ویرگول
ورودثبت نام
Ali RZ
Ali RZ
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

سرکار استوار هستم خدمتتون !



برگشتم باز بعد یه مدت طولانی، این بار در شرایطی که دو ماه آموزشیم تموم شد و تقسیمم افتادم شهر خودم و تا آخر شهریورماه کلاس های فنی حرفه ای دوره عکاسی رو میگذرونم تا بالاخره تعیین تکلیف بشم و یگان خدمتیم که کجا هست مشخص بشه.

میتونم بگم ماحصل این دو ماه آموزشیش بیشترش استرس و فشار روانی منفی بود و طی این مدت آموزشی دو بار دچار حمله پنیک شدم در اثر استرس خیلی زیاد و همین باعث شد بهم بند ب بزنن و پایین ترین درجه متناسب با مدرک تحصیلیم که استوار دومی هست رو بگیرم ( البته درجه مال آبگرمکنه ! ) ولی بازم به هر حال برای منی که تو دوره آموزشی با همه سختی ها تمام تلاشم رو کردم که کارم رو به بهترین و منظم ترین شکل ممکن انجام بدم یه کم زور داشت که حداقل استوار یکم نشدم.

علی ای حال باید اون جمله ای که همیشه بهش اعتقاد داشتم و جمله حقی هم هست الحق و الانصاف که زندگی همیشه قرار نیست مطابق میل ما پیش بره رو دوباره ملاک قرار بدم. در نهایت هم تاثیر چندانی نداشت روی حقوق و پرستیژم که ستوان سوم بشم یا استوار دوم ( هرچند میدونم اینم شاید یه مکانیسم دفاعی برای گول زدن خودم باشه ). خاطره های خوب و بد زیادی از دوره آموزشی دارم که حقیقتا شاید الان خیلی تمایلی نداشته باشم بهشون بپردازم چون خاطرات بد خیلی بیشتر بودند و هنوز که هنوز هم هست دارم هر شب خواب آدمها و محیط پادگان رو میبینم ( دوره آموزشیم رو تو آموزشگاه ع.ت بخوانید علف کنی و تی زنی ، مالک اشتر ناجا اراک گذروندم )

الان چیزی که برام بولد هست اینه که زودتر تعیین تکلیف یگان خدمتیم معلوم بشه و تایم کاریم مشخص بشه که بتونم برای گرفتن کار شیفتی توی درمانگاه دیگه ( مثلن همون درمانگاه وصال چهار راه نبوت کرج که قبلا کار میکردم ) اقدام کنم.

این روزها یه کتابچه To Do List خیلی کارآمد دارم که دقیقا هر روز مطابق برنامه ای که شب قبل مینویسم دارم پیش میرم و همه یادداشت هام رو داخلش وارد میکنم. یه تقویم جیبی هم دارم اضافه بر این که بتونم قرار ملاقات و تماسها و شماره تلفن اشخاصی که میخوام داشته باشم رو واردش کنم.

آموزشی سربازی از جهات نظمی خیلی تاثیرات مثبتی توی زندگیم داشت و باعث شد خیلی از رفتارهایی که از قبل علاقه داشتم اونها رو تو خودم به وجود بیارم رو به وجود آورد.

البته باید اضافه کنم که هدف اصلی من از سربازی رفتن این بود که زودتر تعیین تکلیف بشه برام که چه بخوام به استخدام دولتی در بیام ( که البته با وجود بند ب بودنم اونم در حاله ای از ابهامه ! ) یا مهاجرت کنم دیگه لنگ کارت پایان خدمت نباشم و بله میدونم که تو بدترین تایم ممکن هم دفترچه خدمتم رو پست کردم ( تیر 1402) و یه دوره آموزشی 61-62 روزه رو گذروندم.

بدترین وجه دوره آموزشیم دوره از خونه و زندگی و خانومم بود درسته که شهر اراک بودم و از بخت و اقبال خوبم و خواست خدا یه دوست متاهل دیگه که سنش هم بالا بود ( 38 سال ! ) و دو تا بچه هم داشت پیدا کردم و تونستیم هر هفته پنجشنبه 11 صبح تا شنبه 5 صبح رو به مرخصی بریم ولی بازم کمای خیلی بدی داشتم و نمیتونستم با دلتنگی و اینکه خانومم الان تنها تو خونمون چطور میگذرونه کنار بیام. هنوز هم استرس این رو دارم که ازش دور باشم.

این جنبه مثبتی که بهم اضافه کرد رو باید سعی کنم تو کل مراحل زندگیم غنیمت بدونم که قدر اون چیزهایی که داری و در دسترست هست مثل خانواده و آزادی تایمت رو بیشتر بدونی ...

به هر حال اینا یادداشت هایی بودن که دوست داشتم به عنوان یه سرکار استوار بعد مدتها دوباره داخل این بلاگ بذارم ... البته این روزها دوباره رو دور تولید محتوی هستم و پیج کاری و شخصی و اکانت تردز و حالا هم این وبلاگ رو البته به شکلی نه چندان منظم ولی مستمر آپدیت میکنم.


فعلا و السلام نامه تمام! حرف زیاد دارم باهاتون ...

خدمت سربازیآموزشی سربازیسربازیسربازاستوار وظیفه
علی رضازاده هستم دانشجوی سال آخر پرستاری بهشتی و عاشق نوشتن ... نوشتن از هر چیزی ... من نئشه شنیدن و دیدن و خوندن و نوشتن داستانم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید