اين يادداشت را با يك نقل قول الهام بخش از اورن هراری شروع ميكنيم: " لامپ الكتريكي از توسعه مستمر شمع ايجاد نشده است"
تقريبا هر چيزي كه در اطرافمان ميبينيم، ماحصل توسعه مستمر نوآوريهاي گذشته ميباشد. افراد زيادي كه در نقش همكار و يا در نقش رقيب، در يك مسير و در ادامه هم تلاش ميكنند تا اين چرخه تكامل ادامه يابد و با محصولات و خدمات بهتر رضايت بيشتر مشتري تامين ميگردد. اما هميشه نوآوريها در راستاي بهبود نمونههاي قبلي ايجاد نشده است بلكه در بسياري موارد يك نوآوري جديد موفق ميشود روند توسعهي نوآوري پيشين را مختل ميكند و با روشهايي كاملا جديد همان خروجي قبلي را ايجاد ميكند.
اين نقل قول حاوي اين درس بزرگ ميباشد كه در ايدهيابي و حل مسئله ضرورتي ندارد كه حول حوش آنچه موجود است بيانديشيم و گاه با تمركز بر خروجي ( در مثال شمع و لامپ الکتریکی خروجی نور و روشن شدن محیط است) ميتوان با روشهايي جديدتر و بهتري به نتيجه دلخواه دست پيدا كرد.
اين فرآيند تحت مفهوم نوآوري مخرب (Disruptive innovation) شناخته ميشود كه در ادامه به نوآوري مخرب و نقش آن در كارآفريني میپردازیم.
نوآوري مخرب، نوآوریاي است كه بتواند بازار فعلي را مختل كند، اين مختل شدن ميتواند چیزی از جنس ايجاد تغيير اساسي در محاسبات بازار و يا تخريب كلي بازار فعلي و ايجاد يك بازار جديد باشد.
اين تعريف در دل خود نكتهاي را در بر دارد و آن اين است كه هر نوآوری علارقم اينكه در نوع خود انقلابی باشد، لزوما نميتواند يك نوآوري مخرب محسوب شود. براي مثال، اولین اتومبیلها كه در اواخر قرن نوزدهم عرضه شدند، با اينكه يك انقلاب فناوري در عصر خود محسوب ميشدند، اما نوآوري مخرب به شمار نميآمدند، زیرا اتومبیلهای اولیه کالاهايی لوکس و گران قیمت بودند که نتوانستند بازار وسایل نقلیه مبتني بر چهارپايان را مختل كنند و بازار حمل و نقل در عمل تا زمان عرضه مدل T فورد در سال 1908 دست نخورده باقی مانده بود.
اما این خودرو به علت اينكه فورد به جاي توليد دستي آنرا با فرآيند توليد انبوه ايجاد كرد نسبت به نمونههاي قبلي به شكل قابل توجهي ارزانتر شد و توانست بخش وسيعتري از جامعه را هدف قرار دهد و به اين ترتيب در صنعت حمل و نقل تاثير گذار شد و توانست شرط تخريب بازار را عملي كند.
حال سوال اينجاست:
كداميك نقش پررنگتري در داستان نوآوري مخرب فورد داشتند:
نوآوريهاي فني مهندسي فورد و ساير خودروسازهاي پيش از آنها و يا نوآوري مديريتي آنها در توليد خودرو ارزان قيمت با استفاده از توليد انبوه؟
مثالي ديگر براي تاخير در تبديل نوآوري به نوآوري مخرب شركت اسنپ ميباشد، اسنپ تابستان ۹۳ با نام تاکسییاب کار خدمات تاكسي اينترنتي را آغاز كرد و سپس در خرداد ۹۴ به اسنپ تغییر نام داده و نسخه آزمایشی اپلیکیشن اسنپ را ارائه داد، اما عملا با انتشار نسخه ۲ اسنپ در آبان ماه سال ۹۴ تخريب بازار شكل گرفت و محاسبات بازار حمل و نقل شهري به طور كامل تغيير يافت.
معمولا نوآوري مخرب بیشتر توسط افراد خارج از بازار و کارآفرینان استارتاپي ايجاد ميشود تا شركتهاي فعال و رهبران بازار، چرا كه رهبران بازار ترجيح ميدهند انرژي خود را معطوف به ارتقاء محصولات فعلي كنند تا در رقابت با رقيبانشان برتري خود را حفظ كنند، اين در حالي است كه تازه واردان به بازار و كارآفرينان از اين مزيت عدم حضور آنها به عنوان يك فرصت بهره ميبرند و به جاي رقابت با غولهاي بازار در محصول بلوغ يافته فعلي در خفا تلاش ميكنند و با نوآوري منحصر به فرد خود، بازار و رهبران صنعت مورد نظر را شگفت زده ميكنند و پايان خوش استارتاپ آنها اين است كه يا رشد قابل توجهي (Scale) پيدا ميكنند و يا توسط رهبران بازار خريداري و اقدام ميشوند كه در اصطلاح استارتاپي (M&A (Merger & Acquisition اتفاق ميافتد.
نكته شايان توجه اين است كه نوآوري مخرب يك محصول يا خدمت نيست بلكه فرآيندي است كه از حاشيه آغاز و به يك جريان اصلي تبديل ميشود و جالب اينجاست كه موفقيت كسب و كار آغاز كننده اين نوآوري شرط لازم تحقق آن نيست چه بسا كسب و كاري خود شكست بخورد اما نوآوري مخرب را از خود به يادگار بگذارد.
از سوي ديگر توسعه فناوري از جنس نوآوري مخرب در مقايسه با فناوري تثبيت شده فعلي پروسههاي توليد طولانيتري دارند و به مراتب ریسک آن نيز در مقايسه با انواع ديگر نوآوري بيشتر است، اما در عوض هنگامی که در بازار مستقر شوند، نفوذ و تاثيرگذاري سريعتر و بيشتري را تجربه خواهند كرد.
براي فهم اين موضوع به نمودار زير توجه كنيد
نمودار آبي رنگ نمودار نوآوري تثبيت شده و نمودار قرمز رنگ نمودار نوآوري مخرب است كه اين نمودارها بين دو دسته از مشتريان با كمترين تقاضا و مشتريان با بيشترين تقاضا ترسيم شدهاند، نمودار آبي با يك شيب ثابت و مشخص مسير تكامل بين اين دو دسته مشتري را طي ميكنند و بعد به ثبات ميرسد، اما نمودار قرمز به خاطر نوع نوآوري و به علت اينكه در ابتدا به خاطر جديد بودن معمولا تا مدتها مورد اقبال مشتريهاي زيادي قرار نميگيرد، زماني را بايد صرف كند تا به نوجويان و مشتريان با كمترين تقاضا دست پيدا كنند اما بعد با حركت شتابدار رشد آنها شروع ميشود و ميبينيم كه از نمودار آبي تثبيت شده نيز سبقت ميگيرد و سهم بازار را به شدت به نفع خود تغيير ميدهد.
تخريب خلاق مفهومي است كه در سال 1950 توسط شومپيتر مطرح شده است اما نوآوري مخرب در سال 1995 توسط کلایتون معرفي شد، به نظر می رسد که نوآوری مخرب زیرمجموعهي تخریب خلاق است. اما این به معني كم اهميتي تئوري پروفسور کلیتون نيست. نوآوري مخرب تلاش ميكند تا مفهوم پویایی فناوری را بيان كند، در حالی که تخريب خلاق به ماهیت الگوهای رشد اقتصادی ميپردازد.
در حقيقت نوآوری مخرب به تشريح تخریب خلاق در حوزههاي فناوری جدید ميپردازد.
در تصوير زير قدرت نوآوري دوربینهاي دیجیتال به عنوان یک نیروی تخریب خلاق برای ایجاد اختلال در بازار دوربینهاي فیلم برداري قديمي را نشان ميدهد و در ادامه ميتوان تصور كرد كه چگونه تلفنهای هوشمند به همين كيفيت باعث اختلال در بازار دوربینهای دیجیتال خواهند شد.
جا دارد تحسين كنيم تمام افرادي را كه در طول تاريخ، جسارت نوآوري مخرب را داشتهاند اين افراد داراي اين استعداد دروني هستند كه هر چيزي را كه ميبينند از خود ميپرسند:
آيا راه بهتري براي انجام دادن اين كار وجود دارد؟
آيا ميتوان با روشي ديگر به اين خروجي دست يافت؟
آيا ميتوان اين راه حل را در جاهاي ديگر نيز به كار برد؟
بشر مديون اين طرز نگاه است، اين افراد در طول تاريخ تكامل دانايي بشر را شتاب بخشيدهاند و موجب رفاه و آسايش بيشتر براي انسانها شدهاند.
بياييد به اين سوال فكر كنيم که چطور ميشود بچههايمان را طوري تربيت كنيم كه علاوه بر اينكه خلاق باشند، شجاعت نوآوري و تخريب داشتههايشان را نيز داشته باشد؟
مراجع: