صحبت دربارهی اینکه کدام دروس علوم ارتباطات ممکن است پس از ظهور ChatGPT در معرض خطر انحلال و از دست رفتن قرار گیرند، دشوار است.
ممکن است دورههای خاصی که بر شکلهای سادهتر یا ابتداییتر ارتباط و امور رسانه تمرکز دارند، با ادامه پیشرفت قابلیتهای هوش مصنوعی در ارتباطات، وجودشان چندان ضروری به نظر نرسد.
اما در عوض، ممکن است دورههایی محبوب شوند که بیشتر به مفاهیم اخلاقی و تفاوتهای ظریف سیستمهای ارتباطی و شبکهای مبتنی بر هوش مصنوعی توجه دارند.
فراموش نکنیم که تأثیر ChatGPT بر آموزش علوم ارتباطات و رسانه به عوامل مختلفی بستگی دارد. مثلاً میزان پیشرفت فناوری و نگرشهای جامعه نسبت به هوش مصنوعی. عواملی که در سرعت تغییرات تاثیر دارد. بنابراین قرار نیست همین فردا همه چیز متحول شود.
هوش مصنوعی فاتح شغلهای تخصصی امروز
ولی به طور کلی میتوان گفت تخصصهایی که «امروز» ارتباط با مخاطب یا مشتری تنظیم میکنند، به دست چتهای هوشمند فتح خواهند شد. بنابراین ممکن است تغییرات زیادی در نوع آموزش دروس روزنامهنگاری و روابطعمومی ایجاد شود.
البته در اینجا منظورم تقاضای بازار است و نه هوشمندی سیستم در بهروزنگهداشتن مراکز علمی و دانشگاهی. این موضوع تنها مختص به ایران نیست؛ چرا که هوش مصنوعی بهراحتی الگوریتم تکرارشوندهی برخی دروس را تشخیص میدهد و بهراحتی میتواند بهتر از تکتک استادان آن تخصص را به دیگران بیاموزد.
درسهایی مانند خبرنویسی، تحلیل پیامهای ارتباطی، آمار، ارتباط با رسانهها، تکنیکهای روابطعمومی و... یعنی همان واحدهایی که قرار است در دانشگاه به دانشجویان فن و تکنیک یاد بدهند.
حالا بماند که بحث MOOCs ها و آموزش تحت وب به تعداد زیادی از داوطلبان، چهقدر میتواند ماهیت بزرگترین دانشگاههای دنیا را تغییر دهد.
البته قرار بر بیکاری هیچ استادی نیست اگر بدانیم که نباید با دیدی صرفاً گذشتهنگر تنها قصهها و تاریخ را بررسی کنیم و فقط از گذشته امتحان بگیریم بدون آنکه بدانیم عینک تجربهی دیروز، دریچهی تماشای امروز است. برای همین مدام از اختراع چرخ شروع میکنیم.
به طور خلاصه، عوامل «آموزش مخزنی» خانهنشین میشوند. همانها که چون بلد نیستند کاری را انجام دهند، آن را درس میدهند.
حوزههای نوین مطالعات ارتباطی پساهوش مصنوعی
اینجاست که مطالعات حوزههای نوین ارتباطی اهمیت بسیاری پیدا میکند ولی یادمان باشد امر «نوین» (New) هم وابسته به زمان است. یعنی ما از منظر «زمان کنونی» هایدگری، داریم از پدیدهای نوین حرف میزنیم.
پس ضمن اینکه ممکن است تخصصهایی چون کارشناسی صفحهآرایی از بین برود ولی نگاه هنرمندانه و خلاقانه هنوز نزد آن انسان گرافیست و خلاق است.
اتفاقا همین خلاقیت است که سبب میشود همراه با تغییرات سریع ارتباطی حوزههای تازهای برای بررسی علمی به وجود بیاید.
برای نمونه، طراحی و توسعه سیستمهای ارتباطی مبتنی بر پردازش زبان طبیعی و یادگیری ماشین.
پردازش زبان طبیعی یا NLP شاخهای از هوش مصنوعی است که به تعامل بین رایانه و زبان انسان با استفاده از زبان طبیعی، میپردازد. یعنی ما با زبان ماشین به او وجوه زبانی و ساختاری زبانِ انسان را نشان میدهیم و سپس میگوییم حالا به جمعآوری و تحلیل بپرداز. به این ترتیب هدف NLP پر کردن شکاف ارتباطی بین انسان و ماشین و بهبود توانایی ما در تعامل با فناوری به روشی شهودی و طبیعیتر است. متخصصان ارتباطات میتوانند ازNLP برای ایجاد چتباتها و دستیاران مجازی استفاده کنند که میتوانند به زبان طبیعی خودمان با کاربران ارتباط برقرار کنند.
یادگیری ماشینی یا ML شاخهی دیگری از هوش مصنوعی است. یادگیری ماشین در پی توسعه الگوریتمهایی است که میتوانند از دادهها یاد بگیرند. استادان و متخصصان ارتباطات میتوانند از ML برای تجزیه و تحلیل مقادیر زیادی از دادهها و استخراج دیدگاههایی استفاده کنند که میتواند برای بهبود استراتژیهای ارتباطی مورد استفاده قرار گیرد.
در عمل جامعهشناسی ارتباطات به سمت تحلیل رابطهی انسان با ماشین و ماشین با ماشین میرود. علم ارتباطات نیز با پیچیدگی بیشتری مواجه است. اینجاست که میتوان حدس زد بحثهای مرتبط با فناوری متعامل صوتی و واقعیت افزوده بیش از پیش مورد توجه قرار بگیرند.
صوتفناوریها و واقعیت افزوده
صوتفناوریها محبوبتر از قبل میشود و دستگاههایی مثل Amazon Echo و Google Home در خانوادهها رایجتر میشوند. در چنین مواقعی چارچوب نظری ما دیگر فقط «استفاده و رضامندی» نخواهد بود. متخصصان ارتباطات میتوانند از فناوری صدا برای ایجاد تجربیات تعاملی استفاده کنند که به کاربران امکان میدهد با استفاده از صدای خود با برندها مواجه شوند.
به کمک فناوری واقعیت افزوده یا ARمیتوانیم با اشیاء مجازی در دنیای واقعی تعامل داشته باشیم. اینجاست که یکی از حوزههای محبوب این است که متخصصان ارتباطات بتوانند از AR استفاده کنند برای ایجاد هرگونه تجربهی متعامل و هیجانانگیزی استفاده کنند.
پدیدهها طی زمان تغییر میکنند، ولی هوش مصنوعی اکنون بیش از پیش در حال فشرده کردن فضا-زمان است. برای همین ممکن است به طرز اعجابانگیزی شاهد تغییراتی بنیادین در همهی عرصههای ارتباطی باشیم.
اشتباه اینجاست که به تخصص الگوریتممحور خود مغرور شویم و کار درست آن است که به جای طرد پدیدههای جدید آن را با دیدی انتقادی وارسی کنیم.
استادان و متخصصان ارتباطات میبایست از خود بپرسند چگونه میتوان استراتژیهای ارتباطی میان انسان و ماشین را جوری طرحریزی کرد که در درجهی نخست افراد را درگیر و رضایت آنان را جلب کند.