Amirtit
Amirtit
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

بازم یه داستان تکراری!!! حرف مردم و ما...

آقا دلم پره از دست مردم وقتی ازت علاقتو میپرسن

و تو میگی کامپیوتر و اونا میگن اخه اینم شد شغل بعد برای آدم دوستاشونو مثال میزنن که:

ببین فلان دوست من رفت کامپیوتر تهش چی شد؟

شد یه کافینتی!یا مثلا فلان دوست من رفت کامپیوتر تهش بیکاره نشسته خونه!!!

آقا اصلا چه علاقه ای دارین بزنین تمام آرزو ها و رویاها و علاقه های یه نفرو خراب کنین؟!

خب دوست داره برنامه نویس بشه مگه عیبه؟

مگه خودتون تا همین چند دقیقه پیش نمیگفتین

که برو دنبال علاقت حتما موفق میشی!پس چرا تا علاقشو شنیدی زدی تو سرش؟

و مدرسه ای که چیزایی یادت میده که اصلا بدرد نمیخوره مثلا من رفتم ریاضی مشاورا و پشتیبان ها که زوری به همه مشاوره میدن میگن بیا درس بخون کنکور تک رقمی شی چمیدونم روزی ۱۰ ساعت درس و بخون و .....

و پدر مادری که وقتی علاقتو بهشون میگی میزننش تو سرت و میگن بشین درستو بخون)):

تو تموم اینا یه برادر داری که کنارت وایساده و داره تشویقت میکنه و این یخورده از بار حرف مردم کم میکنه

ولی میخوام بگم با حرفاتون یه آتیشی به دل ما میکنین که اصلا یارو دلسرد میشه به کاری که داره انجام میده!

مشکلات زندگی یه طرف اینا هم یه طرف...

فقط امیدوارم روزی برسه که به قله برسیمو از اون بالا داد بزنیم که منو ببینید بالاخره رسیدم!!!!حالا هی بگید نمیشه)):

مشکلات زندگیبرنامه نویسیحرف مردمعلاقهدلسردی
یک انسانی با علاقه های عجیب و غریب!!!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید