خانم سعيدي: سلام
رزوشن: سلام خانم سعيدي خوب هستيد، بفرماييد؟ درخدمتم
خانم سعيدي: لطف كنيد ساعت 4 شايان رو از خونه مادرم بياريد منزل يه خريد كوچيكم داره تو راه
رزوشن: چشم حتما، امر ديگهاي نداريد؟
خانم سعيدي: ممنون، فقط... آقاي محمدي رو بفرستيد لطفا
رزوشن: بله حتما در خدمتيم
فكر ميكنم اين مكالمه كوتاه گوياي اين هست كه قصد دارم راجعبه چه موضوعي صحبت كنم، دنياي ديجيتال در واقع انقلابي است كه زندگي به پيش از آن و بعد از آن تفكيك خواهد شد و كشور ما البته با كمي تاخير نسبت به دنيا دقيقا در دل اين انقلاب هست، انقلابي بي سر و صدا و نرم كه درست مثل پاييز، كسي نميفهمد دقيقا كي از راه ميرسد، تا روزي كه خش خش برگها را زير پاهايمان احساس كنيم. حكايت خش خش خرد شدن برگهاي خشك پاييزي استعارهاي است كه در مورد بسياري از كسب و كارها در دوران پسا ديجيتال مصداق دارد، مثل همين آژانسها كه در ابتداي اين يادداشت به مكالمهاي بين يك مشتري و رزوشن آژانس اشاره كرديم. گويي از خاطرات كمرنگي از ساليان دور صحبت ميكنيم نسل آنها خيلي بي سر و صدا منقرض شد و تنها تعداد كمي از آنها در شهر باقي مانده عموماً با رزوشنها و رانندههاي پيري كه كار كردن با گوشيهوشمند و اپليكيشنها و اينترنت برايشان سخت است و همچنان ترجيح ميدهند پولشان را در دفترچه بانكي نگه دارند، كارت بانكي نداشته باشند و قبضهايشان را تا آنجا كه ميتوانند نقدي پرداخت ميكنند!
يكبار ديگه مكالمه ابتداي نوشته را بخوانيد خانم سعيدي بدون اينكه خودش را معرفي كند و بدون اينكه آدرس منزل مادرش را بدهد درخواستش را براي ساعت 4 فيكس ميكند، نا گفته پيداست كه چقدر خيالش از امنيت خدمات آژانس خصوصا آقاي محمدي راحت است.
مقايسه كنيد با حالا قطعا به مدد هوش مصنوعي ميتوان تشخيص هويت فرد، ذخيره آدرسها و برنامه سفر را به راحتي فيكس كرد اما يك چيزي را قطعا نميشود پيادهسازي كرد آن هم صميميت و ارتباط دو جانبه انسان با انسان است.
توجه داشته باشيد كه از كسب و كاري صحبت ميكنيم كه در دهه پيش كاملا متداول بود و همه ما بارها و بارها از آن استفاده كردهايم اما الان تاكسي خواستن به شيوه مكالمه بالا، كاملا رشك بر انگيز و لاكچري محسوب ميشود، اين مسئله شامل دو نكته قابل تامل است:
نكته اول اينكه باور كنيم همه كسب و كارها به همين سرعت و كيفيت تحت تاثير انقلاب ديجيتال قرار خواهد گرفت و صاحبان كسب و كار بايد آگاهانه، آينده خود را مورد ارزيابي قرار داده و خودشان را براي چالش تقابل با تكنولوژي آماده كنند.
نكته دوم اينكه احتمالا پس از ديجیتال شدن همه واحدهاي كسب و كار، كسب و كارهايي كه همچنان به شيوه سنتي اداره شوند، ميتوانند براي مشتري جذاب باشند و مشتريهاي خاص خود را حتي بيشتر از دوران پيش از ديجيتالي شدن داشته باشند.
كسب و كار ديجيتال مثل تاكسيهاي اينترنتي ايجاد ارزشهاي فراواني مثل قيمت پايين، امنيت بالا و همه جا در دسترس بودن و... داشته اند كه اينچنين سريع جايگزين تاكسيهاي سنتي شدهاند اما رنگ و بو و صميميت و هويتي از خود ندارند و قطعا با آنها دلمان براي آژانسهاي محلي كه كل فاميلمان و بيشتر آدرسهايمان را بلد بودند تنگ خواهد شد.
كسب و كارهاي ديگري نيز خيلي آرام در حال ديجيتال شدن و يا به عبارتي نابود شدن هستند مثل صنعت چاپ و نشر، به اين موضوع فكر كنيد كه در سالهاي آتي احتمالا كتاب كاغذي چاپ نخواهد شد و چقدر دلمان براي قفسههاي رنگارنگ كتابفروشي، چرخ زدن بين قفسهها، ورق زدن و از همه مهمتر بو كردن كتاب نو تنگ خواهد شد.
يا تصور كنيد چند سال ديگر فروشگاهي نباشد كه لاي قفسههاي متنوع آن چرخ بزنيد و سبدتان را پر كنيد و با اينكه كلي خريد غير ضروري كردهايد، باز براي ساعتي حالتان خوب باشد و يا پاساژهاي پوشاك كه در حال حاضر تفرجگاهي هستند هم براي خريد كردن و هم گذراندن وقت، در آينده نه چندان دور ديگر وجود نداشته باشند و از همه غصه دار تر اينكه نسل بقاليهاي محلي كه خودمان و پدر و پدربزرگمان را ميشناختند و بو و دكوري داشتند كه ما را به كودكيمان پيوند ميداد كاملا در مسير انقراض ميباشند.
آيا در زندگي ديجيتال اصلا به ما خوش ميگذرد؟
خوب من به عنوان طرفدار پر و پا قرص تكنولوژي به طور حتم قصد ندارم به اين سوال چالشي پاسخ دهم اما در عوض ميخواهم به اين موضوع بپردازم كه جايگاه مردم، صاحبان كسب و كارهاي سنتي و دولت در خصوص رويارويي با موج ديجيتال شدن كسب و كارها چيست؟
اساسا كسب و كارها در طول زمان و خصوصا به خاطر تاثير تكنولوژي تغيير ميكنند و تاريخ بارها شاهد از بين رفتن يا تبديل شدن آنها بوده است پس به عنوان يك پديده تاريخي تبديل مشاغل در مقاطع مختلف در حافظه بشر وجود داشته است مثل انقراض شغل حمل و نقل با چهارپايان در اثر ورود وسايل نقليه موتوري، اما مهمترين دليل سرعت تغيير مشاغل در عصر حاضر رشد استارتاپها، ارزشآفريني بالاي آنها و سهولت و سرعت ارائه خدماتشان در مقايسه با كسب و كارهاي سنتي است، ميتوان پيشبيني كرد كه مردم صرفا به خاطر نوستالژي از استارتاپها و کسب و کارهای نوین صرف نظر نخواهند كرد و كسب و كارهاي سنتي اگر ميخواهند بمانند بايد كمر همت بسته و به رقابت برگردند.
آنها باید يا كسب و كار سنتي خود را با خدمات اصيل و يكتايش همراه با كيفيت پر رنگ و بويش چون موزهاي زنده دست نخورده حفظ كنند و آگاه باشند كه اگر باقي بمانند در آينده قطعا خيلي لاكچري و بي رقيب خواهند بود
و راهكار دوم تطبيق با شرايط جديد است يعني سعي كنند خود را با فضاي جديد تكنولوژي و استارتاپي تطبيق دهند، مثل رستوراني كه با چندين دهه سابقه خدمت خود را در ليست عرضه كنندگان اسنپ فود قرار داده است.
از منظر دولت نيز به ذهن من، بهترين رويكرد شايد بي طرفي و برقراري شرايط يكسان باشد، براي مثال اگر يك كتاب فروشي در سال ماليات بر درآمد، عوارض و هزينههاي از اين دست ميپردازد يك استارتاپ توليد كننده و فروش كتاب الكترونيكي نيز بايد در شرايط مشابهي قرار گيرد و دولت در موضع بيطرف تنها نظارهگر رقابت بر اساس ارزش ايجاد شده براي مشتري باشد، البته به نظر ميرسد در مقاطعي كه بيكاري يك حرفه مشكلات معيشتي و اجتماعي ايجاد ميكند دولت بايد در كنار اين افراد بوده و از اقشار آسيب ديده حمايت كند.
در طول ساليان اخير بحث جانبداري يا بيتفاوت ماندن در جنگ بين استارتاپها و كسب و كارهاي سنتي، بحثي با سابقه و داغ بوده است و بسياري از بزرگان به آن پرداختهاند براي نمونه طرحی موسوم به مالیات آمازون یا Amazon Tax است كه توسط دِیو لوییس (Dave Lewis) مدیرعامل شرکت TESCO مطرح شده است، اين بحث در متمم تحت عنوان درس مالیات آمازون یک راهکار سیستمی است یا غیرسیستمی؟ مطرح شده است، پيشنهاد ميكنم درس و گفتگوي آزاد ادامه آن را مطالعه بفرماييد.
تکنولوژی چه آثار بلند مدتی روی کسب و کار شما خواهد داشت؟ با من در ارتباط باشید ...
ما در انقلاب فناوري و تغيير هستيم دنيايي از فرصتهاي كارآفريني و مشاغل جديد و دنيايي از نابودي كسب و كارها و از بين رفتن مشاغل و ما چه در جايگاه شاغل، صاحب كسب و كار سنتي يا نوپا وظيفهمان كسب آگاهي، آموختن و انعطاف پذيري است.
یادمان باشد که به طور قطع تصميماتي كه در سايه آگاهي گرفته ميشوند معقولتر است.