Dormir⁴

فصل اول: جنجال_ پارت چهارم: پیوست_ سال 2307 میلادی

یک هفته قبل از اتفاق...

یک ماه و نیم شده است. پس این هکتور چه می‌کند؟ هر دفعه می‌خواهم بهش شک کنم آن چشمانش یادم می‌آید و مطمئن می‌شوم که غیرممکن است شکست بخورد. به سمت اتاق مادر رفتم.

-‌ مادر؟!
- می‌دونستم میای! بیا داخل.

وارد شدم و روبه‌روی مادر نشستم.

مادر (پیرزن خشن جذاب😎😂)
مادر (پیرزن خشن جذاب😎😂)

-‌ مادر!
- آناستازیا!
- بله مادر؟!
- می‌بینی دیگه جونی برام نمونده. هنوزم نمی‌خوای جانشینم شی؟
- دور از جون مادر! شما هنوز باید سایه‌تون رو سرمون باشه.
- مرگ خبر نمی‌کنه دخترم. تمام این سیصد و سه سال رو زندگی کردم بدون ترس از مرگ ولی الان می‌ترسم.
- چرا مادر؟! مگه خودتون نمی‌گفتیدنباید از مرگ ترسید؟
- آره! می‌گفتم. ولی الان شرایط عوض شده
- منظورتون؟!
- اون موقع جانشینی لایق مث تو داشتم. برا همونم اصلا غصه‌ی مرگ نداشتم.
- متاسفم مادر! این مسئولیت خیلی سنگینه برا من!
- ولی فقط تویی که از پسش برمیای!
- فعلا این موضوع تموم شه.
- آره! کاری داشتی اومدی؟
- یک ماه و نیمه که آماده باش داده! پس چی شد؟
- خب خبر نداده! اتفاقا این نشونه خوبیه. یعنی تا اینجا موفق بوده و نیازی به کمک ما نیست.
- اگر کشته باشنش چی؟!
- جاسوسای زیادی داریم و این که مطمئن باش نمی‌میره.

دوباره یاد چشمانش افتادم. آری! حق با مادر بود.

-‌ مادر! مادر!
- چی شده فرنزی؟
- اومد
- چی اومد؟ بیا تو ببینم چی میگی!
- سلام مادر!
- خوش اومدی. بگو!
- خبر از اون پسر اومد
- عالیه!
- این هم پیامش.
- تو می‌تونی بری.

گوی پیام را جلویمان گذاشت و بیرون رفت. گوی را پخش کردیم:

-‌ سلام و درود خدمت مادر و خانوم ایوانوف! اگر الان پیام رو می‌بینید یعنی رسیدیم به جاهای خوب ماجرا. خانوم ایوانوف باید تحت عنوان کنسی تغییر چهره بده و بیاد اینجا! خانوم کنسی لینستر همونجا تحصیل می‌کنه و دختر ویکتوره! اطلاعات کاملش رو داخل گوی پیوست کردم که می‌تونین رفتاراشو ببینین و کاملا آماده بشین. خانوم ایوانوف رو تا سه روز دیگه به اینجا برسونین. هر چه زودتر بهتر!راجب پیشرفت پرونده تا چند روز دیگه اطلاعات رو به دستتون می‌رسونم. خانوم ایوانوف هم به اینجا که رسید براش توضیح می‌دم چجوری پیش بریم.
- بالاخره قراره اعزام بشم.
- باید حسابی آماده بشی.
- فایل پیوست رو مطالعه می‌کنم. شما هم دختره رو بیارین و دستگاه تغییر چهره رو آماده کنین.
- باشه! مشکلی نیست.

کنسی لینستر
کنسی لینستر

به اتاقم رفتم. سر و صدای کارآموزها زیاد بود. فایل پیوست را به دستگاه وصل کردم. ارور پورت ورودی داد. شک نداشتم ارور می‌دهد. شخصی مثل هکتور هرگز ریسک نمی‌کرد. قاطع و خشن!

-‌ رمزگشایی‌ش چقدر طول می‌کشه؟
- فایل دارای ضد هک است. برای هک آن حداقل به یک ماه و سه روز و هفت ساعت زمان نیاز دارم.
- اوه! این دیگه چه ضد هکیه؟
- اولین بار است به این چنین چیزی برخورد می‌کنم.
- اشکال نداره! پنل رو بیار. رمز رو دستی وارد می‌کنم.
- پنل باز شد.

نوشته بود:« سرما می‌تواند کشنده باشد اما اگر قلبت گرم باشد هیچ چیز جلودارت نیست.»

-‌ حدس می‌زنم مخاطب پیام شما باشید. اگر مایل هستید می‌توانم با اتصال به حافظۀ شما رمزگشایی را انجام دهم.
- خودم می‌تونستم حلش کنم اما از اونجایی که وقت نیست مشکلی ندارم.
- پس پورتتان را به دستگاه متصل کنید.

پورت خود را به دستگاه متصل کردم.

-‌ در حال اتصال... متصل شد. در حال خواندن حافظۀ شما! این فرآیند ممکن است مدتی طول بکشد.
- منتظر می‌مونم.
- از چیزی که به نظر می‌آید ذهن مخدوش‌تری دارید.
- اوهوم!
- تا حدودی درک می‌کنم چرا نمی‌خواهید جانشین مادر باشید.
- تو این چیزا رو از کجا می‌دونی؟
- ببخشید که به حافظه‌تون متصل هستم... فرآیند تکمیل شد.
- عالیه! رمزگشایی‌ کردیش؟
- بله خوشبختانه!
- چیه؟! بگو!
- از آنجایی علاقه‌ی شدیدی به هکتور دارید به احتمال زیاد قسمتی که می‌گوید اگر قلبت گرم باشد یعنی اگر احساساتت واقعی باشد، هیچ چیز جلودارت نیست یعنی هرگز به هکتور خیانت نخواهی کرد.
- چی؟! نه!!! اینا خزعبله! من به هیچ مردی علاقه ندارم و نخواهم داشت.
- باز هم تکرار می‌کنم من به ذهنتان متصل هستم. هر کس را گول بزنید خودتان را نمی‌توانید گول بزنید. از نظر من بهتر است هر چه زودتر با این احساس روبه‌رو شوید.
- رمزو بگو!...

حرف‌هایش عجیب بود. به شدت شوکه شده بودم.

-‌ سرما می‌تواند کشنده باشد به اولین دیدار شما با هکتور اشاره می‌کند که در سیاره‌ی نیوسیبریک باهاش آشنا شدید. رمز نیوسیبریک است.

رمز را وارد کردم.



پ.ن.: ببخشید! از سه‌شنبه شروع کردم به نوشتن ولی به خاطر حال بدم اصن نتونستم ادامه بدم... و این متنی که بالا میبینید اکثرشو امروز نوشتم و از قبل هیچی نبوده

پ.ن.: داریم نزدیک به کنکور میشیم و به نظر میاد ویرگول داره سوت و کور تر میشه:) یا شایدم فقط برا من اینه که دوستای ویرگولیم خیلیاشون به خاطر کنکور فعلا خداحافظی کردن با ویرگول

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید