علی شاکر
علی شاکر
خواندن ۶ دقیقه·۴ سال پیش

روزنامه‌نگاری روایی؛ غرق در قصه‌‌های واقعی

روزنامه‌نگاری همیشه با ادبیات پیوندی مستحکم و مستمر داشته است. اما گاهی روزنامه‌نگاران از گفتن ماجراهای کوتاه‌مدت روزمره اندکی فاصله می‌گیرند و با پژوهش و دقت سعی می‌کنند قصه‌های واقعی برای مخاطبان خویش #روایت کنند.

در «#روزنامه‌نگاری_روایی» (Narrative_journalism#) ناداستانی واقعی بر اساس اطلاعات صحیح و تحقیق شده نوشته می‌شود. در این شیوه، #روزنامه‌نگار سوژه و مضمون مورد نظر خویش را به شکلی مستمر و طولانی دنبال می‌کند. جزئیات در آن نقش مهمی دارند و همچنین تجربه‌های شخصی و عمیق خود خبرنگار، نقشی اساسی در آن دارند.


بنیاد نیه‌مان در تعریف روزنامه‌نگاری روایی می‌گوید: ژانری پیچیده و چندلایه به همراه بافتارهای متفاوت است که اگر به‌خوبی اجرا شود می‌تواند مایه‌ی اصلاح روزنامه‌ها باشد و باعث جذابیت بیشتر مطالب آن.

رودلفو والش نویسنده‌ی کتاب «عملیات کشتار»
رودلفو والش نویسنده‌ی کتاب «عملیات کشتار»

برخی «ترومن کاپوتی» و کتاب «در کمال خونسردی» او را نخستین اثر حوزه‌ی روزنامه‌نگاری روایی می‌دانند در حالی که «رودلفو والش» روزنامه‌نگار آرژانتینی 9 سال پیش از او در سال 1957 کتابی با عنوان «عملیات کشتار» (Operation Massacre) با رویکردی پیگیرانه (Investigative) به موضوع قتل «خوآن خوزه واله» (Juan José Valle) می‌پردازد. ژنرالی آرژانتینی که علیه دیکتاتوری ژنرال «پدرو اوخِنیو آرامبورو» عصیان می‌کند و بدون هیچ‌گونه تشریفات قانونی اعدام می‌شود.

ترومن کاپوتی نویسنده‌ی کتاب «در کمال خونسردی»
ترومن کاپوتی نویسنده‌ی کتاب «در کمال خونسردی»


ردیابی رگه‌های روزنامه‌نگاری روایی

با این همه، در ادبیات انگلیسی ترومن کاپوتی را به عنوان مبدع ژانر غیرداستانی می‌شناسند. او برای کتاب «در کمال خونسردی» 6 سال تحقیق می‌کند. درباره‌ی خانواده کلاتر و زوایای روانشناسانه و رفتاری دو قاتل و همچنین 6 نفر دیگری که در این قتل دست داشتند.

البته پیش از او نیز در آثار دیگر نویسندگان می‌توان نشانه‌هایی از روزنامه‌نگاری روایی دید. مثلاً «دانیل دافوئه» در کتاب «رابینسون کروزوئه». همچنین می‌توانیم در کتاب «مجموعه‌ی کامل آثار غیرداستانی مارک توآین» (The Complete Non-Fiction of Mark Twain) (2011) نوشته‌های روایی و واقعی او را پیدا کنیم.

«#ارنست_همینگوی» که کاملاً پیشینه‌ای روزنامه‌نگارانه دارد و گزارش‌های او از جنگ داخلی اسپانیا و همچنین جنگ جهانی دوم مشهور است در کتابی همچون «مرگ در بعدازظهر» (1932) از همین شیوه برای تعریف کردن داستان خویش استفاده می‌کند. موضوع این کتاب درباره‌ی سنت گاوبازی در اسپانیا است.

مرگ در بعدازظهر؛ ارنست همینگوی
مرگ در بعدازظهر؛ ارنست همینگوی

«#جان_اشتن‌بک» زمانی که برای «نیویورک هرالد تریبیون» کار می‌کرد مجموعه گزار‌ش‌هایی در همین روزنامه منتشر کرد و آن را در کتاب «زمانی که جنگ شد» گرد آورد. در آثار او نیز نیز می‌توان رگه‌هایی از این شیوه نوشتار دید.

همچنین اشتن‌بک کتاب «همنشین‌ بمب‌ها؛ ماجرای تیم بمباران» (Bombs Away: The Story of a Bomber Team) را سال 1942 بیرون دارد. کتابی درباره‌ی نیروی هوایی آمریکا. او به همراه جان اسووپِ عکاس طی یک ماه، بیش از 20 هزار مایل سفر می‌کند تا از تیم‌های مختلف نیروی هوایی و بمب‌افکن ایالات متحده گزارش تهیه کند.

همنشین بمب‌ها؛ جان‌اشتن‌بک
همنشین بمب‌ها؛ جان‌اشتن‌بک


سال 1974 «تام ولف» کتابی منتشر می‌کند به نام «روزنامه‌نگاری نوین» و در آنجا درباره‌ی روزنامه‌نگاری روایی بحث می‌کند.

امروزه نشریاتی چون هارپرز (Harper's) نیویوکر (The New Yorker) ویلج وویس (The Village Voice)، رولینگ استون (Rolling Stone) و اسکوآیر(Esquire) مطالبی به همین شیوه منتشر می‌کنند. معمولا روزنامه‌ها نیز در ویژه‌نامه‌ها یا مطالب فیچری آخر هفته‌ی خود از این شیوه استفاده می‌کنند.


عناصر روزنامه‌نگاری روایی

· اطلاعات دقیق، تحقیق شده و خواندنی دارد

· سراغ آدم‌های جذاب، احساسات انسانی و موقعیت‌های واقعی می‌رود.

· یک ماجرای شخصی را تبدیل به قصه‌ای عمومی می‌کند.

· به شکل داستانی گزارش‌های واقعی را در هم می‌آمیزد تا گذشته را تصویر کند.

ما باید بدانیم که خواننده بی‌احساس نیست. او ماجراها را حس می‌کند. اتفاق‌ها را می‌شناسد و پس از شنیدن و دیدن آن واکنش نشان می‌دهد. ما در این سبک صدا را هم به نوشته اضافه می‌کنیم و همچنین تصویر را.

این در حالی است که اخبار روزنامه‌ها به شکلی مجرد و محدود به گونه‌ای از اتفاق‌ها می‌گویند که گویی باید همچنان با آرامش چای اول صبح را نوشید و زد صفحه‌ی بعد.

کار ما حرف زدن صرف درباره‌ی وقایع نیست؛ بلکه ما باید بلد باشیم این وقایع را روایت کنیم. این روایت می‌تواند به لحاظ عصب‌شناسی هورمون‌های اُکسیتوسین (مشهور به هورمون عشق) و کورتیزول (هومون اضطراب) را در بدن ما فعال کند. بنابراین ما به عنوان راویان اتفاق‌های واقعی می‌توانیم عنان فعالیت این هورمون‌ها در بدن مخاطبان را در دست بگیریم. البته به شرطی که بلد باشیم «قصه‌ی واقعی» تعریف کنیم.

برای روایت یک قصه‌ی واقعی:

· صحنه‌ها را آماده می‌کنیم.

· شخصیت‌ها را می‌شناسانیم.

· نشان می‌دهیم کدام کارها با گذشته پیوند دارند و آنها را تعریف می‌کنیم.

· برای صداها، شخصیت می‌آفرینیم.

· مخاطب را در نظر می‌گیریم.

· و قصه واقعی ما کاملا یک هدف مشخص را دنبال می‌کند.

· ملاحظات مرتبط با روزنامه‌نگاری روایی.


ملاحظات روزنامه‌نگاری روایی

از آنجایی که تجربه‌های شخصی نویسنده نیز در این شیوه‌ی روزنامه‌نگاری وارد می‌شود، بسیاری از حرفه‌ای‌های عرصه خبر سعی می‌کنند در مواجهه با آن محتاط باشند؛‌ ادعا این است که راستی‌آزمایی فکت‌ها در آن ساده نیست. نگرانی از این است که واقعیت‌ها دستکاری شود تا نویسنده بتواند عواطف مخاطب را بیشتر بر انگیزد.

البته یادمان باشد گزارش‌های خبری هنوز خریدار دارند و در این عرصه، روزنامه‌نگاری روایی (به دلیل ماهیت بلندمدت بودن اتفاق‌ها) جایی ندارد. البته ما برای تعریف داستان خبر نیز از روایت استفاده می‌کنیم اما این نوع از روایت با آنچه درباره‌ی روزنامه‌نگاری روایی می‌گوییم اندکی متفاوت است.

پیوند با روزنامه‌نگاری شکل بلند

روزنامه‌نگاری روایی در خدمت شیوه‌ای چون «روزنامه‌نگاری شکل‌ِ بلند» (Long_form_journalism#) است. شیوه‌ای که امروزه به لحاظ مدل کسب‌وکار با موفقیت‌های زیادی مواجه شده است. برای نمونه، می‌توانیم به این سایت‌ها سر بزنیم:

theatlantic

epicmagazine

NYT Magazine

atavist

اگر به این موضوع علاقه دارید می‌توانید این ترجمه‌ی بنده را با عنوان «آیا اینترنت پایان عصرطلایی مطالب بلند است؟» بخوانید. این ترجمه در «#مدرسه_همشهری» منتشر شده بود که اکنون متاسفانه این وبسایت در دسترس نیست.

پ.ن: این مباحث را امروز با دانشجویان روزنامه‌نگاری دانشکده‌ی علوم ارتباطات علامه مطرح کردم و همچنین برای‌شان نمونه‌هایی از چند کتاب مختلف خواندم.

روزنامه نگاریادبیاتنویسندگیروایت
دانش‌آموخته‌ی علوم ارتباطات هستم. روزنامه‌نگارم، می‌نویسم و تدریس می‌کنم؛ گاهی در دانشکده‌ی علوم ارتباطات علامه طباطبایی، گاهی دانشکده خبر. اما عشقم هنر است به ویژه موسیقی، سینما و ادبیات.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید