علی عزیزم سلام
این روزها همچنان درگیر کاری و سرت شلوغه و من هم همچنان شاکی و قهر طور.
البته تو نفهمیدی که من من باهات قهرم چون انگار مثل همیشه همه چی عادیه. وقتی فهمیدی داستانهایی نوشتم که تو نخوندیشون، یهویی انگار چیز مهمی رو کشف کرده باشی گفتی :
پس تو با من قهری هنوز.
خب تعجب نداره. قهر من این مدلیه. هیچوقت فراموش نکن زنها موجودات پیچیده ای هستن و به این راحتی نمیشه اونارو بلد شد.
اینجا نتیجه میگیریم قهرِ منم با قهرِ تو فرق داره. البته تو تا حالا باهام قهر نکردی و من نمیدونم چجوری قهر میکنی . ولی برعکس همه ی چیزهایی که دوست دارم تجربه کنم ، این یه موردو دوست ندارم. ولی در هر صورت مطمئنم مدلش با من فرق داره.
این مکالمه ی دو روز پیشمونه ، قبل از پروازت. وقتی میگی نشستی تو هواپیما ، ایت الکرسی رو برات میخونم. قلبم تند نمیزنه ولی جوری میزنه که حسش میکنم. تو دلم میگم خدا جون من بنده ی خوبی نیستم ولی لطفا علیو سالم ببر و بیار. اون بچه ی خوبیه. به خاطر اون لطفا نگیرش ازم.
شاید ازت دلخور باشم ولی دلیل نمیشه سفرات نگران و چشم انتظارم نکنه.
بعدشم که اینجوری چشم چشم میگی دیگه دهانم میدوزی. چکار میتونم بکنم غیر از اینکه دلم بگیره از اینکه ماموریت ها اذیتت میکنه و فشار کاری روت زیاده. اینکه مجبوری یه روزه هزار کیلومتر سفر بری و برگردی.
یار دورم !
برای منی که خیلی حساسم و همه چی سریع منو تحت تاثیر قرار میده، رنج کشیدن عادیه. چون دنیا سر سازگاری نداره.
آلبر کامو میگه:
به آن بخش از وجودم پناه بردم که هیچکس را دوست نداشت
و در همانجا تا ابد پناه گرفتم...
من باید به کجا پناه ببرم که همه ی وجودم تویی؟
دلم تنگته. دلخوشم به همین پیامهای معمولی و مکالمات معمولی. به بوس و بغلهای ایموجی ای و عکسهای یهویی.
مثل همیشه دلم میخواد بهت بگم به خودت اهمیت بده وگرنه لابلای روزمرگی های زندگی له میشی و کسی هم اهمیت نمیده اما وقتی میدونم جوابت چیه و چاره ای نداری، چرا دوباره و سه باره بگم؟
ما دو تا آدم معمولی تو این دنیا تنها شانسمون داشتن همه و عشقمون. کاش زودتر تموم شه این دوری. که خدا لطفشو بهمون تمام کنه چون من این عشقو بیشتر از هر چیزی میخوام.
میبوسمت از دور
زری تو