بخار از روی یک فنجان شیرقهوه داغم بلند میشود. انرژی را میبینیم که دارد چرخ میزند تو داغی لیوان. مولکولها در تنش هستند و بدجور همه چیز آن پایین بهم ریخته است.
آنچه که تصویر کردم «آنتروپی» Entropy است؛ یعنی تمایل طبیعی به بینظمی. اما اگر به شما بگویم این اصل در مورد جامعه هم صدق میکند چه میگویید؟ آیا میتوانیم "آشفتگی" دنیای اجتماعی انسانها را از پشت لنز فیزیک و ترمودینامیک درک کنیم؟
پس آن فنجان قهوه سرد را (نمونهی بارز آنتروپی!) زمین بگذارید و آماده شوید تا نظم پنهان را در درون هرج و مرج به ظاهر دنیای اجتماعی خود کشف کنیم.
مدتی است که دربارهی فیزیک و ارتباطات میخوانم و یکی از جذابترین بحثها برای من موضوع «ترمودینامیک سیستمهای پیچیده» است.
شیرقهوه درست کردهام. شیر و قهوه در ماکروویو با هم میجوشند و من به آن نگاه میکنم. هنگامی که شیرقهوه به جوش میآید، آب موجود در آن به بخار تبدیل میشود. بخار آب یک گاز است و گازها نسبت به مایعات بینظمتر هستند. بنابراین، هنگامی که آب به بخار تبدیل میشود، آنتروپی شیرقهوه بیشتر میشود.
علاوه بر این، هنگام جوشیدن شیرقهوه، حبابهای بخار تشکیل میشوند. این حبابها نیز باعث افزایش بینظمی در شیرقهوه میشوند.
بگذارید کمی آکادمیکتر بگویم؛ آنتروپی، یک کمیت ترمودینامیک است که نشاندهندهی میزان بینظمی یا درهمریختگی در یک سیستم است. هر چه یک سیستم بینظمتر باشد، آنتروپی آن بیشتر است.
فهم آنتروپی، کلید دروازهی شهر تحلیلهای کلان شبکهای است. به عنوان یک پژوهشگر علوم ارتباطات اجتماعی و علاقمند به مباحث تحلیل شبکه و هوش مصنوعی، فکر میکنم میتوان از این مفهوم برای فهم دقیقتر شبکههای انسانی استفاده کرد.
در ترمودینامیک، «آنتروپی یک سیستم بسته همیشه افزایش مییابد». یعنی یک سیستم بسته به طور تدریجی به سمت بینظمی بیشتر حرکت میکند. پس اگر من شیرقهوهام را به مدت زیادی در دستگاه مایکروویو بگذارم، شیر به جوش میآید و از لبهی لیوان سَر میرود.
اگر فنجانم در داشته باشد، انرژی گرمایی در فنجان را کنار میزند و اگر سیستم را بیشتر ببندم، ممکن است بمبی از جنس شیرقهوه درست کرده باشیم.
جامعه «یک سیستم باز» است، بنابراین نمیتوان با قاطعیت گفت که آنتروپی اجتماعی همیشه افزایش مییابد. یعنی فرض کنید فنجان من اندازهی کرهی زمین باشد و تمامی عوامل برهمزنندهی نظم با هم در تعامل و درهمکنش باشند.
با این حال، عواملی وجود دارند که میتوانند باعث افزایش آنتروپی اجتماعی شوند. این عوامل عبارتند از:
پیچیدگی جامعه: جامعههای پیچیدهتر معمولاً بینظمتر از جامعههای سادهتر هستند؛ افزایش نابرابری اجتماعی و از آن مهمتر، حس نابرابری در اجتماع میتواند آنتروپی جامعه را بالا ببرد.
تغییرات اجتماعی: تغییرات اجتماعی مانند نوآوری، مهاجرت و جنگ میتوانند باعث افزایش بینظمی در جامعه شوند. اینجاست که خشونت و بیثباتی جای آرامش را میگیرد.
تعاملات اجتماعی: تعاملات اجتماعی بین افراد و گروهها میتوانند باعث ایجاد بینظمی در جامعه شوند؛ مثل افزایش آلودگی و تخریب محیط زیست
چرا رویکرد آنتروپیک به اجتماع امیدبخش است؟
بنابراین علم فیزیک به ما میگوید در سیستم بسته (شبیه فنجان دربستهی شیرقهوهی من) آنتروپی (یعنی بینظمی و عدم قطعیت) مدام افزایش مییابد،ولی در یک سیستم باز الزاماً این طور نیست. یعنی میتوان عناصری از جامعه را نام برد که آنتروپی یا پیچیدگی اجتماعی را کاهش میدهند:
فرد: افراد بنا بر هر دلیلی ممکن است در پی ایجاد تعادل، صلح و پذیرش "دیگری" باشد. در این رفتار افراد، آنتروپی تا حد زیادی کاهش مییابد و این کاهش پیچیدگی یعنی، امنیت و آسایش بیشتر.
نهادهای اجتماعی: نهادهای اجتماعی مانند دولت، قانون میتوانند برای کاهش بینظمی در جامعه عمل کنند. اما مشکل اینجاست که در سیستمهای اجتماعی "به ظاهر" بسته هم، قانونِ برآمده از خواست قدرت بیشترین سعی خود را صرف جلوگیری از تغییرات اجتماعی میکند. در حالی که برای کمتر آسیب دیدن مقابل این روند بینظمکننده میبایست با موج آن همراه شد نه اینکه برای آن سد و موج شکن ساخت.
فرهنگ: فرهنگ میتواند برای ایجاد نظم و هماهنگی در جامعه عمل کند. البته میتواند به قول آنتونی گرامشی، متفکر انتقادی ایتالیایی، هژمونی را هم در جامعه پیاده کند و در خدمت قدرت حاکم باشد.
آموزش: آموزش میتواند به افراد کمک کند تا مهارتهای لازم برای حل مشکلات اجتماعی را بیاموزند. بنابراین وقتی نظام آموزشِ یک جامعه بهدرستی به وظایفش نمیرسد، در عمل دارد زمین بازی را برای آیندگان خراب میکند؛ چون این روند اشتباه میتواند تا نسلها ادامه پیدا کند.
پس برای مدیریت و نظارت بر عناصر برهمزننده در جامعه (یا همان آنتروپی اجتماعی) میبایست
1. نابرابری اجتماعی را کاهش دهیم (توجه کنید همانطور که آنتروپی هیچوقت در فیزیک صفر نمیشود، برپا کردن جامعهی بیطبقه و بدون نابرابری هم شدنی نیست. بزودی در این رابطه مینویسم چرا. پس از این خیال بیرون بیاییم و به فکر آن باشیم که هم افراد در جامعه رشد کنند و هم رشد فردی آنان بتواند در محیط آرام با دیگر افراد، گروهها، نهادها و فرهنگها گره بخورد.)
2. کاهش خشونت و بیثباتی: خشونت آرامش و ثبات را برهم میزند و هر جرقهی خشونت زنجیرهی فوقالعاده پیچیدهای از اتفاقها را رقم میزند.
3. بهبود وضعیت محیط زیست: محیطزیست تا به حال 5 بار تمامی حیات روی زمین را تا 99 درصد از بین برده است. ما اکنون در دورهی «انقراض ششم» قرار داریم. پس از منظر بومشناختیگونهی انسان به هیچ وجه نمیتواند تعادل زیستی را برای همیشه بهم بزند. این بلایی که سر طبیعت میآورد تاوان سختی برای این گونه و سایر گونهها دارد.
در واقع انسان باید بداند که فعلا وقت دارد که زنده بماند با تمام بینظمیها و بیثباتیها. در سیستم باز اجتماعی این بیثباتیها همیشه روندی افزایشی ندارند و گاهی میتوان به کمک برنامههایی جامع سرعت آن را تاحدی کم کرد و حتی با تغییرات آنتروپیک در جامعه همراه شد. این امری امیدوار کننده است.
پیشترها عمر ما انسانها آنچنان کم بود که نمیتوانستیم شاهد تغییرات تدریجی باشیم، اما امروز به کمک فناوریهای نوین ارتباطی و اطلاعاتی میتوانیم به عنوان یک پژوهشگر، ظهور، شکوفایی و سقوط هر پدیدهی زیستی را تماشا کنیم.
در حساب مدیوم نیز به این موضوع پرداختهام. اما در نسخهی فارسی بیشتر توضیح دادم شاید به درد پژوهشگر یا دانشجویی بخورد.
https://medium.com/@alishaker62/can-we-tidy-up-society-unraveling-the-mystery-of-social-entropy-f3e3e9d051a2