
بعد از دیدن چند فیلم از چارلی چاپلین ناخودآگاه به این حس میرسید که همه از یک اتمسفر مشابه پیروی میکنند.
میزانسن های مشابه، اکت های اغراقآمیز کمدی، موقعیت های مشابه ایجاد شده برای شخصیتThe Tramp (ولگرد کوچولو) و به طور کلی جنس کمدی های اسلپ استیک چاپلین.
این موضوع خصوصا در فیلم های صامت او به وضوح قابل تشخیص است. این اتمسفر توام میشود با مسائل کمدی، عاشقانه، سیاسی، اجتماعی، اعتراضی و...
حالا بسته به شرایط و موضوع و نوع روایت داستان، گاهی همچو روشنایی های شهر ۱۹۳۱ به بُعد های عاشقانه و دراماتیک بیشتر پرداخته میشود و گاهی اغلب بر جلوه های فان و کمدی مانند سیرک ۱۹۲۸.
جویندگان طلا اما، برای من بهترین نمونه از جنس عاشقانه های چارلی چاپلین است.
داستان ارتباط شخصیت ولگرد معروف با جورجیا، رقصنده و کارمند کافهای محلی (Dance Hall).
جویندگان طلا The Gold Rush، پس از پسر بچه ۱۹۲۱ و زن پاریسی ۱۹۲۳ سومین فیلم بلند رسمی چارلی چاپلین در مقام کارگردان به حساب میآید که در سال ۱۹۲۵ در چندین استودیوی هالیوودی در امریکا ساخته شد.
نسخه ابتدایی صامت بود و تنها موسیقی هایی به صورت زنده در مکان های اکران فیلم بر روی آن اجرا میشد. اما در سال ۱۹۴۲ چاپلین تصمیم گرفت که نسخه ای از فیلم را انتشار دهد که با موسیقی متن(که خودش مسئول ساختش بود) و افکت های صوتی همراه شده بود.
چاپلین در این فیلم هم مانند اغلب آثارش کارگردانی، تهیهکنندگی، نویسندگی، بازی شخصیت اصلی و آهنگسازی را بر عهده دارد و باز هم برای مخاطب، کارگردان مولف بودن را معنا کرده است.
داستان فیلم مربوط به دوران هجوم طلای کلوندایک است که در آن بسیاری از مردم در جهت پیدا کردن طلا و اشیای قیمتی به شمال آمریکای جنوبی مهاجرت کردند تا بلکه به مال و ثروتی دست یابند. یکی از این افراد شخصیت ولگرد معروف قصه های چاپلین است که در سرمایی دهشتناک و توام با طوفان و باد و بوران و برف شدید و سنگین و در شرایطی بسیار سخت که زنده ماندن در آن آرزوست، در جستجوی کوه طلا و معادن ارزشمند به آن مکان رفته است. او در آنجا با افرادی مواجه میشود که هریک باری از بدبختی را همراه خود به دوش میکشند و به نوبه خود با مشکلاتی دست و پنجه نرم میکنند. زندگی در آن موقعیت اما برای او با چالشها و سختی هایی همراه است. برای نمونه، آنها مدام به دنبال سرپناهی تنها برای در امان ماندن و خوابیدن هستند و در نماهایی کلبه های چوبی را میبینیم که اصلا وضعیت درستی نداشته و به آنی امکان تخریب و از بین رفتن دارند. در نمایی میبینیم که کلبه آنها در اثر طوفانی که در شب آمده به لبه پرتگاهی برده شده و هر آن امکان سقوط آن به دره وجود دارد. یکی از صحنه های اوج تعلیق فیلم در این سکانس متبلور میشود. که در ادامه تلاش ولگرد و دوستش برای نجات یافتن از آن موقعیت صحنه های سورئال و کمدی را میسازد که کاملا مخاطب را در بر میگیرد.
چالش دیگر مربوط به گرسنگیست. پیدایش غذا در آن شرایط وخیم، حکم همان طلا ها را دارد. این چالش یکی از مشهورترین سکانس های تاریخ سینما را رقم میزند. یعنی سکانس پختن و خوردن پوتین توسط ولگرد و دوستش. چقدر این سکانس استادانه و دلنشین ساخته شده. ولگرد که میبیند گرسنگی امانشان را بریده و دیگر تابی برای ادامه دادن نیست، پوتین خود را در میآورد و آن را میپزد و با دوستش مشغول به خوردن میشوند. نشانی از گرسنگی بیاندازه که باعث ایجاد یک کمدیتراژیک شده است. کفش در شرایط عادی یک دارایی است. اما وقتی گرسنگی بر همه چیز غلبه میکند، ارزشها تغییر میکنند. این صحنه مفهوم «نسبی بودن ارزش اشیاء در برابر بقاء» را منتقل میکند. و این موضوع گرسنگی تا روزهای بعد هم ادامه پیدا میکند، به طوریکه دوست ولگرد در اثر فقر خوراک، او را به شکل مرغ میبیند و چندین بار قصد شکار او را میکند.

و اما در کنار این صحنه های کمدی این فیلم هم مانند دیگر آثار چاپلین با داستان یک عاشقی توام میشود. ولگرد با طی کردن مسیری به شهری کوچک و محلی میرسد که یک کافه با سالن رقص دارد. در آنجا درحالیکه مشغول گرم شدن و استراحت است با دختری که در آنجا مشغول به کار است آشنا میشود. جورجیا. اما با این تفاوت که در راه این عشق، رقیبی هم دارد. مردی ثروتمند که از قضا همه کارمندان کافه هم او را میشناسند و با او مراوده دارند.
جک کامر، مردی خوشپوش، خودخواه و پرزرقوبرق است که جورجیا علاقهای سطحی و اجتماعی به او دارد و مشخص است که هرگز عاشقش نمیشود. او نمایندهای از طبقهایست که موفقیت و ثروت ظاهری دارد، اما در عمق، تهی از همدلی و اصالت است. تقابل بین جک و ولگرد از نظر مضمون، تضاد میان ظاهر و باطن، غرور و فروتنی، و عشق حقیقی و عشق سطحی را برجسته میکند.
ولگرد مهربان و با محبت در اینجا هم هرکاری را که میتواند انجام میدهد تا دل دختر را بدست بیاورد.
او و دوستانش را به کلبهای که در نبود صاحبش مسئول مراقبت از آنجاست، دعوت میکند.(هرچند که جورجیا این دعوت را فراموش کرده و حضور پیدا نمیکند) برای او کادو میخرد. عکسش و گلی را که از او گرفته همیشه همراه خود دارد. و؛ از این قبیل کارها. در سکانسی معروف میبینیم که ولگرد جهت جلب توجه و سرگرمی جورجیا، نمایشی با نانی که سر سفره هست اجرا میکند. سکانسی که قدرت بازیگری ماهرانه چارلی چاپلین را به رخ میکشد که حتی از نان هم میتواند چنین بازی بگیرد.

در این حین اما، جک کامر از ارتباط و علاقه ولگرد به جورجیا و بالعکس دل خوشی ندارد و سعی دارد به زور هم که شده جورجیا را از ولگرد جدا کند. و این موضوع سکانس هایی از قبیل دعوای ولگرد و جک در کافه و جر و بحث های مداوم آندو را به عهده دارد.

پرده پایانی فیلم، پرده موفقیت ها و اوضاعی به کام برای ولگرد است. شروع این موضوع با توییست شخصیتی جک کامر همراه است. جایی که او از خودگذشتگی بزرگی میکند و نامهای را که جورجیا در جهت عذرخواهی برای او فرستاده را مخفیانه به ولگرد هدیه میکند. در این نامه نوشته شده که بابت اتفاقات اخیر از تو معذرت میخواهم؛ دوستت دارم!
ولگرد که اطلاعی از موضوع ندارد و فکر میکند جورجیا این نامه را برای او نوشته با خواندن آن گل از گلش میشکفد و پرسوی امیدی او را در بر میگیرد.
او سپس دوست قدیمی خود در آن کلبه قدیمی را پیدا میکند و با هم یک کوه با انبوهی از طلا را کشف کرده و به ثروت هنگفتی میرسند. و در حال برگشت از آن شهر ناگهان جورجیا را در کشتی میبیند و دوباره به او میرسد. و روند اتفاقات خوب برای ولگرد تکمیل میشود.

جویندگان طلا کمدی های خوبی دارد؛ اما در کنار آن روایتی را میبینیم از داستانی که بسیار همراه و در برگیرنده است. عشقی که بسیار چالش ها و بالا و پایین های جذابی دارد و بنظرم بُعد دراماتیک فیلم از کمدی آن بیشتر است. فضاسازی اتمسفر برفی و سرد و مشقت های آن شهر را به خوبی نشان میدهد و فیلم برای مخاطب ملموس است و هر لحظه خودمان را در آن شهر و آن وضعیت تصور میکنیم. عمل جلوه های ویژه هم خوب انجام شده. این موضوع که همه اینها در استودیو های هالیوودی و آن هم در سال ۱۹۲۱ انجام شده آدم را شگفتزده میکند. چاپلین مثل همیشه خوب است. از سایر بازیگران نیز، خیلی خوب بازی گرفته شده. موسیقی متنی هم که سال ۱۹۴۲ چاپلین به آن اضافه کرده فیلم را تکمیل میکند. برای من جویندگان طلا بهترین تجربهای بود که از فیلم های چاپلین داشتم و از لحظه به لحظه و هر پرده آن نهایت لذت را بردم.
امید دارم این فیلم را ببینید و شما هم مثل من، در برابر نبوغ بیبدیل چاپلین سر تعظیم فرود آورید.
در ادامه تصاویری از پشت صحنه این فیلم قرار گرفته...


