این اولین بار بود و شاید شروع یک حادثه! اولین بار بود که پیامم را خواند و جوابی نداد. دقیقا دو روز قبل از آن اتفاق! حتی هنوز هم باورم نمی شد. همان موقع که جواب پیامم را نداد فهمیدم یک جای کار می لنگد. فردایش زنگ زدم اما جواب نداد. نگران شده بودم. شاید اتفاقی برایش افتاده بود. باید صبر می کردم. فردا به مشهد می رفتیم و از احوالش آگاه می شدم. اما بی قرار شده بودم. به هر چیزی فکر کردم. تا شب افکارم را مرتب کردم. خیلی از احتمالات درون ذهنم را رد کردم. فقط دو احتمال وجود داشت. یا اتفاقی برایش افتاده بود و یا هم با دیدن پیامم ناراحت شده بود. بارها و بارها پیام را چک کردم اما هیچ چیز ناراحت کننده ای نداشت. فقط می ماند احتمال اول که آن هم یا برای خودش اتفاقی افتاده بود (دور از جانش باشد.) که این مرا به شدت نگران می کرد. یا هم برای موبایلش اتفاقی افتاده بود که مثلا دزدیده باشندش. دعا دعا می کردم مورد دوم باشد. اما کار از کار گذشته بود. هیچ کدام از این احتمالات نبود. احتمالی به نام خیانت که حتی در مخیله ام نمی گنجید.
این را نوشتم که بگویم تا چه حد جواب ندادن به یک پیام می تواند نگران کننده باشد. البته حق هم داری. احتمالا ناراحت شده ای ولی انتظار داشتم جواب دهی. اگر واقعا مزاحم هستم بگو دیگر چیزی نمی گویم. مگر نگفتی اگر از دستم ناراحت شدی آن را بازگو می کنی؟ پس لطفا این کار را بکن.
دوستت دارم به خدا!
حواسم هست ها! این اولین بار بود که خوندی جواب ندادی... شاید شروع یه حادثه!
پ.ن: بیشتر این پستو نوشتم تا اینو بپرسم: نظرتون درباره من چیه؟ من چجور آدمی ام؟