آقای دغدغه | علیرضا سیف
آقای دغدغه | علیرضا سیف
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

راهی جز دشنام و افتخار


آبان سال ۱۳۹۹ یکی از نوادر روزگار ما بهرام بيضايی مقاله‌ای می‌نویسد برای بزرگداشت شاهنامه‌پژوه نامدار شاهرخ مسکوب و در آن مقاله هوشمندی به خرج می‌دهد و از سه ضلع شاهنامه، شاهنامه‌پژوهی مسکوب و سابقه حزبی و چپ‌گرایی مسکوب استفاده می‌کند تا جریان روشنفکریِ چپ‌گرای پیش از انقلاب ۵۷ را نقد کند؛ از ابراهیم گلستان و احمد شاملو هم به خاطر حمله به شاهنامه و ایرانیت نام می‌برد و  از آسیب‌های این جریان یاد می‌کند، حالا که این چند روز از درگذشت ابراهیم گلستان می‌گذرد دوباره این نقد بيضايی دیده شده است اما جز استناد به این مقاله بيضايی، واکنش‌ها به مرگ گلستان از دو حال خارج نیست: یا دشنام یا افتخار.


جماعتی گلستان را ستایش می‌کنند و جماعتی هم او را به باد ناسزا و ریشخند گرفته‌اند که در میانشان اهل ادب و هنر هم هستند و آیا راهی جز دشنام و افتخار نیست؟


بيضايی در همان مقاله جواب را می‌دهد و راه‌حل مسکوب بودن است؛ شاهرخ مسکوب به جای دشنام به شاهنامه یا افتخارِ صرف به آن راهی دیگر را برمی‌گزیند و آن مواجهه مستقیم با جوهره‌ی حقیقی اساطیر است که می‌توان در  باب دغدغه‌های اصیل و راستین انسان از آن بهره جست و همین مسئله مسکوب را از بسیاری از انشانویسان عرصه شاهنامه‌پژوهی متمایز کرد.


دشنام یا افتخار راه فرار را برای گلستان باز می‌کرد؛ چون وارد فاز خودشاخ پنداری و نگاه عاقل اندر سفیه می‌شد و دشنام دهندگان را مشتی جاهل و حسود می‌‌نامید و افتخار هم ما را ارزیابی کیفی و حقیقی آثار گلستان محروم می‌کند.


فراتر از گلستان و در مقیاس جمعی ما همیشه مردمی بوده‌ایم یا کوبیده‌ایم یا حلوا حلوا کرده‌ایم و از کوفتن یا حلوا حلوا شدن هم استقبال کرده‌ایم چون هر دو رویکرد به شدت هیجانی و کوتاه‌مدت و البته راحت است و چنین رویکردی ما را از اندیشه‌ورزی، انصاف، آسیب‌شناسی و منافع بلندمدت محروم می‌کند.



✍️ آقای دغدغه | علیرضا سیف

ادبیات، کتاب، سینما
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید