سرودههایی در بیان وقایع کربلا و عاشورا
از علامه بهلول نقل شده:«هنگامی که در زندان افغانستان بودم، کتاب شعری به نام «خواهر و برادر افغان» در افغانستان چاپ شد. این دیوان در مورد عشق مجازی و دنیوی و بیشتر مطالبش هجو بود. آن زمان این کتاب شهرت بسیار زیادی پیدا کرد، به طوری که همانند قرآن در همۀ خانهها یافت میشد و مردم در کوچه و بازار اشعار آن را برای هم میخواندند. تصمیم گرفتم در پاسخ به این کتاب شعر، اشعاری در مورد کربلا و امام حسین(ع)با نام «برادر و خواهر کربلا» بسرایم و موفق به این کار شدم. آن سال وقتی این کتاب در افغانستان چاپ شد، از آنچنان شهرتی برخوردار گردید که کتاب خواهر و برادر افغان کاملاً به بوته فراموشی سپرده شد و این کتاب جای آن را گرفت.»
و مجموعه پیش رو همان کتاب خواندنی «خواهر و برادر کربلا» با گویش محلی(گنابادی) است که پیش از این به نام «مقتل بهلول» هم منتشر شده، و این بار به انضمام گلچینی از دیگر اشعار شیخ در رثای کربلا و عاشورای حسینی بهانه گریستن در «حسینیه بهلول» میشود
در این جوش حرارت همان اهل شرارت
همان قوم بداندیش که گفتم حالشان پیش
در آن دشت بلاخیز که کردم وصف آن نیز
به کفها تیغ تیرند مهیای ستیزند
همه خوشحال و خرم که شد یار حسین کم
یکی گوید بشارت که آمد وقت غارت
کنون آسان شده کار شده شه بیعلمدار
علمدارش تلف شد دلش غم را هدف شد
یکی گوید که یاران حسین را نیست اعوان
اگر میداشت یاور نمیشد کشته اکبر
یکی در ترک تازی که آخر گشته بازی
دم صبر و ثبات است همین دم شاه مات است
به هر سو جستوخیزی است عجب یک رستخیزی است
صداها هست بارز الا هل من مبارز...
سروده:محمدتقی بهلول
چاپ اول/پالتویی/۳۷۲صفحه