AmirHadian
AmirHadian
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

سلام بر 28سالگی

سلام بر 28 سالگی.

امشب آخرین شب 27سالگیم بود.

نشستم و خودم رو مرور کردم.

چیزی که دیدم تکامل و تغییر لحظه به لحظه بود که امشب تلنگری شد برای بازنگریش.


و جمله ای که از بیست سالگی برای خودم زمزمه کردم(صبور باش درست میشه ، تحمل کن میگذره) و فهمیدم زمان حلال مشکلات است.


و فهمیدم خداوند چه موجودی خلق کرده که با گذر زمان همه چیز رو فراموش میکنه و سازگار میشه

از غم از دست دادن خاله ، پسر عمه ، پدربزرگ تا غم رفیقهای دوران مدرسه از علی تا جابر


از استرس بی پولی تا استرس خدمت ، از تحصیل وامونده تا راه اندازی کار



از عاشق شدنهای دبیرستانی تا ترس تنهایی در 28 سالگی

گذشت...

خیلی ساده

دیگه اون شور قبل نیست

کم کم خودت آدمای اضافی رو پس میزنی ، دوستاتو محدود تر می کنی و اون جوری که دوست داری زندگی رو شروع می کنی.

یه غمی میشینه کنج دلت یه غم شیرین از اینهایی که پیش خودت میگی (آمده ام ، آمدنم بهر چه بود) و خوب خیلی وقتا دلیلی براش پیدا نمیکنی جز عاشق بودن

عشق به زن ، به همسر ، به دوست ، به خانواده ات ، برا هرکسی متفاوته.


این غمی که هست دوسش دارم، تلخه ، اما دوست داشتنیه.


آخرین ترس من دیگه نه عاشق شدن و نه عاشق نشدن, ، نه پیدا نکردن یار ،نه پول نه کار و نه تایید نشدن از طرف دیگران


ترس امروز من ، ترس از دست دادن دوستای صمیمی هست، کسانی که باهم خندیدیم باهم همدرد شدیم و باهم زندگی کردیم و امروز یکی یکی متاهل شدند و سخت رابطه دوستی را حفظ می کنند که باشیم ، که کم کنیم کمی این رنج زیستن را ، زنده ماندن را


پ ن :از سیاوش پست کردم برای تولدم چون تنها کسی که از بدو آشنایی باهش، هنوز برام تغییر نکرده با ترانه هاش زندگی کردم ، نفس کشیدم ، گریه کردم ، عاشقی کردم




مثل همیشه کوچک شما امیرهادیان

تولد28سالگیتولدزندگی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید