و شوراهای صنفی، تشکل ها، انجمن ها، اعتراضات مجازی دانشجویی و حتی تمام حق و حقوق دانشجو را زیر پا گذاشت میماند؟
امروز به عنوان دانشجویی از نسل داغدیدگان 28 مرداد و کشته شدگان 16 آذر امیدی به حضور در دانشگاه ندارم. دانشگاه برای ما چیزی بیش از یک فضا بود. علم را میشود آموخت و جمع های دوستانه مان را به بیرون دانشگاه برد اما دانشگاه یک نماد و یک فرهنگ از مطالبه گری، اعتراض، مبارزه و اتحاد داشت که هرگز قابل جایگزینی نیست. دانشگاه تاریخی زنده و پویا از این مفاهیم بود. سخت ترین و استوارترین نماد علیه ظلم و ستم که از میان رفت. ترسناک ترین چیز برای ظالمان تمام تاریخ جهان. از شیلی تا لبنان و ایران. دانشگاه حفاظی بود میان مردم و حاکمیت. بدون این حفاظ دیر یا زود یک طرف این دوقطبی مغلوب خواهد شد. درست است که با این روند روزی «دانشجو» می میرد اما هرگز و در هیچ شرایط ذلت نمی پذیرد. زنده باد دانشگاه!
پ.ن: ابهامی هم در این میان توسط شخصی از دوستان مطرح شد و آن این بود که بسیاری از دانشجویان هم به دلایل مختلف به تعطیلی دانشگاه راضی شدهاند. علاوه بر اینکه این متن هم تلاش داشت در کنار نکات محتلف از مرگ روحیه و ویژگیهای دانشجویان در شرایط فعلی بگوید مسئله اصلی اینجا عملکرد حاکمیت است. اول از همه دانشجویان حتی اگر ناراضی هم باشند برای حاکمیت چندان اهمیت ندارد. دوم اینکه در شرایط فعلی و مجازی ابزارهای اعتراضیشان هم از آنها سلب شده است. و نکته آخر این است که شاید بخش کوچکی از ادامه این روند حاصل توافقی نامشروع میان آن بخش از دانشجویان باشد. چرا که حس میکنند در ظاهر حداقل نهادی بسیار ناکارآمد تعطیل شده، راحتتر موفق به کسب مدرک میشوند و در کنار آن به کار نیز میپردازند و از مضرات دانشجو بودن به دورند. اینجا هم اما نفع با چارچوب اقتصادی سیاسی توزیع رانت حاکمیت است که با شهریه قبلی و حتی افزایش سود از تعطیلی، مالیات های یکسان، شرایط یکسان برای دانشجویان، زیرساخت یکسان و… در اختیار آنها قرار میدهد. در نهایت در بلندمدت همه چیز به ضرر دانشجو، دانشگاه و مردم است.