در اینجا من در رابطه با کتاب هایی که خواندم، بازی های رومیزی که انجام دادم و در رابطه با مغز مطالب مینویسم!
با طبیعت حرف هایت را بزن، متوجه میشود!
سوالاتی که بعضی مواقع مخصوصا در این زمانه، که بسیاری از ما انسانها از خوردن گوشت دوری میکنیم، ممکن است فکر ما را درگیر کنند، این است که آیا گیاهان هم مثل ما درد را احساس میکنند؟ و یا آیا گیاهان از طریق زبان خاصی با هم صحبت میکنند؟
حس درد در گیاهان
به خاطر این که گیاهان گیرنده درد یا عصب و مغز ندارند، همانند ما اعضای قلمرو حیوانات درد را احساس نمیکنند.
کندن ریشه هویج و یا پیرایش پرچین نوعی شکنجه گیاهی نیست و یا میتوانید از آن سیب بدون نگرانی گازی بزنید و از خوردنش لذت ببرید. با این حال، به نظر میآید بسیاری از گیاهان میتوانند محرکهای فیزیکی را درک کرده و با آنها ارتباط برقرار کنند.
همانند ونوس مگس خوار بعضی از گیاهان توانایی حسی مشخصی دارند که تلهی شگفت انگیز آنها میتواند در عرض نیم ثانیه بسته شود. شبیه به همین گیاه، گیاهان حساس هستند، مثلا برگهایش را بعد از برقراری تماس میبندد، این یک سازگاری است که ممکن است باعث وحشت گیاهخواران خاصی شود. در حالی که این پاسخ با ضربه فیزیکی آغاز میشود، سیگنال هشداری الکتریکی با سیگنال درد برابر نیست، و ما نباید یک گیاه آسیبدیده را گیاهی بدانیم که در حال رنج کشیدن است. گیاهان دارای قدرتهای استثنایی برای پاسخ به نور خورشید، جاذبه، باد و حتی نیش حشرات کوچیک هستند ولی(خوشبختانه) موفقیتها و ناکامیهای تکاملی آنها با رنج کشیدن شکل نگرفته، بلکه یک مرگ و میر ساده بوده است.


با همهی این حرفها، باز هم همانطور که گفته شد، همهی موجودات حتی گیاهان برای زنده ماندن میجنگند و ما انسانها باید به اندازهی نیاز تغذیه کنیم.
زبان گیاهان
در مورد مبحث ارتباط گیاهان با یکدیگر تحقیقات جالبی انجام شده که ممکن است طرز دید خیلی از ما را نسبت به این موجودات فوقالعاده تغییر دهد:
درختان دائماٌ از طریق صداها، رایحهها، سیگنالها و انرژی، از بالا و زیر زمین با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند. آنها به طور طبیعی از طریق شبکههایی به همهی موجودات، از جمله شما متصل هستند.
زیستشناسان، بومشناسان، جنگلبانان و طبیعتشناسان عقیده دارند که درختان صحبت میکنند و انسانها میتوانند یاد بگیرند که چگونه این زبان را بشنوند.
جورج دیوید هاسکل، زیستشناس، در کتابش در سال 2017 به نام "نغمههای درختان" استدلال میکند که بیشتر افراد به دلیل آن که نمیتوانند درک کنند که درختان به هم وابسته هستند، با قبول کردن این موضوع مشکل دارند.
هاسکل میگوید:" برقراری ارتباط در یک شبکه، ارتباط را ضروری میکند و زبانها را به وجود میآورد؛ درک این که طبیعت یک شبکه است، اولین قدم برای شنیدن صحبتهای درختان است."
هاسکل جنگل بارانی آمازون اکوادور را به عنوان نمونه عملی این موضوع معرفی میکند. برای مردم واورانی که در آن جا زندگی میکنند، ویژگی شبکههای طبیعت و وجود ارتباط بین تمامی موجودات زنده کاملا آشکار است. در واقع، زبان واورانی بازتابی از روابط بین درختان و دیگر اشکال زندگی است. مردم واورانی از این تصور که یک درخت ممکن است هنگام بریده شدن فریاد بزند یا این که آسیب رساندن به درختان باعث بروز مشکلاتی برای انسانها میشود، تعجب نمیکنند زیرا آنها درختان را موجوداتی زنده میدانند که ارتباطات نزدیکی با افراد اطرافشان و موجودات دیگر دارند.
هاسکل بیان میکند که در طول تاریخ ادبی و موسیقی، اشارههایی به نغمههای درختان و نحوهی صحبت کردن آنها شدهاست:" نجوا کردن کاجها، افتادن شاخهها، خشخش برگها و زمزمهی مداوم جنگل. هنرمندان بشری همیشه میدانستند که درختان در سطحی بنیادی صحبت میکنند، حتی اگر کاملا موافق نباشند که آنها "زبان"خاص خود را دارند."
زبان درختان مفهومی کاملا آشکار برای بومیشناس، سوزان سیمارد است، کسی که برای 30 سال درختان را مطالعه کردهاست.
سیمارد میگوید:" میخواهم طرز فکرتان را دربارهی جنگلها تغییر دهم.در زیر زمین دنیای دیگری وجود دارد، دنیایی متشکل از مسیرهای بیپایان بیولوژیکی که درختان را به یکدیگر متصل میکند و ارتباط را ممکن میسازد و به جنگل این امکان را میدهد که مثل یک موجود زندهی واحد عمل کنند، ممکن است فکر کنید که این نوعی از هوش است."

درختان مواد شیمیایی را از طریق قارچها و فرستادن بذرها که اساساً بستههای اطلاعاتی هستند؛ توسط باد، پرندگان، خفاشها و سایر مهمانان به سراسر دنیا میفرستند.
تحقیقات سیمارد نشان میدهد که در زیر زمین شبکههای وسیعی از ریشهها وجود دارد که با کمک قارچها، آب، کربن و مواد مغذی را بین تمام گونههای درختان جابهجا میکنند. آنها حتی در مراکز مختلف، درختان مادری دارند که جریان اطلاعات را مدیریت میکنند و این ارتباط متقابل به تعداد زیادی از موجودات زنده کمک میکند که با بیماریها مبارزه کنند و با هم زنده بمانند.

پیتر وولبن نیز هنگامی که مدیریت یک جنگل باستانی توس در آلمان را برعهده داشت، به نتیجهی مشابهی رسید.
وولبن به گاردین گفت:" پس از مواجه شدن با یک کنده درخت بدون برگ که پس از 500 سال هنوز زنده مانده بود، متوجه شده بود که درختان زندگی اجتماعی پیچیدهای دارند."
وولبن گفت:"هر موجود زندهای به مواد مغذی نیاز دارد. تنها توضیح این بود که آن کنده درخت، توسط درختان همسایهاش از طریق ریشه با محلول قند پشتیبانی میشد. به عنوان جنگلبان، یادگرفتم که درختان با هم بر سر نور و فضا رقابت دارند اما در این جا خلاف آن را مشاهده کردم. درختان علاقه دارند که همهی اعضای این جامعه زنده بمانند."
وولبن عقیده دارد که آنها مانند انسانها، زندگی خانوادگی دارند. این کشف او منجر به چاپ کتابی با عنوان "زندگی پنهان درختان" شد.
سیمارد بیان میکند که با آگاهی از وابستگی داخلی همهی موجودات زنده، انسانها میتوانند در نگهداری درختان مادر که دانش را از یک نسل درخت به نسل دیگر منتقل میکنند، عاقلانهتر رفتار کنند. جنگلها برای مقابله با فقر روستایی، تامین آب و هوای تمیز، حفظ تنوع زیستی و کاهش تغییرات آب و هوایی کلیدی هستند.
از همهی این مطالب میتوان این موضوع را دریافت که زندگی همهی موجودات زنده ارزشمند است و نباید نادیده گرفته شوند، همان قدر که جان خودمان برایمان ارزش دارد، باید برای جان بقیهی موجودات نیز ارزش قائل شویم.
مطلبی دیگر از این نویسنده
واکسن و کورونا!
مطلبی دیگر در همین موضوع
راهنمای سفر به سنگاپور
مطلبی دیگر در همین موضوع
دولت و سرمایهگذاری جسورانه