این مقاله «حسین کرمانی» با عنوان «رویکرد آیینی به مسئله اخبار جعلی در ایران و چیرگی عقلانیت ابزاری با تقلیل کنش به کار» سعی میکند با استفاده از ایدهی «هانا آرنت» در رابطه با ابعاد فعالیت انسان- یعنی زحمت (labour)، کار (work) و عمل (action)- خبر جعلی را متعلق به حوزهی زحمت و حداکثر کار میداند.
وی در این مقاله با استفاده از ایدهی هابرماس از حاکمیت عقلابزاری در جامعه انتقاد میکند و زحمت و کار را می توان متناظر با عقلانیت ابزاری در نظر میگیرد و این یعنی نادیده گرفتن تکثر انسان.
اين مقاله از اين نظر اهميت دارد كه نويسنده تنها به نقلقول و آوردن تعاريف اكتفا نمیکند بلکه سعی میکند ایدهای مهم و انتقادی را شرح دهد و تا حدی موجز سعی کند به وضع موجود انتقاد خودش را ابراز کند.
ماهها پیش من به هستیشناسی و معرفتشناسی خبر پرداختم و گفتم که چرا به این سادگی نمیتوان با خبر جعلی مواجه شد چون خبر جعلی بیش از اینکه یک پدیده نوظهور باشد در عمل شکلدهندهی زندگی تکتک ما انسانهاست با این تفاوت که گاهی برخی از آنها را همچون واقعیتی غیرقابل رد و روشن قبول میکنیم و برخی دیگر ممکن است قرنها طول بکشد تا به جعلی بودنش پی ببریم.
اینجاست که باید پرسید چه چیزی یک واقعه را «جعلی» میکند؟ معیار برای شناخت خبر جعلی چیست؟ آیا آنچه منابع رسانهای تایید میکنند الزاما واقعی است؟ تا چه میزان روایتهای برساختهی رسانهای میتواند لباس واقعیت به خود بپوشاند و در کل شناخت ما را از عالم تعیین کند؟
از این نظر اگر رویکرد انتقادی با هدف «رهاییبخشی» داشته باشیم، نمیتوانیم به این سادگی یک روایت را واقعی و مابقی را جعلی بدانیم. باید بیش از اینها در تعریف جعلی یا واقعی بودن اتفاقها دقت کنیم.
به این ترتیب ما محتاج جعلیاتیم چون با توافق روی برخی برساختهها جامعه خویش را میسازیم و از بودن در گروه لذت میبریم اما در همین حال از جعلیات گریزانیم.