متنی که از نظر خواهید گذراند تاملی بر معنی یافتن پدیده های اجتماعی است. از صبر و حوصلهٔ شما برای مطالعه ممنونم. زمان احتمالی برای خواندن را پنج دقیقه تخمین زدهام.
ضمن اینکه از هر نظر متنی یا فرامتنی استقبال و قدردانی میکنم.
اوایل انقلاب که رهبر اول جمهوری اسلامی حجاب را به صورت قانونی مدنی برآورد، افراد سیاسی و قشر های متکثر مردمی برداشت های گوناگونی از این تصمیم داشتند.
تودهٔ مردم که موثرترین کنشگر در موفق شدن انقلاب بودند در برابر این عمل رهبری وقت موضع منفی نگرفتند اما زنان دانشگاهی یا شاغل در سازمانهای گوناگون نظر مثبتی نداشتند، با جستجویی ساده میتوان مدارکی از آن روز ها به دست آورد. شاید اولین اعتراض به مسألهٔ قانون حجاب در ساحت عمومی جامعه آنجا شکل گرفته باشد.
در میان سیاستمداران و عاملان دولتی هم بودند کسانی که نظر مثبتی نداشتند. آقای حکیمی از این گروه است که روایت های مختلفی از رد و بدل شدن پیام میان او و امام خمینی شنیده میشود؛ همچین از مخالفت های آقای مطهری هم زمزمههایی به گوش میرسد اما سند قابل اتّکایی به دست نگارنده نرسیدهاست که مطابق آن ادعایی را مطرح کند.
اما قانون حجاب چه چیز را دگرگون کرد؟
با توجه به سطح رسانه های عمومی در دههٔ پنجاه و نبود اطلاعات مشخص علمی نمیتوان ادعا کرد مردم، قبل از قانون حجاب در نسبت با این پدیده چه وضعی داشتند!
اینکه حجابِ «زمان شاه» بهتر از الان بود و قانون حجاب کار را خراب کرده،
عبارتی غیر دقیق و احتمالا برگرفته از زیست گوینده است که زندگی بهتر را در گذشته میجوید ...
به نظر نگارنده قانون حجاب، پوشش در ایران را از یک سنت تاریخی و فرهنگی خارج کرد. همان کاری که بنیانگذار انقلاب با سایر شئون دینی انجام داد و گزاره های فقهی را در سیاست متبلور کرد.
برای روشنتر شدن موضوع مثالی میزنم:
پدیدهای فرهنگی مانند تئاتر در ایران هیچگاه قابلیت ایجاد موج اجتماعی نداشتهاست.
بر این مدعا میتوان دلایل زیادی برشمرد اما انحصار در بعد فرهنگ، تئاتر را از ورود به ساحت های سیاسی و عمومی حفظ کرد. فرض کنید فردا وزارت ارشاد قانونی وضع کند که هر کارگردان قبل از اجرا باید با مرگ بر آمریکا و سلام بر شهیدان کار را آغاز کند. خب احتمالا تئاتر ها بعد از مدتی سیاسیتر شوند.
(البته قصد من اقناع به روش تمثیل نیست و صرفا برای روشنی ذهن مخاطب نوشتم.)
با توجه به مثال بالا روشن شد که یکی از راه های چند بُعدی شدن پدیده های تک بعدی توجه نهاد های گوناگون و قانونگذاری است.
اتفاقی که برای حجاب افتاد هم بیشباهت به تمثیل ما نیست.
معنی سیاسی بخشیدن به یک امر فرهنگی که در سنت ایرانی ریشه دارد و حکومت قبلی هم بر آن التفات داشت، حجاب را از یک امر فقهی_فرهنگی به سایر نهاد های اجتماع هدایت کرد. در واقع وضع قانون حجاب و حفظ آن موجب معنی دار شدن و پیوند آن با هویت فرهنگی جمهوری اسلامی شد. اگر صد سال پیش از نیاکان مادرانمان میپرسیدیم که چرا حجاب دارید؟ با جواب هایی سنتی و مبتنی بر حفظ میراث گذشتگان روبرو میشدیم. اما اکنون گونهگون است. اگر همین سوال را از دختران جوان محجبه بپرسیم شاید با یک صفحه یا بیشتر توجیهات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، دینی و ... مواجه شویم. حال که متوجه معنا دار بودن مسأله شدیم و فهمیدیم که موضوع، دینی یا فرهنگی مطلق نیست بیشتر به این مسأله نزدیک میشویم که احتمال به وجود آمدن شکاف های اجتماعی ناظر بر این موضوع مانند سایر امور اجتماعی وجود دارد.
اینکه جامعهٔ ما تا کنون با موضوع زنان و بازتعریف نقش آنان در نظام حکمرانی مواجه نشدهاست کار را سختتر میکند. (شاید یکی از دلایل درگیر خیابان نشدن تودهٔ اصلی مردم همین باشد) ما بحران های سیاسی و نظامی گوناگونی را پشت سر گذاشتیم اما هیچگاه با چنین موضوعاتی که خاستگاه سنتی ندارند؛ اینچنین، عریان چشم در چشم نشدیم. مرکز جامعه نمیداند از حقوق زنان چه میخواهد. هدف جنبش های حامی حقوق زنان به حجاب محدود میشود یا حداقل در این زمینه تبلور دارد در صورتیکه عرصهای بسیار وسیعتر در پیشگاه بانوان ایرانی گشوده شدهاست. به هر روی این موضوع اجتماعی هم راه های گوناگونی را برای دردمندان ایران باز میکند و به ما لزوم بازآفرینی دستگاه های فرهنگی و سیاسی را یادآور میشود. البته لازم به یادآوری است که اعتراضات اخیر دامنههای قومیتی، بینالمللی، اقتصادی و سیاسی گستردهای دارد که عِلم و قلم اساتید را میطلبد.