خب تابستونی که از سال 98 شروع شد و من تصمیم گرفتم بازار ازاد رو در دست بگیرم و پول جمع کنم مهرماهش من مشهد رفتم دانشگاه علمی کاربردی ثبت نام کنم که از خدمت سربازی فرار کنم. دانشگاه علمی کاربردی رشته تاسیسات ساختمانی رفتم با عزم راسخ و یک ترم انقدر سرم تو کار شلوغ شد شلوغ شد که وقت سر خاروندن نمیکردم و از طرفی دانشگاه هی زنگ زنگ ک بیا کااسات الان حذف میشن.
منم که خب مزه پول رو چشیده بودم اصلا اعتنایی نمیکردم و میگفتم من یزمانی برای خودم تو دانشگاه سراسری یلی بودم حالا بیام جواب شما گرنخ هارو بدم که سر از شبانه روزتون درنمیاد!!!!!
خلاصه اون ترم رو تسویه کردم و با معدل صفر ترک دانشگاه کردم برا بار دوم.
خلاصه کنم و اینکه اقا من زمستون که شد هوا یخ شد و کار اسانسور خیلی تو این سرما سخته و مرگه !!!!
سیم بکسلا سفت میشن ، سیم سیارا سفت میشن ، اچارا فلزیه سرده به دستات میچسبن و خلاصه مرگت میشه کار کردن.
اقا عید 99 شذ و من انقدر عذاب کشیدم ، کشیدم که کنار گیری کرذم از حرفه اسانسور و تصمیم گرفتم برم داخل یک کاری که داخل خونه باشه، مثل نقاشی و دکوراسیون داخلی.
الان که تاریخ 5/04/99 هست و دارم براتون مینویسم حدود 4 ماهه که بکوب مشغول کاراموزی نصب و طراحی کابینت و دکوراسیون چوبم.
متاسفانه چهار ماه گشتم دنبال یک استاکار خوب و باخلاق وو سالم اصلا پیدا نکردم ، یکی ناسی ، یکی سیگاری ، یکی معتاد ، یکی زن باز و ...
تا تصمیم گرفتم با همون پول کار اسانسورم ک پس انداز کردم و مقداری پول از کابینت بزنم برم خدمت سربازی.
کار کابینت یک کار بشدت ساده ای هست که یک مشت عقده ایه ادم عوضی داخلش مشغول کار هستند ، بطوریکه یه کار سخت رو انقدر پیچیده کردند که فک میکنند میخوان اسانسور نصب کنند تا اینکه نتیجه بر این شد که برم خدمت و بیام و برم تهران مدرک بین المللیشو بگیرم و بیام یک مغازه بزنم???
خلاصه و لپ مطلب این شد که از سال 95 تا الان 99 برای من عین زهر تموم شد.
الانم تمام کارای اعزام خدمتمو کردم و تاریخ 03/05/99 اعزامیم هست و تاریخ برگ سبزم.
الان منتطرم ببینم کجا خواهم افتاد.
پیام های بعد : روایات خدمت مقدس سربازی