ویرگول
ورودثبت نام
علی ارومیه ای
علی ارومیه ای
خواندن ۸ دقیقه·۱ سال پیش

سرمایه‌داری «نظام بازار» نیست[1]

نویسنده: ریچارد دی. ولف[2]

مترجم: علی ارومیه‌ای (دانشجوی کارشناسی اقتصاد دانشگاه شهید بهشتی)

باتوجه‌به اینکه سوسیالیست‌های دموکرات آمریکا هنگام نوشته شدن این یادداشت 48000 نفر عضو دارند و نامزدهای سوسیالیستی مانند الکساندریا اوکازیو کورتز برای دانشگاه‌های رایگان و خدمات درمانی برای همه فشار می‌آورند، آمریکایی‌ها بار دیگر بحث قدیمی سرمایه‌داری در مقابل سوسیالیسم را پیش کشیده‌اند. خوشبختانه، آنها این کار را به شیوه قدیمی جنگ سرد انجام نمی‌دهند که به طور غیرانتقادی یکی را تحسین کنند و دیگری را شیطان جلوه دهند. در عوض، این بار بحث بر سر انتخابی است که آمریکایی‌ها باید بین حفظ سرمایه‌داری یا تغییر سیستم به‌نوعی سوسیالیسم انجام دهند. مانند اغلب مباحثه‌های این چنینی این موضوع ما را متوجه مشکلات و تفاوت‌ها در تعریف اصطلاحات اولیه آن می‌کند. برای پیشرفت در این بحث مهم، باید از ترکیب مفهوم «سرمایه‌داری» با بازار دست برداریم. این کار اغلب و در همه طرف‌های بحث انجام می‌شود.

بازارها ابزار توزیع منابع، محصولات، کالاها و خدمات هستند. مفهوم (این به‌جای آن[3]) در بازار چنین کاربردی دارد: یک نفر به دیگری پیشنهاد می‌دهد که با نسبت توافق شده خرید کند که ممکن است باواسطه پول باشد یا نباشد.

گفتن اینکه (نظام) بازار وجود دارد به این معنی است که یک سیستم مبادله‌ای به این شکل توزیع را انجام می‌دهد. اینکه بگوییم یک (نظام) بازار وجود دارد، چیزی در مورد چگونگی انجام تولید یا چگونگی تبدیل منابع به محصول نمی‌گوید. از سوی دیگر، سرمایه‌داری توصیفی از چگونگی سازماندهی تولید کالاها و خدمات و چگونگی ارتباط مشارکت‌کنندگان در فرایند تولید با یکدیگر است؛ بنابراین، تلفیق «سرمایه‌داری» با «نظام بازار» این واقعیت را نادیده می‌گیرد که بازارها می‌توانند دررابطه‌با سیستم‌های مختلف تولید وجود داشته باشند.

به‌عبارت‌دیگر بازارها از دیرباز مکانیسم‌های توزیع در جوامع با سیستم‌های تولید بسیار متفاوت بوده‌اند. برای مثال، در اقتصادهای مبتنی بر بردگی مردم، که منجر به یک سیستم تولیدی شامل اربابان و بردگان می‌شود، «ورودی‌ها» و «خروجی‌ها» - از جمله افراد برده - اغلب در بازارها خریدوفروش می‌شدند. در این مثال می‌توانیم از بازارهای برده صحبت کنیم: زمانی که یک سیستم تولید برده با یک سیستم توزیع بازار هم‌زیستی داشت.

اگر ساختار بنگاه‌ها حول رابطه کارفرما و کارمند باقی بماند، با یا بدون یک نظام مبادله بازاری در ذیل نظام سرمایه‌داری طبقه‌بندی می‌شوند.

برای مثال، فئودالیسم مجموعه‌ای از سیستم‌های تولیدی بود که اربابان و رعیت‌ها را در کنار هم قرار می‌دادند. ازآنجایی‌که رعیت‌ها برده نبودند، بازاری برای رعیت وجود نداشت. آنها از طریق دیگر سیستم‌های غیربازاری توزیع شدند. بااین‌حال، ورودی‌ها و خروجی‌های فعالیت‌های آنها می‌توانست از طریق بازارها توزیع شود. در فئودالیسم اروپایی این مبادلات اغلب از طریق بازار انجام می‌شد. نظام‌های تولید سرمایه‌داری که حول رابطه کارفرما/کارمند (به‌جای رابطه ارباب/برده یا ارباب/رعیت) سازماندهی شده‌اند؛ به همین ترتیب می‌توانند با سیستم‌های توزیع بازار هم‌زیستی کنند. در نظام سرمایه‌داری، نهاده‌های غیرانسانی، نیروی کار (ظرفیت انجام کار)، و خروجی‌ها اغلب از طریق مبادلات بازار توزیع می‌شوند.

بنابراین، اطلاق سرمایه‌داری به‌عنوان «نظام بازار» اشتباه است. سیستم‌های توزیع بازار باتوجه‌به سیستم‌های مختلف تولید و سیستم‌های بهره‌برداری که با آنها هم‌زیستی دارند، کیفیت‌های خاص خود را دارند. بازارهای سرمایه‌داری با بازارهای برده تفاوت دارند و هر دو با بازارهای فئودالی تفاوت دارند، اما همه آنها بازار هستند. علاوه بر این، بازارها معمولاً با دستگاه‌های دولتی هم‌زیستی و تعامل دارند. این تعاملات با درجات کمتر یا بیشتر مداخلات دولتی مشخص می‌شوند: از مقررات سفت‌وسخت مبادلات تا تجارت «آزاد» یا بازارهایی که مقررات به حداقل رسیده یا وجود ندارد. دستگاه دولتی همچنین می‌تواند سیستم بازار را لغو و سیستم توزیع جایگزینی را جای آن قرار دهد.

اما در صورت منسوخ‌شدن نظام بازار، سرمایه‌داری ملغی نمی‌شود. اگر ساختار بنگاه‌ها حول رابطه کارفرما و کارمند باقی بماند، با یا بدون یک نظام مبادله بازاری در ذیل نظام سرمایه‌داری طبقه‌بندی می‌شوند. اینکه دولت به‌جای بازارها به شکل برنامه‌ریزی‌شده دست به توزیع بزند، چیزی در مورد سیستم تولید نمی‌گوید. منابع و محصولات یک سیستم تولید سرمایه‌داری می‌تواند از طریق بازارهای کم‌وبیش تنظیم شده توسط دولت یا از طریق سیستم‌های توزیع غیربازاری توزیع شود. همین امر در مورد منابع و محصولات سیستم‌های تولیدی برده‌داری و فئودالی نیز صدق می‌کند.

چرا تأکید بر تفاوت بازارها و سایر سیستم‌های توزیع از سیستم‌های تولید اهمیت دارد؟ چرا که اکثر سیستم‌های اقتصادی یک یا چند سیستم تولید را با یک یا چند سیستم توزیع ترکیب می‌کنند. به همین دلیل برای مدت طولانی، کارشناسان این سیستم‌های مختلط، موافق یا مخالف، تمایل داشتند که این دو سیستم را با هم ترکیب کنند، انگار که یکی هستند. در واقع، تعریف سرمایه‌داری به‌عنوان سیستم «بازار» یا «بازار آزاد» دقیقاً نتیجه چنین درهم‌آمیزی ای است.

کارل مارکس تلاش زیادی کرد تا نقد مبادله بازار را از نقد تولید سرمایه‌داری متمایز کند. او معتقد بود که مشکلات اجتماعی عمده زمان خود مانند نابرابری، بی‌ثباتی دوره‌ای و... به همان اندازه یا بیشتر از این که از سیستم توزیع بازار نشئت بگیرند، ناشی از سیستم تولید سرمایه‌داری هستند. او منتقد هر دو بود، اما برای وضوح تحلیلی، از هر یک جدا انتقاد می‌کرد.

از آغاز سرمایه‌داری، اصلاح‌طلبان اغلب با حمایت از مداخلات دولت در بازارها به دنبال رفع برخی از مشکلات آن بوده‌اند. حداقل دستمزد، حداکثر نرخ بهره، مالیات تصاعدی و... از جمله سازوکارهای منتخب آنهاست. به طور کلی‌تر، اصلاح‌طلبان به سیستم توزیع ثروت سودمحور سرمایه‌داری، پاسخ دادند تا دولت آن ثروت را بر اساس معیارهای غیر سرمایه‌دارانه (غیرانتفاعی) توزیع کند.

انتقادات شدیدتر از بازارها، آنها را به سمت مکانیسم‌های دیگر توزیع منابع و محصولات، مانند نهادهای دولتی متمرکز یا غیرمتمرکز که وظیفه توزیع را بر عهده دارند، مؤسسات خصوصی که به طور مشابه مسئولیت دارند و... سوق داد. تمام سیستم‌های توزیع متفاوتی که در بالا موردبحث قرار گرفت (بازار آزاد، بازار تنظیم‌شده و غیر بازار) هم‌زیستی دارند و با یک سیستم تولید سرمایه‌داری تعامل دارند.

تا زمانی که مشکلات سرمایه‌داری؛ نابرابری، بحران‌های دوره‌ای و... ، تا حدی از روابط تولیدی آن نشئت گیرد، اصلاحاتی که منحصراً بر تنظیم بازارها متمرکز شده‌اند در حل آنها موفق نخواهند شد. برای مثال، سیاست‌های پولی کینزی (متمرکز بر افزایش یا کاهش مقدار پول در گردش و به‌تبع آن نرخ‌های بهره) رابطه کارفرما و کارمند را تحت‌تأثیر قرار نمی‌دهند، هر چند که تغییرات مدنظر آن‌ها؛ ثروت را دوباره توزیع کند، بازارها را تنظیم کند یا بازارها را به نفع بخش دولتی تغییر دهد.

سیاست‌های کینزی نیز هرگز به بی‌ثباتی دوره‌ای سرمایه‌داری پایان نداد. نیو دیل[4] و سوسیال‌دموکراسی اروپایی علی‌رغم برنامه‌های اصلاحی عظیم، نظام تولید سرمایه‌داری را هم در واحدهای دولتی و هم خصوصی تغییر نداد. آنها بدین ترتیب کارفرمایان سرمایه‌دار را با سود خود رها کردند تا به‌مرور برای فرار، تضعیف و در نهایت انحلال برنامه‌های این چنینی دست‌به‌کار شوند.

به‌مراتب بهتر است که ثروت را در وهله اول به طور نابرابر تقسیم نکنیم تا پس از آن بخواهیم برای رفع نابرابری آن را دوباره توزیع کنیم. به‌عنوان‌مثال، روزولت در سال 1944 پیشنهاد کرد که دولت حداکثر درآمد را در کنار حداقل دستمزد ایجاد کند. این یکی از راه‌های مختلفی است که می‌توان نابرابری را محدود کرد و در نتیجه از توزیع مجدد جلوگیری کرد. تلاش‌ها برای توزیع مجدد در نهایت با انواع طفره‌روی‌ها، مخالفت‌ها و شکست‌هایی که خود اثرات توزیع نابرابر را تشدید می‌کنند؛ روبرو می‌شود. صلح و انسجام اجتماعی دیریازود قربانی بازتوزیع می‌شود. اصلاح بازارها به دلیل این که روابط سازمان تولید سرمایه‌داری را بدون تغییر رها می‌کند؛ مانند توزیع مجدد است. همان‌طور که طرح‌های بازتوزیع نمی‌توانند مشکلات ریشه‌دار در توزیع را حل کنند، اصلاحات متمرکز بر بازار نیز در حل مشکلات ریشه‌دار در تولید ناکام هستند.

از سال 2008، سرمایه‌داری بار دیگر مشکلات عمیق و حل‌نشده بی‌ثباتی دوره‌ای، عمیق‌تر شدن نابرابری و بی‌عدالتی‌هایی که هر دو اینها به دنبال دارند را به همه ما نشان داده است. تداوم آنها منعکس‌کننده نظام تولید سرمایه‌داری است. برای رویارویی و حل موفقیت‌آمیز مشکلات بحران‌های دائمی اقتصادی، نابرابری درآمد و ثروت و... ، باید از نظام تولید کارفرما/کارمند فراتر برویم. دموکراتیک کردن بنگاه‌ها و گذر از سلسله‌مراتب کارفرما/کارمند به تعاونی‌های کارگری یک راه کلیدی است برای تغییری که نیاز داریم.

تعاونی‌های کارگری به طور دموکراتیک درباره توزیع درآمد (دستمزد، پاداش، مزایا، سهام سود و غیره) بین اعضای خود تصمیم می‌گیرند. هیچ گروه کوچکی از مالکان و هیئت‌مدیره‌ای که آنها انتخاب می‌کنند، مانند شرکت‌های سرمایه‌داری، چنین تصمیماتی را اتخاذ نمی‌کند؛ بنابراین، برای مثال، بسیار کمتر احتمال دارد که تعداد کمی از افراد در یک گروه کارگری میلیون‌ها دلار درآمد داشته باشند، درحالی‌که بسیاری دیگر قادر به ارسال فرزندان خود به دانشگاه نباشند. یک تصمیم دموکراتیک تعاونی کارگری در مورد توزیع درآمد بنگاه نسبت به آنچه که بنگاه‌های سرمایه‌داری انجام می‌دهند؛ به‌مراتب کمتر نابرابر است. سوسیالیسم برای قرن بیست و یکم می‌تواند و باید شامل گذار از یک نظام اقتصادی سرمایه‌داری به یک نظام اقتصادی مبتنی بر تعاونی کارگری باشد. برای این که به عهدش برای نابرابری کمتر و تضاد اجتماعی کمتر وفا کند. [5]

[1] https://truthout.org/articles/capitalism-is-not-the-market-system/

[2] ریچارد دیوید وولف (متولد ۱ آوریل ۱۹۴۲) یک اقتصاددان آمریکایی است که به دلیل کار در زمینه روش شناسی اقتصادی و تجزیه و تحلیل طبقاتی مشهور است. وی استاد اقتصاد دانشگاه ماساچوست آمرست است و در حال حاضر استاد مدعو در برنامه تحصیلات تکمیلی در روابط بین الملل دانشگاه نیو اسکول در نیویورک می باشد. وولف همچنین در دانشگاه ییل ، ​​دانشگاه سیتی نیویورک ، دانشگاه یوتا ، دانشگاه پاریس (سوربن) و انجمن برشت در شهر نیویورک تدریس کرده است. او به دلیل ایده های نوآورانه با در کتاب «دموکراسی در کار» برای افزایش رفاه کارمندان در محل کار و توسعه شرکت های تعاونی شهرت پیدا کرد.

[3] Quid pro quo

[4] New Deal

برنامه اقتصادی رییس جمهور فرانکلین دی روزولت تحت تاثیر نظریات کینز

اقتصاداقتصاد سیاسیاقتصادیسرمایه داریتاریخ اقتصاد
نماینده صداهای شنیده نشده!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید