نولان با فیلم جدیدش نشان داد نه شخصیت پردازی بلد هست نه فیلمنامه میفهمد
فیلم نولان هنگامی شروع میشود که پایان یافته است
یعنی وقتی که اصلیترین سوال فیلم پرسیده میشود ما در آخر فیلم هستیم و این ینی تمام ۲ ساعت و خوردهای قبل روی هوا است سوال این است که این همه درگیری برای چیست
که جواب آن هم در یک دیالوگ خلاصه میشود چیزی که وجود دارد این است که حتی نمیتوان از یک اکشن ساده هم لذت برد
چون طرفهای دعوا و انگیزههایشان را نمیفهمیم
شخصیتها مثل هوا هستند
همینجوری میایند و میروند مخصوصا مایکل کین که دیگر خندهدار است بودن یا نبودنش اصلا مهم نیس
شخصیت پردازی هم اصلا وجود ندارد که بخواهیم در مورد آن حرف بزنیم
فقط یک کنت برانا هست که در حد یک تیپ نقش منفی است و وقتی سوال میشود که چرا این فرد انتخاب شده جواب اینست
چون او در زمان مناسب در مکان مناسب قرار داشته است
ینی انقد کارکترها کار نشدهاند
انگار آسمان دهن باز کرده و این شخصیتها درگیر ماجرا شدهاند(درست مثل متیو مکانهی در فیلم اینتراستلار)
مثل برخی فیلمهایش یک موضوع علمی بسیار پیچیده انتخاب کرده که میخواهد در دیالوگ آنرا به ما بفهماند
ولی اینجا دیگر حتی یک رابطه پدر دختری هم نیس که فیلم را تا حدی نجات دهد
فیلم متشکل از چند سکانس اکشن بسیار خوش ساخت به علاوه دیالوگهای عجیب و غریب است
نه درامی خلق میکند نه شخصیتی میسازد و نه تعلیقی
در توضیح پدیدهای که در فیلم است اصلا نمیداند چه کار کند که ساده بیان کند
و این ساده بیان کردن برای اینست به اصل ماجرا پرداخته شود : چگونگی مقابله دو جبهه
اتفاقی که در ماتریکس به راحتی و زیبایی انجام شد
توضیحات قابل فهم و اندازه و پرداختن به قصه
اینجا توضیحاتی داده میشود که حتی خود کاراکتر هم نمیفهمد قضیه از چه قرار است
کاراکتری که قرار است دنیا را نجات دهد