جنگ سرد که اغلب بهعنوان درگیری بین دو بلوک شرق و غرب روایت میشود، هرگز فقط همین درگیری نبود. جنبش عدمتعهد و حوادث سیاسی پیرامون آن بخشی تفکیکناپذیر از تحولات جنگ سرد است که نادیده گرفتن آن میتواند به ارائه تصویری نادرست از فضای سیاسی آن دوران منجر شود. یکی از رخدادهای دوران جنگ سرد که در فضای مفهومی جنبش عدمتعهد قابل توصیف است، حادثه «شاهزاده کشمیری» نام دارد که به شرح آن میپردازم.
گروهی از کشورها که عمدتاً مستعمرات سابق در آسیا و آفریقا بودند، با احتیاط از همزادپنداری نزدیک با هر یک از ابرقدرتهای جهان، به امید مقاومت در برابر دوگانهای که آنها را مجبور به انتخاب ایالاتمتحده یا اتحاد جماهیر شوروی میکرد، متحد شدند. جنبش غیرمتعهدها تا سال 1961 رسماً آغاز به کار نکرده بود، اما روند عدمتعهد تقریباً بهمحض آغاز جنگ سرد آغاز شد. در سال 1955 اولین اجلاس جهانی کشورهای آفریقایی و آسیایی در شهر باندونگ کشور اندونزی برگزار شد. «چو ئنلای» (Zhōu Ēnlái) نخستوزیر جمهوری خلق چین و نماینده پکن در این اجلاس بود. حضور ئنلای در این نشست که در چارچوب اولین بحران تنگه تایوان برگزار میشد و منطقه را در آستانه جنگ قرار داده بود، دارای اهمیت فراوانی بود.
تایوان بهطور فزایندهای در مورد وضعیت خود در بهار 1955 دچار نگران بود. هر دو تایوان چینی و غیر چینی، فقط چند سال قبل از آن توسط متحدان آمریکایی خود رها شده بودند. جنگ دو کره لحن آمریکاییها را تغییر داده بود و تایوان را تحت حفاظت پیمان ایالاتمتحده قرار داده بود، اما همانطور که بحران 1954 نشان داد، وضعیت ناپایدار است. از سویی در آن زمان نزدیکی بین بریتانیا و جمهوری خلق چین منجر به ترس از به خطر افتادن نقش «آینده تایوان» در کرسی چین در سازمان ملل شده بود.
کانون دیگر بحران در منطقه هنگکنگ بود. مستعمره بریتانیا در مرز جمهوری خلق که تنها چند صد کیلومتر از تایوان فاصله داشت. مانند برلین یا وین، هنگکنگ جایی بود که درگیریهای عرصه سیاست بینالملل ماهیت منطقهای پیدا میکرد.
در آوریل 1955، سفر چو ئنلای به اندونزی برنامهریزی شد. او شهرت جهانی فزایندهای بهعنوان یک دیپلمات داشت و خونسردی و وقار او در هنگامیکه در سال 1954 جان فاستر دالس (John Foster Dulles)، وزیر امور خارجه وقت ایالاتمتحده در ژنو از دست دادن با وی ابا کرد، موردتوجه قرار گرفته بود. اما آنتونی ادن (Anthony Eden)، نخستوزیر وقت بریتانیا، در چندین نوبت بهطور خصوصی با چو ئنلای در ژنو ملاقات کرد که باعث شگفتی آمریکاییها شد.
همچنین دولت تایوان که به زبان ماندرین تسانگ نامیده میشود و تایوان را بهعنوان یک دولت تکحزبی اداره میکرد نگران شهرت چو ئنلای بود. دولت چیانگ کایشک (دولت وقت تایوان) نهتنها از بهبود روابط جمهوری خلق چین با بریتانیای کبیر نگران بود، بلکه میترسید که موفقیتهای دیپلماتیک بزرگتری بهطور بالقوه در انتظار چو ئنلای در اندونزی باشد. چو ئنلای در مقابل ایالاتمتحده و تایوان به دلیل بحران تنگه، مانند نیرویی برای خویشتنداری و تعقل به نظر میرسید. تسانگ معتقد بود اگر چو ئنلای موفق شود جنبش غیرمتعهدها را مهندسی کند که جایگزین مناسبی برای نابودی متقابل تضمینشده توسط آمریکاییها و شورویها ارائه کند، دور نگه داشتن جمهوری خلق چین از سازمان ملل دشوار خواهد بود. برای جلوگیری از این احتمال، آژانسهای اطلاعاتی تسانگ طرح ترور چو ئنلای را برای جلوگیری از رسیدن وی به باندونگ طراحی کردند.
تسانگ انگیزههای مختلفی برای اجرای این طرح داشت. نهتنها تواناترین دیپلمات جمهوری خلق چین را از بین میبرد، بلکه انتقام از دست دادن چندین جزیره را در منطقه منتهی به بنبست تنگه در سال 1954 میگرفت.
هواپیمای چو ئنلای در مسیر خود به اندونزی از هنگکنگ عبور میکرد. در مارس 1955، نیروهای امنیتی تسانگ در هنگکنگ جزئیات را بررسی کردند. تدابیر امنیتی در اطراف خود چو ئنلای شدید بود و نخستوزیر از تشریفات عادی گمرک یا انتقال مسافرین به هواپیما عبور نمیکرد. انتقال چمدانها و سایر جزئیات توسط خدمات مسافرتی چین انجام میشد و به کارکنان غیرضروری اجازه دسترسی به هواپیما داده نمیشد. با توجه به همه اینها، نه شلیک به چو ئنلای و نه قرار دادن بمب در چمدان، به نظر امکانپذیر نمیرسید. در عوض، تصمیم گرفته شد که به دنبال دسترسی به هواپیما در مسیر باند فرودگاه کای تاک برای خرابکاری در آن باشند.
دسترسی محدود آنها مانع استفاده از یک عامل اطلاعاتی با تجربه بود. زمانی برای ایجاد یک داستان پوششی و نفوذ یک عامل به فرودگاه نیز وجود نداشت. درنتیجه آنها باید یک فرد محلی را استخدام میکردند.
تایوانیها با یکی از کارمندان شرکت مهندسی هواپیمای هنگکنگ به نام ژو جو (روایتهای متفاوتی در مورد نام خانوادگی او وجود دارد) دست یافتند. ژو بهعنوان نظافتچی هواپیما کار میکرد، از سال 1950 در هنگکنگ بود و بدهیهای قمار ژو، او را به یک هدف آسان تبدیل میکرد. ژو جو بخشی از خدمهای بود که تعمیرات معمولی را در هواپیمای چو ئنلای انجام میدادند، به این معنی که او فرصتی برای کار گذاشتن مواد منفجره در هواپیما را داشت.
در 11 آوریل، قرار بود هواپیمای خطوط هوایی «شاهزاده کشمیر» هواپیمای چو ئنلای برای سفر از هنگکنگ به جاکارتا باشد. شاهزاده کشمیر با تکمیل مسیر عادی خود، حوالی ظهر از بانکوک به هنگکنگ رسید و نزدیک به 90 دقیقه را در کای تاک روی زمین گذراند. چمدانها با نظارت دقیق بارگیری شد. در آن زمان، درحالیکه بخشی از خدمه در حال انجام تعمیرات برنامهریزیشده خود بودند، ژو جو یک بمب ساعتی را در چاه چرخ سمت راست هواپیما قرار داد.
این هواپیما در ساعت 1:26 بعدازظهر حرکت کرد و قبل از انفجار بمب، چندین ساعت در ارتفاع 18000 پایی پرواز کرد. این انفجار باعث نابودی هواپیما نشد، اما کابین بهسرعت پر از دود شده و آتش بهسرعت در هواپیما گسترش یافت. خدمه موفق به فرود اضطراری در آب شدند، اما هواپیما در اثر برخورد شدید با آب شکسته شد. اگرچه سه خدمه در کابین خلبان جان سالم به دربردند، اما پنج خدمه دیگر و تمام 11 سرنشین هواپیما بر اثر غرق شدن کابین جان باختند.
اما چو ئنلای در میان مسافران نبود.
مطابق اخبار رسمی، چو ئنلای از طریق یک شانس کور نجات یافت: آنچه اعلام شد عمل جراحی اضطراری آپاندیس مانع از انجام پرواز برنامهریزیشده او شده بود. او چند روز بعد به باندونگ رفت و از موفقیتی که تایوان از آن میترسید لذت برد! و موفقیت چو ئنلای زمانی به چشم آمد که دخالت سیا در سوءقصد به جان او فاش شد.
تسانگ توضیح بدبینانهتری میداد: چو ئنلای در هواپیما نبود زیرا دستگاه اطلاعاتی چین حداقل یک روز قبل متوجه شده بود که هواپیما هدف عملیات تروریستی قرار گرفته است. در این نسخه از داستان، قربانیان سقوط از بدشانسترین قربانیان جنگ سرد بودند زیرا پکن میدانست که خرابکاری محتمل است، و درواقع به مقامات هنگکنگ در مورد آن هشدار داده بود، اما بهجای متوقف کردن پرواز، آنها اجازه میدهند که پرواز ادامه یافته و جان 16 انسان بیفایده در نظر گرفته شود.