حملات صورت گرفته به این سند همکاری دائما مورد توجه من بوده و دائما سعی داشتهام دلایل مطرح شده از سوی معترضین را بشنوم و به این موضوع فکر کنم. این پست شامل بخشی از عقاید من است در خصوص این موضوع.
برای آنکه بتوانم به راحتی در خصوص این موضوع بنویسم لازم است تا اطلاعاتی که از این قرارداد دارم را با شما به اشتراک بگذارم. بخشی این مفاد شامل قسمتی افشا شده از پیش نویس آن است که توسط «پترولیوم اکونومیست» از وبسایت های فعال و معتبر حوزهی انرژی در سال 2019 و همچنین بخش دیگر از سوی خبرگزاری های ایران است که بدان پرداختهاند.
این 27 مولفه شامل موضوعاتی اساسی محوریت همکاری ها هستند که طبعا جزئیات زیادی از آنها در دست نیست.
چرا چنین اتفاقی افتاده؟
دلایل مطرح شده از سوی دو کشور از وارد نشدن به جزئیات، برای جلوگیری کارشکنی های آمریکا عنوان شده.
ما اکنون کجا هستیم؟
پاسخ دادن به این سوال تا حد زیادی راهگشاست، چرا که به ما یک چشم انداز صحیح از موقعیتی که اکنون در آن قرار داریم میدهد.
اقتصاد به شدت زیادی در رکود قرار دارد، ارز ملی ارزش خود را از دست داده و روند رشد و توسعه نیز کند شده. بارها در وصف بد بودن شرایط در میان اطرافیان این مثال را زدهام که تمام تغییرات موجود در کشور محدود شده به فعالیت های بخش خصوصی یا تغییر رنگ جداول شهرها توسط شهرداری ها.
چرا اینجا هستیم؟
این سوالیست که طبعا از خود خواهید پرسید و فکر میکنم پاسخ های تک جوابی به این سوال بالغانه و خردمندانه نیستند.
از دیدگاه من چند علت فوق عمده دلایل شرایط مفتضخ موجود هستند که هر کدام سهم زیادی در رقم زدن شرایط کنونی ما دارند.
رد پیش داوری:
با توجه به مقدمات فوق که مطرح شد خواستهی من آن است که چند لحظه بدون هر پیش داوری و پیشزمینهی فکریای، به این مساله فکر کنید. در واقع این کاریست که من انجام میدهم، در خصوص این موضوع، یا سایر مسائل مطرح شده میان اجتماع. ابتدا تمام قضاوت های ذهنی و احساسی خود را کنار گذاشته و سعی میکنم ماهیت ماجرا را ببینم. سپس آرام آرام جزئیاتی مثل پیش داوری ها، سوابق تاریخی، نظرات اجتماع و صاحب نظران را به آن اضافه کرده و سعی میکنم در منطقی ترین حالی که برایم امکان پذیر است به آن نگاه کنم.
چیزی که در طول این مدت چند ساله گاه به آن پرداختهام، شرایط فعلی را در طرفی و آنچه که قرار است بدان دست یابیم را در طرف دیگر قرار دادهام. کمابیش معقولانه است.
اما در حقیقت رد قاطع عموم را نسبت به این ماجرا نمیتوانم درک کنم.
یک مقایسه:
دیگر کاری که انجام میدهم این است که آنرا با برجام مقایسه میکنم،همهی شرایط مهم یکسان هستند اما واکنش ها در مقابل یکدیگر قرار گرفته و متضادند.
اجازه دهید اشتراکات این دو قرارداد را بررسی کنیم:
میبینید؟ با ضریب فراوانی هر دو شبیه یکدیگر هستند. اما همانطور که میدانیم واکنش عموم نسبت به برجام پایکوبی و خوشحالی بود و نسبت به سند همکاری چین، فوران انزجار و خشم.
آیا فکر میکنید دلیل آن ضربه خوردن از برجام و ناتوانی اذهان عموم در پذیرش یک دستاورد معیوب است؟ خیر، من اینگونه فکر نمیکنم، چرا که بخش قابل توجهی از آنان که به سند همکاری ایران و چین معترضند، با وجود شکست یکبارهی برجام، همچنان به پیشآمد آن روی خوش نشان میدهند.
عوامل تاثیرگذار بر ذهنیت منفی مردم جامعهمان در چیست؟
محبوبیت غرب نسبت به شرق:
در زمان فکر کردن به تمامی اینها شرایط زندگی پس از مهاجرت دوستی که در کرهی جنوبی دارم از خاطرم گذشت. مطلوب بود و قابل مقایسه با تمامی کشور های توسعه یافته. اما یک تقاوت اساسی وجود داشت، و آن هم کوچک بودن جامعهی ایرانیانِ مهاجر در کرهی جنوبی بود. برای شما چنین سوالی مطرح نیست که با توجه به یکسان بودن برخی کشور های شرق و غرب، کشور های غرب مقصد 90 درصد از مهاجرین هستند؟ من معتقدم که جواب آن را میدانم. فکر میکنم یکی از عمده دلایل آن این باشد که ما نگاه مثبت تری به غرب داریم. چنین ذهنیتی از کجا شکل میگیرد؟ احتمالا خودتان بهتر میدانید.
اما این فرضیه کافی نست.
واکنش سایر دولتها:
جالب است بدانید از اولین کسانی که به استفاده از هشتگ ترکمنچای دوم پرداختند، صفحهی رسمی توییتر وزارت خارجهی آمریکا بود. پس از بررسی این صفحه متوجه شدم وزارت خارجهی آمریکا 15 توییت و رشته توییت با هشتگ فوق در این باره منتشر کرده و تمامی توییت های این صفحه در این باره چیزی حدود 30 توییت بود که به صورت مستقیم و غیر مستقیم از موضوع بحث گفته بودند.
پس از آن به صفحهی وزیر خارجهی سابق آمریکا، مایک پمپئو سر زدم که در آنجا نیز به حدود 50 توییت دست پیدا کردم.
نارضایتی های دونالد ترامپ و بایدن را خواندم.
انتخاب بعدی عربستان و اسرائیل بودند که صفحات آنها و اظهارات مقاماتشان حاوی ابراز نگرانی بود.
تنها نکتهای که در این باره به ذهنم رسید این بود که چرا آمریکا با تحریمهای کمر شکن، همچنین عربستان و اسرائیل با رد پای دیرینه در تحت فشار قرار دادن ایران، از این قرارداد ناخشنود باشند؟ آیا آنها واقعا نگران مردم ایران هستند؟ مضحک و نفرت انگیز است!
رسانههای اجتماعی:
قدم بعد بررسی شبکه های اجتماعی بود، من بسیاری از آنچه که در این باره منتشر شده بود را با حدود 3ساعت گشت و گذار، بدست آورده و مطالعه کردم. موضوع آزار دهنده در بیشتر اخبار منتشر شدهی بیبیسی، ایران اینترنشنال، منو تو، ایران وایر و ایندیپندنت فارسی، این بود که همگی حاوی داوری راجع به خبر ها بودند، با سوگیری هایی عامدانه شیوهی نگارش و بیان اخبارشان تماما بر علیه این قرارداد بود.
طبعا که لازم به یاد آوری نیست که
یک خبرگزاری باید بیطرفی خود را حفظ کند.
اگر بخواهیم تمامی آنچه که منتشر شده را دلسوزی بدانیم، کمی ساده لوحانه به نظر نمیسد؟ من اینطور فکر میکنم.
تمامی موارد فوق را آگاهانه میدانم. و عامدانه واکنش خبرگزاری ها را در پایان عنوان ها مطرح کردم تا به نحوی تیر خلاص را بزنم.
قطعا که میتوان آشفتگی و دغدغهمندی افراد را نسبت به موضوع مطرح شده درک کرد. اما متاسفانه بر این باورم که بخش قابل توجهی از این حساسیت ها معیوب است چرا که آنها را شامل :
دیدم.
بیشتر آنچه که بیان میشود عملا پیروی و تکرار آنچه است که رسانههای غرب مایلند ما به آن باور داشته باشیم. چرا که طبعا میتوانید درک کنید اگر چنین قراردادی خوب باشد، ضربه به منافع آنهاست.
همچنین من مدام مقایسههایی میان قرارداد ایران و کامبوج و سایر کشور ها میبینم که بعنوان مثال هایی مطرح میشوند برای بیان معیوب بودن همکاری با چین. و در ذهن خودم از این گله میکنم که چرا کسی به موارد موفق اشاره نمیکند؟ آیا هر کشوی که با چین همکاری کرده شکست خورده؟
بخش هایی از آنچه که راجعبه پیش نویس قرارداد خواندم، حاوی این بود که قرار است معاملات با ارز رایج دو کشور انجام شود، کاری که پیش از این چین، هند، روسیه و بسیاری دیگر انجام داده اند.
ما بنا به دلایلی که در فوق مطرح شد دچار بحران اقتصادی هستیم، اقتصادی که وابسته به نفت است و به دلیل ساختار تحریم ها به شدت تضعیف شده. از طرفی چین نیز که با شدت زیادی در حال توسعه و تولید است نیاز به منابعی دارد برای تامین انرژی مورد نیاز خود.
اینگونه نفت های ایران در شرایط تحریم مشتری دائمی داشته، برای هزینههای آن، کشور چند درصد خدمات/کالا و مابقی را ارز دریافت میکند. چنین چیزی هم برای پیشبرد زیرساختهای کشور مفید است و هم برای تقویت پشتوانهی مالی و اقتصادی.
اگر متعصب به مخلفت با این موضوع باشید طبعا این نظر صریح من بسیار برایتان ناخوشایند و ساده لوحانه خواهد بود. اما در حقیقت چیزی حز این نگاه خوشبینانه در چهارچوب چشمانم ندارم.
1: طبعا تمامی این نظرات با فرض بر این اصل بیان شد که شما نیز موافق قدرت گرفتن کشور باشید.
برای مثال ممکن است مطرح کنید که: جمهوری اسلامی اینگونه قوی تر خواهد شد، که خب این یعنی پذیرفتهاید که همکاری مفید است و مشکل شما نه سند همکاری بلکه حاکمیت است! من لازم میدانم پیشنهاد کنم این دو موضوع را در هم نیامیزیم. و من نیز راجع به آن نظری ندارم و درصورتی که داشته باشم نیز ارتباطی با موضوع پست ندارد.
2: آنچه که ممکن است بدان فکر کنید معیوب بودن استفاده از منابع طبیعی کشور است. که خب این از اشکالات ماجراست، اما آیا راه حلی برای آن دارید؟ اگر طی این قرار داد نفت به چین نفروشیم، قرار نیست آنرا در دیگر کشور ها به فروش برسانیم؟ چرا. پس شاید بهتر باشد مخالفت خود را به طور کل با برداشت بیرویه از منابع طبیعی اعلام کنیم، چرا که ماهیت غیر سیاسی دارد، انسانی تر است، و همچنین بسیار کم طرفدار است.
3: میخواهم این اصل را با شما در میان بگذارم که
اگر ما با کلیات چیزی موافقت کردیم این به معنای موافقت با تمامی جزئیات آن نیست.
و همچنین اگر ما با جزئیات چیزی موافقت کردیم، به معنای تایید کلیت آن نیست و بلعکس.
اگر ماهیت کلی قرارداد را تایید میکنم، صرفا به معنای تایید جزئیات آن نیست. در واقع همه میتوانند اینگونه باشند. برای مثال من با منتشر نشدن سند همکاری مشکل دارم، یا حضور 5هزار نیروی امنیتی را معیوب میدانم، اما با توجه به ضرورت اطمینان کامل طرف چیزی از صحت آنچه که در ایران دارد، میتوان این را منطقی دانست.
4: اینها نظرات شخصی من است که میتواند معیوب نیز باشد و با توجه به اینکه چیزی از متن دقیق سند رسمی نمیدانم نیز قطعا ممکن است در بخش هایی اشتباه کنم. اگر بتوانید مرا قانع کنید در جایی اشتباه کردهام یا ابعادی را ندیدهام، بسیار خوشحال و خرسند خواهم شد از این توجهتان.