مشکلات شرورانه مسائل پیچیده ای هستند که دارای بخش های متعدد و مرتبط هستند و پاسخ درستی ندارند.
این مشکلات در یک اکوسیستم از مسائل، ذینفعان و سیستم های متاثر قرار دارند که تغییرات در یک حوزه می تواند اثرات موج دار در کل سیستم داشته باشد.
کشورهای مختلف با ظرفیت های منحصر به فرد خود با این مشکلات روبه رو هستند و بسیاری از دولت ها در برابر درگیر شدن با آنها مقاومت می کنند.
اجتناب یا ساده سازی بیش از حد این مشکلات می تواند شرایط را بدتر کند و به راه حل های سطحی منجر شود.
تفکر سیستمی و تفکر طراحی می توانند رویکردهای ارزشمندی برای پرداختن به مشکلات شرور باشند،اگرچه ممکن است به دلیل پیچیدگی ذاتی چنین مشکلاتی “راه حل” به معنای سنتی ارائه نکنند:
1) تفکر سیستمی به درک پیوستگی و پویایی درون اکوسیستم مشکل کمک می کند و امکان مداخلات آگاهانه و جامع تر را فراهم می کند. ذینفعان را قادر می سازد تا تصویر بزرگتر را ببینند و اثرات موج دار اقدامات و راه حل های بالقوه را درک کنند.
2) تفکر طراحی چارچوبی ساختاریافته ارائه می دهد که با اولویت دادن به رویکرد انسان محور، حل مسئله نوآورانه را تقویت می کند. این شامل مراحلی مانند همدلی با نیازهای کاربر، طوفان فکری راهحلهای خلاقانه، ساخت نمونههای اولیه و انجام آزمایشهای تکراری است. این رویکرد به ویژه هنگام پرداختن به چالشهای پیچیده و نامطمئن که معمولاً به آنها «مشکلات شرورانه» گفته میشود ارزشمند است.
- فیلیپ کاتلر پروژه The Wicked7 را با همکاری ChristianSarkar بنیانگذاری کرد. این پروژه هفت چالش حیاتی جهانی را شناسایی می کند که آنها را «مشکلات شرورانه» می نامند، از جمله نابرابری، نفرت و درگیری،
و فروپاشی محیطی و غیره