?
رموز موفقیت طلاب جوان در گفت و گو با حجت الاسلام و المسلمین دکتر علی امینیان...
نویسنده :
شاید بعنوان عوامل موفقیت طلاب به طور عام و طلاب جوان را به طور خاص این گونه دسته بندی کرد که یکی از عوامل مهم آن هدفمند بودن است، کسی که وارد حوزه علمیه می شود باید هدفمند باشد چون اگر این طور نباشد در آغاز یا در وسط کار از ادامه تحصیل باز می ماند و نمی تواند طلبه موفقی باشد، مثلا اگر کسی بدلیل این که در کنکور رتبه کسب نکرده و نتوانسته است وارد دانشگاه شود، وارد حوزه شود که مشغول باشد و سربازی نرود، مثلاً مدتی را تحصیل کند و بعد اینجا را سکویی برای آینده قرار دهد، که مجدداً در کنکور شرکت کند و وارد دانشگاه شود، حال اگر این اتفاق نیافتد و در حوزه بماند این فرد، طلبه موفقی نخواهد بود. مثال دیگری عرض کنم، اگر کسی به صرف تاکید خانواده و دوستان، یا نگاه به بعضی از طلاب موفق و یا دانشمندان موفق با اینکه عرصه و استعداد را در خود نمی بیند، ولی به دلیل علاقه ای که به آن افراد دارد یا تاکیدی که والدین دارند به نظر من این طلبه نمی تواند طلبه موفقی باشد.
نکته دومی که طبیعتاً قبل امر تحصیل می تواند موثر باشد، استعداد است. استعداد قوی. اگر چه استعداد، همه ملاک نیست امروزه می گویند پشتکار جبران ضعف استعداد را می کند و سابقه بعضی از علما و بزرگان ما نشان می دهد که بعضی از آنها استعدادهایشان قوی نبوده، اما پشتکار آنها زیاد بوده و لذا رشد کرده اند، ولی به هر حال باید افرادی وارد این عرصه شوند استعداد رشد، ترقی و پاسخ گویی برخی از نیازهای جامعه را دارند این دو نکته، که نکته های مقدماتی هستند. بنابراین اگر مقدمات تحصیلی طلاب قوی نباشد، مثل ادبیات خوب، فقه خوب، اصول خوب، بعد از سه، چهار سال تحصیل طلبه وارد کار اجرایی می شوند به مسئول دفتر یک فرد و یا به یک کارمند تبدیل می شوند، که همه این افراد غالباً در جا می زنند، یعنی با اینکه می گویند درس می خوانیم، ولی عملاً طلبه ای که از 8 صبح تا 3 بعد از ظهر در کار اداره حضور پیدا می کند چگونه می تواند با خواندن تنها یک درس رسائل در آینده مؤلف و یا یک سخنران خوبی بشود. بنده ملاحظه کردم گاهی بعضی از طلاب در ابتدائی ترین مسائل ادبیات مشکل دارند. بنابراین اگر یک طلبه حتی اگر به عالی ترین مراتب مسئولیت ها برسد، اما عبارت یک روایت را اشتباه بخواند و ادبیات عرب آن ضعیف باشد، این فرد نمی تواند حتی اگر مدیر خوبی هم باشد جایگاه علمی خود را در جامعه باز کند. به نظر بنده
در 7 و 8 سال اول تحصیل طلبه ها نباید به هیچ وجه، کار اجرایی و کار جنبی بپذیرند و صرفاً باید خوب ادبیات بخوانند خوب اصول بخوانند خوب فقه بخوانند، لااقل تا کفایه که این حداقل است. مقدمات قوی و جاندار طبعاً بعدها می تواند تولید فکر کند. من خودم به عنوان یک طلبه، خیلی با استاد دیدن موافق نیستم شرکت کردن زیاد در کلاس درس به انسان رشدو موفقیت نمی دهد، ما داشتیم بزرگانی که استاد زیاد ندیده بودند، اما با این حال رشد خوبی داشتند. البته این امر مربوط به سالهای بعد از کفایه است و در 7،8 سال نخست باید درسها را مباحثه خوب کرد که امروزه متأسفانه فرهنگ مباحثه طلبه های ما مقداری کم رنگ شده و علت آن هم شاید نگاه آزمونی داشتن به مباحثه است، که از عهده امتحان برآییم. مسأله دیگر شرح هایی است که به بازار آمده، ضمن اینکه خوب است، اما بالاخره طلبه ای بخواهد که همه مکاسب و کفایه را به شرح فارسی بخواند و امتحان بدهد، این فرد مکاسب فهم و کفایة فهم نمی شود، و نمی تواند عبارت عربی کفایه را هضم کند. لذا فکر می کنم این مسئله مقدمات را ضعیف می کند .
نکته دوم جهت دهی تحصیلات است. بالاخره ما باید بدانیم در آینده حوزه می خواهیم چه کار بکنیم همه ما که نمی خواهیم مرجع بشویم، جامعه به تعدادی از مراجع و فقهای عادی نیاز دارد و خلاء فکری و خلأ فرهنگی در جامعه بسیار زیاد است که طلاب باید خودشان را در این خلاها و زمینه های مورد نیاز وارد کنند و در همین زمینه تحصیل کنند و پاسخ گو باشند اگر یک طلبه می خواهد تفسیر کار کند از اول معلوم باشد. اگر می خواهد فلسفه کار کند معلوم باشد. اگر می خواهد در کلام وارد شود مشخص کند. اگر می خواهد در تاریخ وارد شود مشخص باشد، امروزه علوم آن قدر تخصصی شده که اگر شما بخواهید در تاریخ وارد شوید نمی توانید به طور عام وارد شوید. کسی که تاریخ تشیع کار کرده با کسی که تاریخ اهل بیت کار کرده با هم متفاوت هستند با این که ظاهر آن دو یکی هستند. یا مثلاً کسی که تفسیر اثری کار کرده با کسی که تفسیر علمی و تفسیر عقلی کار کرده کاملاً متفاوت است و همه این ها را نمی شود با هم آموخت. در بحث علوم قرآن ببینید چه دایره وسیع ای است در حال حاضر خود قرآن و مستشرقان یک رشته تحصیلی است و برای خودش جا پایی در میان دانش های مطرح باز کرده، همین طور در بحث تفسیر و به تعبیر یک کسی وقتی این جمله را در مورد دانش آموختگان دکترای علوم قرآن و حدیث بکار می برد، یکی از اساتید می گفت: اگر مجموع واحدهای درسی اینها را بعد از فارغ التحصیلی نگاه کنید، می بینید که مثل شناگری هستند که وارد استخر می شوند و دور استخر می چرخند و از استخر بیرون می آیند و پا در آب نمی گذارند و من چون خودم این دوره را گذراندم دیدم راست می گویند. ما چیز زیادی به عنوان حدیث و علوم قرآنی نخواندیم و اگر چیزی یاد گرفتیم، بعداً خودمان کار کردیم بنابراین این علوم آن قدر گسترده است که با یک لیسانس علوم قرآن یا با یک فوق لیسانس و دکترای علوم قرآنی کسی متخصص نمی شود. شخصیت هایی که سال های عمرشان را در این راه ها گذاشته اند، می گویند هنوز فضای خالی آنقدر زیاد است که فضاهای کار شده نسبت به آنها کم و اندک هستند، لذا من فکر می کنم رمز دوم موفقیت جهت دهی تحصیلی است، اگر طلبه می خواهد منبری خوبی شود، برای منبر وقت بگذارد. اگر می خواهد تفسیر بگوید، برای تفسیر وقت بگذارد. اگر می خواهد مدرس کتاب های حوزوی شود، کفایه و مکاسب درس بدهد. اگر می خواهد نویسنده خوبی شود روی اصول نویسندگی کار کند. نمی شود یک کسی در همه اینها تخصص داشته باشد و همه را به خوبی بفهمد.
نکته سوم که در سال های اول طلبگی رخ می دهد، مسأله پرهیز از تردید است. بالاخره یک طلبه جوان وقتی وارد عرصه حوزه می شود خودش را فرضاً مقایسه می کند با کسی که وارد دانشگاه شده و لیسانس حقوق گرفته، آن فرد چهار سال درس می خواند و استخدام یک مجموعه می شود و حقوق بالایی می گیرد. بلافاصله خانه و ماشین می گیرد، اما طلبه 6 و 7 سال در حوزه است و هنوز با حداقل شهریه حوزه با مستاجری می گذراند. بنابراین در این قضیه اگر هدف مورد تردید قرار بگیرد، این تردید باعث می شود که انسان خوب نتواند درس بخواند و این تردید را من در طلبه های جوان و نوجوان بسیار زیاد دیدم.
نکته چهارم نقش خانواده ها است. ببینید خانواده هایی که امروز بچه هایشان وارد حوزه شده اند چند گروه و چند دسته هستند، یک دسته علاقمند هستند که بچه های آنها طلبه شوند و ممکن است برای این موضوع نذر هم بکنند، ولی تعداد زیادی هم این طور نیستند حتی ممکن است پدر راضی نباشد، مادر راضی نباشد، بستگان راضی نباشند. دوستان همکلاسی های دوران دبیرستان بگویند چرا طلبه شدی چرا حوزه رفته ای که این مسائل ایجاد تردید می کند که در نکته سوم بدان اشاره شد.
من یک پرسش و پاسخی با خواهران طلبه ورودی حوزه داشتم. شاید بسیاری از سؤالات، همین بود؛ می گفتند که هم سن و سال های ما، محصلین و خانواده های ما، مخصوصاً شهرستانی ها گاهی سرزنش می کنند. بالاخره اگر کسی می خواهد بماند و به جایی برسد این مسئله مقاومت و استواری می خواهد، ثبات قدم می خواهد) «وثبت لی قدم صدق» و «یثبت الله الذین آمنوا بالقول الثابت» می خواهد و این خیلی مهم است اعتقاد می خواهد، باورمندی می خواهد. البته بعد از چند سال همین فامیل ها به آن طلبه نیازمند می شوند به سراغش می آیند، مسئله می پرسند، او را دعوت می کنند و از او می خواهند به آنها خدمت برساند و آنها بهره مند شوند، ولی در آغاز راه ممکن است این مشکل پیدا شود. فکر می کنم. اگر به نکاتی که عرض کردم توجه کافی شود، عامل موفقیت طلبه خواهد بود.
نکته پنجم دکتر امینیان اضافه میفرماید و آن رعایت اعتدال است. پرهیز از افراط و تفریط ها. به هر حال داشتیم کسانی را که آمدند، وارد حوزه شدند، اما یک مرتبه خودشان را تافته جدا بافته دیدند و توقع دارند همه فامیل به او سلام کنند، همه به او احترام کنند و از فردا به او نگاه دیگری کنند. این دید، دید خوبی نیست، بلکه طلبه باید متواضع تر شود، مهربان تر شود. صله رحم را بیشتر کند. با دوستان خود بیشتر بیرون برود، بیشتر صحبت کند به خانه هایشان برود؛ یعنی این که احساس کنند ساختار این طلبه عوض نشده و این نکته بسیار دقیقی است. بنابراین کسی که طلبه می شود نباید رفتارهای اجتماعی او نیز تغییر کند من نمی گویم ناهنجاری نباشد، بعد تفریط است (لا یری الجاهل الامفرط او مفرطا المؤمن صورته القبله) نبی مکرم اسلام گاهی با اصحابشان می آمدند در کارهای اجتماعی شرکت می کردند، گاهی مسابقه می دادند مرکبشان را می دادند و می فرمودند: «سوار شوید و مسابقه بدهید». گاهی با اینها به تعبیر امروزی ها تفریح می رفتند و خلاصه اینکه خود آن حضرت کمک می کرد. این بعد از مسئله را خواهران، مکرراً در سؤال های خود مطرح می کنند که ما دیگر با نامحرم حرف نمی زنیم اگر برادر شوهر یا پسر خاله به خانه ما بیایند ما وارد جمع نمی شویم، زیرا اشکال نوعی دارد. نباید صدای نامحرم را بشنویم، مگر نگفتند که نباید پنج کلمه بیشتر با نامحرم صحبت نکرد، من سعی کردم به این خواهران تاکید کنم، شما نباید یک رفتارتان از آن جنبه قبلی به گونه ای افراطی تبدیل شود که دیگر برادر شوهر را نبینید، از اتاق بیرون نیایید، سلام نکنید، بنابراین شما سرتان را پایین بگیرید، چیزی که اسلام مجاز دانسته نگاه کنید (نگاه به صورت و کفین» و چیزی را که حرام فرض کرده از آن بپرهیزید. این است که گاهی اصحاب خدمت حضرت زهرا(س) می رسیدند. سلمان خدمت ایشان می رسید. مگر در مسجد خطبه نخواند و افراد نشنیدند، مگر حضرت زینب کبری(س) اینگونه رسالتشان را انجام ندادند.
محلی مشغول کار بودیم به طلبه جوانی که در آنجا مسئولیتی داشت، فرم هایی داده بودیم که پر کنند و اسم خود و خانواده را بنویسند که این آقا اسم خانمش را نمی نوشت هر کاری کردیم و گفتیم که این فرم ناقص است نمی شود، اداره بر می گرداند می گفت من این مزایا را نمی خواهم، اسم زنم را هم نمی نویسم، در صورتی که همه عالم می دانستند اسم همسر پیغمبر خدیجه کبری است. همه عالم می دانستند اسم همسر امیرالمؤمنین حضرت زهرا (س) است. چه اشکالی دارد که شما اسم خانمتان را بنویسید، مگر اسم خانم شما باعث تحریک دیگران می شود. گاهی خانم های بعضی از طلاب به من مراجعه می کنند و مطالبی را می گویند که گفتن آنها شرم آور است مثلا یک خانم به من مراجعه کرده بود و دبیر موفق یک دبیرستان در قم بود، این خانم به حدی نسبت به روحانیت بدبین شده بود، که حد ندارد. او می گفت آقای من به من می گوید دیگر نمی خواهد شما تدریس کنید، آخر من زحمت کشیدم. لیسانس این رشته را گرفته ام و بعد از آن اولا کمک خرج خانواده هستم و حقوقی که می گیرم 3،4 برابر شهریه همسرم است نه منتّی می گذارم، نه چیزی دیگر، حتی فیش حقوقی ام دست همسرم است و می رود و حقوق ام را می گیرد و می گوید شما باید در خانه باشید. بالاخره به نظر من این افراط ها باعث زدگی می شود. کافی است خانم این آقا بدبین بشود «من قتل نفسا بغیر نفس ... فکانّما قتل الناس جمیعاً»(سوره مائده، آیه 32). جمیعاً کافی است یک طلبه همسرش از دین بیزار شود، به هر حال به تعبیر قرآن قتل یک شخص قتل جمیع محسوب می شود.
حکیم امینیان خاطر نشان کرد: خیلی مؤثر است. من با جرأت می توانم عرض کنم که بسیاری از طلاب موفق امروز ما کسانی که الان صاحب قلم صاحب سخن، صاحب فکر و اندیشه هستند این ها را سیستم حوزه به جایی نرسانده، بلکه اینها خودشان با تلاش و کوشش به این جایگاه رسیدند. یعنی اگر کسانی با این تعطیلات زیاد حوزه، با این نوع تحصیلات و با این برنامه ریزی حوزه پیش بروند، مخصوصاً کسانی که محصول 20 سال پیش، 10 سال پیش هستند امروز را کاری ندارم، چون امروز برنامه ریزی خیلی بهتر شده است به جایی نمی رسیدند. اینها خودشان تلاشی کرده اند. بنده خودم را عرض می کنم سالی که وارد حوزه شدم سال62 یادم هست یکی از مراجع بزرگوار از دنیا رفت ، چند روز درس های حوزه تعطیل شد من طلبه جوانی بودم که تازه وارد حوزه شده بودم، درس می رفتم، دیدم لمعه تعطیل است آن زمان لعمه می خواندیم اصول فقه تعطیل بود. من خودم در خانه با نوار سطح را در پنج سال خواندم و بیش از 5 سال طول نکشید. خودم نشستم خواندم، زیرا طلبه ای بودم که تازه وارد حوزه شده بودم. در یک کلمه می توان گفت که تعطیلات زیاد به تحصیلات حوزویان ضربه های زیادی می زند، درصورتی که می توان تعطیلات را با مناسبت های مختلف تجمیع کرد.
دکتر علی امینیان مشهد مقدس
لذا من فکر می کنم نقش حوزه بسیار مهم است و این نقش را در چند قسمت فهرست وار بیان می کنم.
علی امینیان سخنران ومداح اهل بیت علیهم السلام
علی امینیان طبیب طب سوزنی و طب سنتی کل نگر
طبیب علی امینیان
حکیم علی امینیان
روضه خوانی علی امینیان
سخنرانی علی امینیان
شیخ علی امینیان مشهد
طبابت طب سنتی و اسلامی
کارشناس تغذیه و درمان علی امینیان
طبابت علی امینیان
حکیم علی امینیان
استاد علی امینیان طبیب حرفه ای
واعظ شیخ علی امینیان
مدیحه سرایی حاج علی امینیان
آقای علی امینیان
جوان روحانی علی امینیان
طلبه حوزه علی امینیان طبیب
ویزیت داروخانه گیاهی علی امینیان
علی امینیان طب اسلامی و ایرانی
علی امینیان طب سنتی وکل نگر
علی امینیان طب سنتی و اسلامی کل نگر ،مکمل