به نام خدا
فکر میکنم سه یا چهار سال است که در ویرگول عضو شدم، حالا بعد از چهار سال تصمیم گرفتم یک مطلب در ویرگول بنویسم همینقدر دیر و همینقدر غیرقابل پیش بینی.
مطلبی رو در ویرگول خوندم که من رو یاد یک نقل قول از "رابرت گرین" انداخت و این شد که تصمیم گرفتم این نقل قول رو به اشتراک بزارم :
در گذشته، شخصی که در دربارِ سلطنتی کار میکرد، در صورتی موفق بود که به مرور زمان یاد میگرفت همه کارهایش را با کلک پیش ببرد؛ اگر به کسی از پشت خنجر میزد همیشه دستکش مخملی دست میکرد و ملیح ترین لبخندها را به خود میگرفت. یک درباریِ موفق به جای توسل به زور و خیانت آشکار، کار خود را با اغوا، افسون، مکر و زرنگی پیش میبرد و همیشه چندگام جلوتر را برنامه ریزی میکرد. زندگی در دربار، بازی پایان ناپذیری بود که هوشیاری دائمی و ترفند فکری می طلبید. در یک کلام، یک جنگِ متمدنانه بود.
امروزه با پارادوکسی مشابه پارادوکسِ درباریان مواجهیم. همه چیز باید به ظاهر متمدنانه، موقر، خاکی و منصفانه باشد. اما اگر با این قواعد وارد بازی شویم و به این قواعد پایبند بمانیم، اطرافیان که اینقدر احمق نیستند، ما را له خواهند کرد؛ چنانکه درباری و دیپلمات دوران رنسانس، نیکولو ماکیاولی نوشت:«هر انسانی که سعی کند همیشه خوب باشد، در نهایت به دستِ انبوهِ آنانی که خوب نیستند، نابود میشود.»
دربارِ سلطنتی خود را منتهای پاکی میدید، اما ورای ظاهر درخشانش، ملغمه ای از هیجانات تیره و تار، طمع، حسادت، شهوت و نفرت بود. جهانِ امروز ما به همین سیاق خود را در ظاهر، آخرِ انصاف نشان میدهد، در حالیکه همان هیجاناتِ زشت در درون ما می لولند. بازی یکی است؛ علی الظاهر محسّنات را محترم میشماریم، اما پیش خودمان محتاط عمل میکنیم، مگر اینکه خیلی احمق باشیم و این کار را نکنیم. در این مورد پیرو ناپلئون هستیم که گفت:«دست آهنیتان را دستکش مخملی کنید.»
اگر همچون درباریانِ گذشته در دوز و کلک، اغواگری، افسونگری، دست به سر کردن و زیرکانه رقیب را از دور به دَر کردن استادید، مطمئناً قله های قدرت را در خواهید نوردید. حتی میتوانید بقیه را تسلیم ارادهی خود کنید بدون اینکه خبر داشته باشند، و اگر هم سر از کارتان درآوردند، نه در برابرتان مقاومت میکنند و نه از شما بیزار میشوند.
" رابرت گرین "
در باب این نقل قول، باید بگم که شخصا با همه اش موافق نیستم (مثلا اینکه برای موفقیت حتما باید از حیله و ترفند های نادرست استفاده کرد) ولی بخشی از این مطلب بنظرم کاملا در جامعه ی انسانی صدق میکنه.
برای بخشِ پارادوکسِ تمدن مثال های زیادی هست که همه آگاهند حتی میشه به شرایط فعلی کشور هم تعمیمش داد به این صورت که مطمئنا تعداد زیادی از افرادی که در اعتراضات دست به رفتارهای ناشایستی زدند، خودشون تا قبل از این حداقل در ظاهر انسان هایی متمدن بودند (مخالف خشونت و قانون مند) ولی چرا وقتی زمینه اش به وجود اومده دست به چنین رفتارهایی میزنند؟ رفتارهایی که حتی از یک خشونت نرمال هم فراتر رفته و تبدیل به تجاوز، قتل یا انواع دیگری از خشونت شده.
میشه برداشت های متفاوتی از نقل قول بالا کرد و میشه مثال های دیگری هم زد که به خواننده ی محترم واگذار میشه.
باشد که رستگار شویم...