خب اول از همه سلاااام🫠 آروم باشیدددد میدونم خیلی دلتون برام تنگ شده بود... ولی الان امیر جونتون برگشته. قبل این که چالشو شروع کنم باید بگم که قراره یه پادکست خیلی جذاب و زیبا رو با یه دوست خیلی گرامی استارت بزنیم و تا چند روز دیگه پارت اولشو آپلود میکنیم... البته داستان نهان رو هم جدا ادامه میدم و نگرانش نباشید.
با شوق برگشتم به ویرگول و دیدم دو تا از دوستای قبلیم نسبت به قبل حالشون بدتر شده و این برام واقعا ناراحت کننده بود... نگران نباشین دوستای خوبم🥺 ایشالا روزای خیلی خیلی بهتر و روشن تر میاد
شروع چالش:
خب خیلیاتون دربارهی من یه چیزایی میدونین و شاید اینجا فقد اونا رو یه جمع بندی کنم.
من امیر هستم و هنوز فقد سه ماهه شروع به فعالیت تو ویرگول کردم. از قبل با ویرگول آشنا بودم و پست های زیادی را درون ویرگول مطالعه کردم. دورانی که ویرگول در اوج خود بود را دوست داشتم حیف که به سرعت به پایان رسید و امیدوارم که دوباره اوج گیرد.
من تا پایان کلاس هفتم بچه خیلی خوبی بودم. خیلی خوب! بدون اجازه مامانم آب نمیخوردم. بعدشم به دلیل یه شکستگی بزرگ غیر قابل تعمیر دیگه اون آدم قبل نشدم. آروم آروم به سمت کارهای بد و بدتر کشیدم و تا وقتی که چشمام رو باز کردم دو سال گذشته بود و در اعماق لجن بودم و اصلا امیدی به نجات خودم نداشتم. یک سال ناامید و میگفتم آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب تا این که بالاخره یک روز یه آقایی که الان برام خیلی عزیزه یه تلنگری بهم زد و تونستم خودمو نجات بدم. الانم خودمو خالی کردم تا یک شخصیت جدید برای خودم بسازم و به کمک تک تکتون نیاز دارم. لطفا🙏
حالا جدا از اینا اسم و رسم رو توی کلاس پنجم و شیشم که بهترین دانش آموز کلاس شدم هم از نظر اخلاق هم جایزه سکوت و هم جایزه درسی رو گرفتم و همهی دوستام حسابی حسودی کردن. بعدشم امتحان تیزهوشان رو یک ربع دیر رسیدم با این حال با نود و شیش درصد دانش آموز برتر دوم استان شدم و مصطفی بود که کاپ رتبه اول رو ازم قاپید. البته من یک ربع دیر اومده بودم و بازم خب دم مصطفی گرم. کلاس هفتم نفر اول کلاس شدم و حتی جایزه فعال ترین دانش آموز سمپاد استان رو گرفتم. ولی تابستون سال هفتم اتفاقی که نباید افتاد. بعدش کلاس هشتم رو به زور پاس شدم شرم دارم نمرهم رو بگم کلاس نهم هم همینطور و این که باز کلاس نهم هم توی کل شهر اسم و رسم پیدا کردم ولی این بار از نوع بدش. هر کسی دنبال شماره ی دختر بود میومد سراغم حتی اگه میخواست باهاش بخوابه🧑🦯 خلاصه که ببخشید ولی آره اون زمان بیزینس ما اینگونه بود و خیلیییی هم درآمد داشت. کلاس دهم حتی غیر از شماره دختر چیز های دیگه ای هم جور میکردم. این دوران ساقی بودم و از اونجایی که کل زندگیم برام ارزشی نداشت ترسی از پلیس هم نداشتم. تا این که هدایت شدم. ولی یکم دیر بود و درسم حسابی ضعیف شده بود. کلاس دهم رو که تموم شد تابستون تازه شروع کردم به خوندن دهم نهم و هشتم. کلاس یازدهم هم که تموم شد از اونجایی که پایهی درسیم ضعیف شده بود و خیلی کار داشت بازم تونستم درساشو جمع کنم ولی رتبه سوم کلاس شدم. متاسفانه توی اواسط کلاس دهم اتفاقی که نباید باز برای مصطفی افتاد و اون هم از راه بدر شد. هنوزم از راه بدره ولی خب یک ماهی هست سعی داره خودشو بکشه بیرون. منم تموم سعیمو میکنم کمکش کنم. کلاس دوازدهم هم که بکوب خوندم برای کنکور ولی خب کاش هیچ وقتباعث نمیشدم درسم ضعیف شه. الانم که اینجام و دارم براتون مینویسم.
دوستون دارم خیلیییی زیاد!!!🫡😉 تو رو خدا حالتون زود خوب شه. منتظرم هاااا🫠