علی شاکر
علی شاکر
خواندن ۹ دقیقه·۱ سال پیش

فلسفه‌ی زمان، ارتباطات و متاورس

«زمان» یکی از بنیادی‌ترین مفاهیم در فلسفه و علم است. درک ما از زمان بر بسیاری از زمینه‌های دیگر، از جمله معرفت‌شناسی، اخلاق، فیزیک و «ارتباطات» تأثیر می‌گذارد.

شاید بد نباشد ما اهالی رشته‌ی ارتباطات درباره‌ی مفهوم «زمان» و «ارتباط» با هم بیشتر فکر کنیم.



در طول تاریخ، فلاسفه و دانشمندان دیدگاه‌های مختلفی در مورد زمان ارائه داده‌اند. سه دیدگاه اصلی در این زمینه عبارتند از:

•          دیدگاه واقعیت‌گرایانه

•          دیدگاه نسبی‌گرایانه

•          دیدگاه چرخه‌ای

دیدگاه واقعیت‌گرایانه

دیدگاه واقعیت‌گرایانه در مورد زمان بیان می‌کند که زمان یک واقعیت عینی است که مستقل از ذهن انسان وجود دارد. این دیدگاه توسط بسیاری از فلاسفه، از جمله ارسطو، دکارت، و کانت حمایت شده است.

حرف طرفداران دیدگاه واقعیت‌گرایانه این است که زمان یک ویژگی اساسی جهان است. آنها می‌گویند که زمان به عنوان یک خط مستقیم یا یک جریان پیوسته از گذشته به حال و آینده وجود دارد.

دیدگاه نسبی‌گرایانه

دیدگاه نسبی‌گرایانه می‌گوید که زمان یک پدیده نسبی است و به سرعت حرکت نسبی یک ناظر بستگی دارد. این دیدگاه توسط آلبرت انیشتین در نظریه نسبیت خاص خود مطرح شد.

اینشتین نشان داد که زمان یک پدیده‌ی نسبی است و به سرعت حرکت نسبی یک ناظر بستگی دارد. به عنوان مثال، دو ناظری که در حال حرکت نسبی نسبت به یکدیگر هستند، ممکن است زمان را متفاوت از هم تجربه کنند.

دیدگاه چرخه‌ای

دیدگاه چرخه‌ای می‌گوید زمان به صورت چرخه‌ای جریان دارد. گذشته، حال و آینده به طور مداوم در حال تکرارند.

این دیدگاه بسیاری از فلاسفه و ادیان، از جمله افلاطون، هرمسیسم و هندوئیسم است.

دیدگاه علم

دیدگاه علم در مورد زمان به طور کلی با دیدگاه واقعیت‌گرایانه سازگار است. فیزیک کلاسیک زمان را به عنوان یک واقعیت عینی که به عنوان یک خط مستقیم از گذشته به حال و آینده جریان دارد، در نظر می‌گیرد.

نظریه نسبیت خاص انیشتین نشان می‌دهد که زمان یک پدیده نسبی است و به سرعت حرکت نسبی یک ناظر بستگی دارد. با این حال، این نظریه همچنان زمان را به عنوان یک واقعیت عینی در نظر می‌گیرد.

زمان، از منظر مکانیک کوآنتوم

دیدگاه مکانیک کوآنتوم در مورد زمان پیچیده‌تر است. مکانیک کوآنتوم زمان را به عنوان یک پدیده‌ی کوانتومی در نظر می‌گیرد. این بدان معناست که زمان دارای ویژگی‌های غیرخطی و غیرقابل پیش‌بینی است.

یکی از ویژگی‌های کوانتومی زمان، عدم قطعیت است. این بدان معناست که ما نمی‌توانیم همزمان موقعیت و سرعت یک ذره را با دقت کامل اندازه‌گیری کنیم.

ویژگی دیگر کوانتومی زمان، درهم‌تنیدگی است. این بدان معناست که زمان دو ذره درهم‌تنیده به هم مرتبط است. اگر زمان یکی از ذرات تغییر کند، زمان ذره دیگر نیز تغییر می‌کند.

رسانه‌ها و فهم ما از زمان

رسانه‌ها نقش مهمی در شکل‌گیری فهم ما از زمان دارند. رسانه‌ها به ما اطلاعات در مورد زمان می‌دهند، از جمله تاریخ، ساعت، و وقایع جاری. رسانه‌ها همچنین به ما در درک مفاهیم انتزاعی زمان، مانند گذشته، حال، و آینده کمک می‌کنند.

به عنوان مثال، تلویزیون و فیلم‌ها اغلب از زمان برای ایجاد تعلیق یا هیجان استفاده می‌کنند. تبلیغات از زمان برای ایجاد احساس فوریت استفاده می‌کنند. اخبار از زمان برای ایجاد احساس تعلق استفاده می‌کنند.

رسانه‌های اجتماعی نیز نقش مهمی در شکل‌گیری فهم ما از زمان دارند. رسانه‌های اجتماعی به ما امکان می‌دهند تا در زمان واقعی با دیگران در ارتباط باشیم. این امر می‌تواند احساس ارتباط ما با زمان حال را تقویت کند.

ارتباط ما با هم و فهم ما از زمان

ارتباط ما با هم نیز نقش مهمی در شکل‌گیری فهم ما از زمان دارد. ما از طریق ارتباط با دیگران، در مورد گذشته، حال، و آینده یاد می‌گیریم. ما همچنین از طریق ارتباط با دیگران، درک خود را از زمان شکل می‌دهیم.

به عنوان مثال، وقتی با کسی در مورد خاطرات گذشته صحبت می‌کنیم، درک خود را از گذشته شکل می‌دهیم. وقتی با کسی در مورد برنامه‌های آینده صحبت می‌کنیم، درک خود را از آینده شکل می‌دهیم.

هایدگر و وجودگرایی زمانی

«وجودی‌گرایی زمانی» دیدگاهی فلسفی در مورد زمان است که معتقد است زمان یک پدیده‌ی وجودی است که با وجود انسان پیوند خورده است. این دیدگاه بر این باور است که زمان نه تنها یک واقعیت عینی است که مستقل از ذهن انسان وجود دارد، بلکه یک پدیده‌ی ذهنی نیز هست که توسط ذهن انسان تجربه می‌شود.

هایدگر، فیلسوف آلمانی، یکی از مهم‌ترین فلاسفه‌ای است که در مورد وجودی‌گرایی زمانی فکر کرده است. او در کتاب مفهوم زمان (1924) استدلال می‌کند که زمان یک ویژگی اساسی وجود انسان است. او معتقد است که زمان نه تنها یک پدیده‌ی عینی است که در جهان وجود دارد، بلکه یک پدیده‌ی ذهنی نیز هست که توسط ذهن انسان تجربه می‌شود.

هایدگر زمان را به عنوان یک «موجودیت» در نظر می‌گیرد. او معتقد است که زمان نه یک شیء یا یک پدیده‌ی طبیعی است، بلکه یک ویژگی اساسی وجود انسان است. او زمان را به عنوان یک افق وجود در نظر می‌گیرد که امکان تجربه‌ی جهان را برای انسان فراهم می‌کند.

هایدگر معتقد است که زمان دارای سه ویژگی اساسی است:

•          آینده: آینده آنچه هنوز وجود ندارد، اما امکان دارد وجود داشته باشد. آینده امکان‌ها و امیدهای انسان را در بر می‌گیرد.

•          حال: حال آنچه اکنون وجود دارد. حال نقطه‌ی تلاقی گذشته و آینده است.

•          گذشته: گذشته آنچه دیگر وجود ندارد، اما خاطره‌ی آن در ذهن انسان باقی مانده است. گذشته تجربیات و یادآوری‌های انسان را در بر می‌گیرد.

هایدگر معتقد است که این سه ویژگی زمان بر وجود انسان تأثیر عمیقی می‌گذارند. او معتقد است که آینده انسان را به سوی اهداف و آرزوهایش سوق می‌دهد. حال انسان را در لحظه‌ی اکنون نگه می‌دارد و گذشته انسان را شکل می‌دهد و به او هویت می‌بخشد.

وجودی‌گرایی زمانی دیدگاهی پیچیده و چندوجهی است که تأثیر عمیقی بر فلسفه‌ی زمان داشته است. این دیدگاه به ما کمک می‌کند تا زمان را به عنوان یک پدیده‌ی پیچیده و چندوجهی درک کنیم که با وجود انسان پیوند خورده است.

از منظر زمان وجودی، ارتباطات و رسانه می‌توانند به عنوان ابزارهایی برای شکل‌دهی درک ما از زمان، و همچنین به عنوان مکان‌هایی برای تجربه‌ی زمان، تحلیل شوند.

ارتباطات می‌توانند درک ما از زمان را به چند طریق شکل دهند. اول، ارتباطات می‌توانند به ما اطلاعات در مورد زمان بدهند. به عنوان مثال، یک تقویم یا ساعت به ما می‌گوید که چه زمانی است. یک خبر به ما می‌گوید که چه اتفاقی در حال حاضر در جهان می‌افتد.

دوم، ارتباطات می‌توانند به ما کمک کنند تا زمان را درک کنیم. به عنوان مثال، یک داستان می‌تواند به ما کمک کند تا درک کنیم که زمان چگونه می‌تواند به صورت خطی، چرخه‌ای، یا ناخطی جریان داشته باشد. یک فیلم می‌تواند به ما کمک کند تا درک کنیم که زمان چگونه می‌تواند به صورت کند، سریع، یا متوقف شده تجربه شود.

ارتباطات می‌توانند به ما کمک کنند تا زمان را به روش‌های جدیدی تجربه کنیم. به عنوان مثال، یک رسانه‌ی اجتماعی می‌تواند به ما کمک کند تا با افراد از سراسر جهان در زمان واقعی ارتباط برقرار کنیم. این امر می‌تواند احساس ما را از زمان گسترش دهد و به ما کمک کند تا درک کنیم که زمان یک پدیده‌ی جهانی است.

رسانه‌ها نیز می‌توانند مکان‌هایی برای تجربه‌ی زمان باشند. به عنوان مثال، یک فیلم می‌تواند ما را به یک زمان و مکان دیگر ببرد. یک بازی می‌تواند ما را در یک تجربه‌ی زمان‌بندی شده فرو ببرد.

از منظر زمان وجودی، ارتباطات و رسانه می‌توانند به ما کمک کنند تا درک عمیق‌تری از زمان و معنای آن در زندگی خود به دست آوریم.

متاورس (فراجهان) و درک زمان

توسعه ارتباطات نوین و شکل‌گیری فراجهان می‌تواند این درک سنتی و مدرن از زمان را به چالش بکشد. در فراجهان، ما می‌توانیم به طور همزمان در زمان‌های مختلف حضور داشته باشیم. به عنوان مثال، می‌توانیم در یک جلسه مجازی شرکت کنیم که در حال حاضر در حال برگزاری است، در حالی که همزمان به تماشای یک رویداد تاریخی در گذشته یا یک رویداد تخیلی در آینده هستیم.

این امر می‌تواند درک ما از جهان و خودمان را به طور اساسی تغییر دهد. به عنوان مثال، ممکن است ما شروع به درک زمان به عنوان یک ساختار پیچیده‌تر و چندوجهی کنیم. ممکن است ما همچنین شروع به درک خودمان به عنوان موجوداتی کنیم که می‌توانند در زمان‌های مختلف وجود داشته باشند.

•   فراجهان می‌تواند به ما کمک کند تا گذشته را بهتر درک کنیم. با امکان تجربه مستقیم رویدادهای تاریخی، می‌توانیم درک عمیق‌تری از آنچه اتفاق افتاده است به دست آوریم.

•   فراجهان می‌تواند به ما کمک کند تا آینده را بهتر تصور کنیم. با امکان تجربه مستقیم سناریوهای آینده، می‌توانیم تصمیمات آگاهانه‌تری در مورد آینده خود بگیریم.

•   فراجهان می‌تواند به ما کمک کند تا روابط پیچیده‌تری با یکدیگر برقرار کنیم. با امکان ارتباط با افراد در زمان‌های مختلف، می‌توانیم درک عمیق‌تری از تجربیات یکدیگر به دست آوریم.

البته، هنوز زود است که بگوییم تأثیرات فراجهان بر درک ما از زمان دقیقاً چه خواهد بود. با این حال، واضح است که این فناوری پتانسیل تغییر اساسی درک ما از جهان و خودمان را دارد.

متاورس و دیدگاه‌های مختلف درباره‌ی زمان

خطی: در متاورس، زمان نیز می‌تواند به صورت خطی جریان داشته باشد. به عنوان مثال، یک بازی ویدئویی متاورس ممکن است داستانی را روایت کند که از گذشته به حال و آینده جریان دارد. یا یک پلتفرم اجتماعی متاورس ممکن است به کاربران امکان دهد تا خاطرات خود را از گذشته به اشتراک بگذارند و برنامه‌های خود را برای آینده بچینند.

چرخشی: در متاورس، زمان نیز می‌تواند به صورت چرخشی جریان داشته باشد. به عنوان مثال، یک بازی ویدئویی متاورس ممکن است بازیکنان را به یک جهان فانتزی ببرد که در آن زمان به صورت چرخه‌ای جریان دارد. یا یک پلتفرم اجتماعی متاورس ممکن است به کاربران امکان دهد تا با افراد از زمان‌های مختلف ارتباط برقرار کنند.

وجودگرایی: از دیدگاه وجودگرایی، زمان یک پدیده‌ی وجودی است که با وجود انسان پیوند خورده است. زمان نه تنها یک واقعیت عینی است که مستقل از ذهن انسان وجود دارد، بلکه یک پدیده‌ی ذهنی نیز هست که توسط ذهن انسان تجربه می‌شود.

در متاورس، زمان نیز می‌تواند به عنوان یک پدیده‌ی وجودی تجربه شود. به عنوان مثال، یک کاربر متاورس ممکن است احساس کند که در یک زمان متفاوت زندگی می‌کند. یا یک کاربر متاورس ممکن است احساس کند که زمان کندتر یا سریع‌تر از دنیای واقعی جریان دارد.

نسبی‌گرایی: در متاورس، زمان نیز می‌تواند به صورت نسبی تجربه شود. به عنوان مثال، دو کاربر متاورس که در حال حرکت نسبی نسبت به یکدیگر هستند، ممکن است زمان را متفاوت تجربه کنند.

نسبیت خاصمتاورسارتباطاترسانه
دانش‌آموخته‌ی علوم ارتباطات هستم. روزنامه‌نگارم، می‌نویسم و تدریس می‌کنم؛ گاهی در دانشکده‌ی علوم ارتباطات علامه طباطبایی، گاهی دانشکده خبر. اما عشقم هنر است به ویژه موسیقی، سینما و ادبیات.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید