امین الف. خ.
امین الف. خ.
خواندن ۷ دقیقه·۸ ماه پیش

دفن حقیقت در زیر ماسه ها... (تحلیل محتوایی فیلم " تلماسه : بخش دوم " )

فیلم "تلماسه: بخش دوم" که اخیرا اکران شده است، در زمره فیلم های آخرالزمانی هالیوود قرار می گیرد. فیلم توسط فیلمساز کانادایی "دنی ویلنوو" ساخته شده است و توانسته اقبال تماشاگران و نظر مثبت منتقدان را توأمان داشته باشد. از نظر فنی فیلم بسیار خوش ساخت است و البته جلوه های بصری مسحور کننده آن نیز در تماشاگرپسند شدن آن بی تأثیر نبوده است. آنچنان که برخی لقب بهترین فیلم علمی تخیلی ساخته شده تاکنون را به آن داده اند! اما این اولین بار نیست که رمان موفق فرانک هربرت یعنی (تلماسه) دستمایه ساخت یک اثر بصری قرار گرفته است. رمان در سال 1965 منتشر شده است و اولین بار دیوید لینچ فیلمی به همین نام را در سال 1984 از روی آن اقتباس کرد. فیلمی که در هیچ زمینه ای نتوانست موفق باشد و به زودی از یادها فراموش شد! در سال 2000 یک مینی سریال نیز از روی این سریال تولید شد که بازهم آنچنان نتوانست توجهات را به خود جلب کند. تا در نهایت نوبت به دنی ویلنوو رسید که نسخه خود را از اقتباس رمان تلماسه ارائه نماید. قسمت اول فیلم در سال 2021 اکران شد. سرمایه گذاری 165 میلیون دلاری کمپانی هالیوودی برادران وارنر جواب داد. فیلم موفق بود و به شهرت رسید. اما نکته جالب توجه برای تماشاگران مسلمان فیلم استفاده از لقب "مهدی" و "لسان الغیب" برای یکی از شخصیت های فیلم بود. این مسئله ذهن پرسشگر را بر می انگیزد که چرا در وانفسای وقایع شبه آخرالزمانی جهان، این کمپانی هالیوودی باید چنین هزینه هنگفتی را صرف زنده کردن نام منجی موعود در اسلام از طریق بازسازی فیلمی قدیمی نماید؟

هر چند کم و بیش پاسخ واقعی این پرسش در فیلم نخست هم نمایان بود، اما با اکران بخش دوم عملا گره های ذهنی در این خصوص باز شد. البته این مجموعه فیلم سرشار از جزئیات و پیام های متعدد است که پرداختن به همه آنها در این مقال نمی گنجد. بنابراین در اینجا صرفا به مواردی از این جزئیات اشاره می شود که برای اخذ نتیجه مد نظر ضروری است.

(خطر افشای فیلم)

داستان فیلم مربوط در  آینده دور اتفاق می افتد (آخرالزمان؟). سیاره ای به نام آراکیس (این نام، عراق را به ذهن متبادر می کند)، در بی آبی کامل به سر می برد و با ماسه پوشیده شده است. مردمی بومی این سیاره را (فرمن) می خوانند که به دلیل شرایط بد آب و هوایی بسیار زندگی سختی دارند. پوشش آنها شبیه عرب های بادیه نشین است و در سخنانشان (و به ویژه نامهایشان) کلمات عربی وجود دارد. نکته جالب این است که در میان ماسه های این سیاره ماده ارزشمندی به نام اسپایس وجود دارد که به عنوان سوخت و منبع انرژی مورد نیاز جوامع در سیارات دیگر است. پس خارجی ها دائما به آراکیس نیروی نظامی می فرستند و تحت نظارت آن نیروها این ماده را استخراج می کنند! (خاورمیانه و نفت؟) در این میان فرمن های ستمدیده و محروم، در فرزند یکی از همین حاکمان نظامی اعزام شده از سوی امپراتور، نشانه های منجی وعده شده به خود را می بینند و او را که پل آتریدیز نام دارد، لسان الغیب و مهدی صدا می زنند. در ادامه فیلم حکومت خاندان پل براندازی شده و اغلب کشته می شوند. تنها پل و مادرش از مهلکه نجات می یابند و به دل صحرا پناه برده و سپس به میان فرمن ها می روند. گروهی از فرمن ها که اعتقاد محکم تری به روایات گذشتگان دارند، همچنان بر منجی موعود بودن پل تأکید می کنند، اما خود پل که در رویاهایش می بیند که در آینده باعث جنگ و کشتاری عظیم در جهان خواهد شد، نمی خواهد این مسئله را بپذیرد. (برای فرار از آینده ای که در رویا دیده است!) هر چند در نهایت عوامل بیرونی و البته برخی توانمندی های خاص پل و مادرش (یادآور عیسی و مریم؟) پل را ناخواسته در این مسیر می اندازد و او طی سخنرانی غرایی خود را موعود می خواند و رهبری فرمن ها را به دست گرفته، در جنگی دشمنانش را به زانو در آورده و امپراتور را اسیر می کند. سپس تصمیم می گیرد به جای ازدواج با دختر فرمنی که دوستش دارد و با او همراه بوده است، با دختر امپراتور ازدواج کند تا بتواند بر تخت امپراتور تکیه بزند.

آنچه که فیلم به مخاطب القا می کند این است که فرمن ها که شباهت زیادی به عرب ها دارند (حتی عبادات آنها نیز شبیه سجده مسلمانان و دعا خواندن آن ها به حالت نشسته است) پل را که تمایلی به رهبری آن ها ندارد، را به سوی منجی شدن سوق می دهند. آنها حتی پیش از پذیرش این نقش توسط پل، نام عربی اصول را برایش انتخاب می کنند. البته فرمن هایی بی اعتقادی هم هستند که می گویند اعتقاد به منجی ابزاری برای کنترل جوامع است! (یکی از پیام هایی که فیلم آن را از زبان شخصیتی کاملا مثبت می خواهد به تماشاگر القا کند!) با این وجود آنها هم با هدف کمک به مردمشان در نهایت با پل همراه می شوند. هر چند توانایی های خاصی در پل و مادر باردارش وجود دارد، اما هیچ نشانه ای از ارتباط آنها با خدا و خالق نیست. فیلم اصولا هیچ نقشی برای خداوند قائل نیست. (مطابق این فیلم حتی پذیرفتن پیامبری یک فرد، بر اساس برداشت اشتباه جوامع بوده است!) هر چند عبادت فرمن ها را در فیلم می بینیم، اما آن ها هم در فیلم اشاره مستقیمی به خدا ندارند، فقط نشان داده می شود که به سبک مسلمانان عبادت می کنند.

سقوط شخصیت پل از آنجایی شروع می شود که با خوردن آب حیات توانایی احاطه بر گذشته و دیدن آینده را پیدا می کند. در واقع لسان الغیب می شود. (به معنای خبر دهنده از غیب) البته ما ایرانی ها لسان الغیب را به عنوان لقبی برای حافظ شیرازی می شناسیم و به کار بردن آن برای منجی برایمان عجیب است. اما نویسنده می خواسته از طریق این لقب بر احاطه علمی و آگاهی منجی از گذشته و آینده که از ویژگی های پیامبران و امامان است، تأکید نماید. از این لحظه به بعد پل در مسیر گرفتن انتقام از قاتلان پدرش و بعدتر هم برتری خواهی و کسب قدرت حرکت می کند و حاضر است همه چیز را پای رسیدن به اهدافش قربانی کند. در دقایق آخر فیلم نیز با شکستن دل چانی (دختر محبوب فرمنی اش) و ازدواج مصلحتی با دختر امپراتور معزول، و از آن بدتر، تعبیر کردن از قتل عام دشمنانش به فرستادن آن ها به بهشت! ، ماهیتش به طور قطعی برای تماشاگر آشکار می شود. آنچنان که از داستان کتاب بر می آید، به احتمال فراوان در قسمت سوم، آن جنگ و کشتار عظیمی که پل مسبب آن است، تحت عنوان جنگ مقدس رخ خواهد داد و آنچه پل از آن می ترسید به سرش خواهد آمد.

بله این فیلم ساخته می شود، تا یک منجی مطابق با عقاید مسلمانان (حتی با همان لقب مهدی) را تصویر و سپس تخریب کند. فردی که در ابتدای فیلم شخصیت مثبت داستان است و به مرور با پیشرفت داستان تبدیل به شخصیت منفی آن می شود! این فیلم به طور کامل اعتقاد به مهدویت را زیر سوال برده و برای جامعه مضر جلوه می دهد! دلیل پرداختن به این موضوع در این مقطع زمانی از سوی هالیوود این است که آن ها بیش از هر زمان دیگری خطر اعتقاد به مهدویت را برای بقای فرهنگ منحط غربی حس کرده اند. می ترسند که توجهات روز افزون انسان ها در جوامع مختلف به ویژه مسلمانان به منجی موعود کار دستشان بدهد. بنابراین بار دیگر شمشیر رسانه را از نیام بیرون آوردند  و به جان عقاید حقه مسلمانان افتادند.

اگر کسی هنوز به درک نگارنده از پیام نهفته شده در فیلم شک دارد، توجهش را به این جملات فرانک هربرت، نویسنده رمان تلماسه که در سال 1979 گفته شده است جلب می کنم : «نکته اصلی سه‌گانه تلماسه این است: مراقب قهرمانان باشید. بسیار بهتر است به قضاوت و اشتباهات خودتان تکیه کنید».

فیلمتلماسهمهدویتمنجی
اینجا درباره حقایق پنهان در هیاهوی آخرالزمان می نویسم....
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید