ویرگول
ورودثبت نام
علیرضا سکاکی
علیرضا سکاکی
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

شعر برای حاج قاسم

دلتنگی تو اشک به چشمان من آورد
انگشتر تو غم به دل و جان من آورد

از بس که شب جمعه به وقت تو سرودم
این قافیه ها شعر به اوزان من آورد

گفتند جدا هست ره زیره و کرمان...
پس عشق چطور زیره به کرمان من آورد؟

در دوری تو سوختم و هیچ نگفتم
دوریت چه داغی به زمستان من آورد

چون خاطره از ساعت دوری تو دارم
این عقربه ها اسم به رمان من آورد
«۰۱:۲۰»

شاعر : #علیرضا_سکاکی

علیرضاسکاکیعلیرضا سکاکیحاج قاسمقاسم سلیمانیشعر علیرضا سکاکی
شاعر و نویسنده رمان‌های امنیتی / علاقه‌مند به مسائل سیاسی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید