ویرگول
ورودثبت نام
امیرحسین کاسه‌چی
امیرحسین کاسه‌چیمن یه طراح گرافیک و دانشجوی ادبیاتم و در مسیرم با هدف پیدا کردن پاسخ برای پرسش‌هام، مطالبی رو که به نظرم قابل توجه و ارزشمند بیان به اشتراک می‌ذارم.
امیرحسین کاسه‌چی
امیرحسین کاسه‌چی
خواندن ۴ دقیقه·۴ روز پیش

تلهٔ شایستگی: اگر رنج نکشم، پس نیستم!

صنعت دیزاین در حال حاضر شاهد یک دوقطبی عجیب و شاید کمی ترسناک است: نبردی خاموش میان «استادکاران سنتی» و «معماران بهره‌وری». گروه اول، همان متخصصان با‌سابقه‌ای هستند که سال‌ها عمرشان را پای نرم‌افزارهای پیچیده گذاشته‌اند و با دقتی جراحی‌گونه ابزارها را به کار می‌گیرند. برای این افراد، پیچیدگی و منحنی یادگیری وحشتناک نرم‌افزارهایی مثل افتر افکت یا سیستم‌های گرید پیچیده در CSS یک نقص نیست؛ بلکه نشانی از افتخار، و تأییدی بر تخصص آن‌هاست. گروه دوم طراحانی- معمولا از نسل جدید- هستند که در برابر ابزار موضع نمی‌گیرند بلکه آنچه بدان اصالت می‌بخشند، پاسخ صحیح و بهینه برای یک مسئلهٔ موجود است.

حال ماجرا از جایی جالب می‌شود که ابزارهای جدید و خودکار- ابزارهای هوش مصنوعی مثل Chat GPT یا Gemini یا نسل جدید هوش‌ مصنوعی در مفهوم اتوماسیون و Agentها- ظهور کردند. این ابزارها با دموکراتیزه کردن خروجی‌های باکیفیت، عملاً نگهبانان کهنه‌کار را دور زدند و انحصار تکنیکی موجود را شکستند. این تغییر بنیادین باعث شده تا نخبگان قدیمیِ دیزاین گارد دفاعی محکمی بگیرند.

چرخ را دوباره اختراع نکنید، وقتی می‌توانید سوار ماشین شوید و به سادگی رانندگی کنید.

در این نوشتار استدلال می‌شود که این مقاومت سرسختانه در برابر ابزارهای جدید، نه از سرِ نگرانی برای افت کیفیت، بلکه ناشی از یک خطای شناختی مشهور به نام «خطای هزینهٔ هدررفته (Sunk Cost Fallacy)» است.

سوال اصلی اینجاست: آیا سال‌ها زمان صرف‌شده برای یادگیری روش‌های منسوخ، باعث شده تا متخصصان ارشد چشمشان را بر روی ابزارهای سریع‌تر و برتر ببندند؟


تلهٔ شایستگی و توهم "سختی برابر است با کیفیت"

مفهوم «تلهٔ شایستگی» بیان می‌کند که وقتی فردی در یک روشِ ناکارآمدْ مهارت پیدا می‌کند، تمایل دارد به استفاده از آن ادامه دهد و روش‌های برتر را نادیده بگیرد. این پدیده در دنیای دیزاین با «اثر ایکیا» ترکیب می‌شود؛ جایی که افراد برای چیزی که خودشان با زحمت ساخته‌اند، ارزشی غیرواقعی قائل‌اند.

در فرهنگ سنتی، «دشواری» اغلب با «کیفیت» اشتباه گرفته می‌شود. یک دیزاینر ارشد ممکن است یک طراح تازه‌کار را نه به خاطر کیفیت پایینِ طرح، بلکه به این خاطر که فرآیند کار را «بیش از حد آسان» تجربه کرده، رد کند. این دقیقاً همان هزینهٔ هدررفتهٔ استادی است. وقتی کسی هزاران ساعت را صرف حفظ کردن میانبرهای کیبورد و دیباگ کردن ارورهای عجیب کرده، پذیرش اینکه یک ابزار Drag-and-drop می‌تواند ۹۰ درصد همان نتیجه را در ۱۰ درصد زمان تحویل دهد، به معنای پذیرش این واقعیت تلخ است که ۹۰ درصد از مهارت‌هایش عملاً بی‌فایده شده‌اند.

تخصص شما نباید موزه‌ای از تکنیک‌های منسوخ باشد، بلکه باید جعبه‌ابزاری برای ساختن آینده باشد.

اضطراب جعبه سیاه و محافظت از جایگاه

متخصصان عاشق کنترل هستند. ابزارهای قدیمی اجازه می‌دهند تا تک‌تک پیکسل‌ها دستکاری شوند. اما ابزارهای جدید این کنترل را در یک «جعبه سیاه» پنهان می‌کنند تا سرعت را بالا ببرند. این برای یک تازه‌کار آزادی است، اما برای یک کهنه‌کار توهین تلقی می‌شود. استدلال آن‌ها این است که «کار واقعی» نیاز به دسترسی به مواد اولیه دارد. اما این استدلال در برابر منطق بازار فرو می‌ریزد: کارفرما پولِ «راه‌حل» را می‌دهد، نه پولِ «عرق ریختن» شما را. اصرار بر کنترل دستی، اغلب نقابی است برای پنهان کردن ناتوانی در تفکر استراتژیک.

از سوی دیگر، سلسله‌مراتب آژانس‌های خلاق بر پایهٔ مهارت فنی بنا شده است. مدیر هنری ارشد به این دلیل «ارشد» است که می‌تواند فایل‌هایی را که جونیورها خراب کرده‌اند، اصلاح کند. حال اگر جونیور از ابزاری استفاده کند که اصلاً خراب نمی‌شود و سریع‌تر هم هست، کل این سلسله‌مراتب فرو می‌ریزد. بنابراین، مقاومت اغلب ساختاری است؛ بزرگان صنعت تحت لوای «استانداردهای حرفه‌ای»، در واقع در حال دروازه‌بانی هستند تا جایگاه خود را حفظ کنند.


حرکت از اپراتور به کیوریتور

پیامدهای این مقاومت برای شرکت‌های دیزاین جدی است. آژانس‌هایی که توسط «خلوص‌گرایان» اداره می‌شوند، ریسک عقب افتادن از استودیوهای چابکی را دارند که از ابزارهای نوظهور برای تولید سریع‌تر و ارزان‌تر استفاده می‌کنند. تلهٔ شایستگی، چشم این رهبران را بر واقعیتی ساده می‌بندد: بازار به «نتیجه» پاداش می‌دهد، نه به «تلاش».

تغییر مورد نیاز، گذار از نقش «اپراتور» به «کیوریتور» است. ارزش یک دیزاینر ارشد دیگر نباید بر اساس چگونگیِ ساختن (مهارت فنی) سنجیده شود، بلکه باید بر اساس چیستی آنچه برای ساختن انتخاب می‌کند (رهبری خلاق) باشد. البته نباید فراموش کرد که هنوز هم در موارد خاص کارِ دستی برتری دارد، اما خطر آنجاست که این منطقِ استثنا را به قاعده تبدیل کنیم و بر اساس آن دریایی از هزینه‌های مادی و غیر مادی به کسب و کار تحمیل کنیم.

اجازه ندهید غرورتان لنگری باشد که کشتی پیشرفت شغلی‌تان را غرق می‌کند.

 

در نهایت، همبستگی میان مهارت بالای نرم‌افزاری و مقاومت در برابر ابزارهای نوظهور، ریشه‌ای عمیق در روانشناسی دارد. متخصصان با چسبیدن به ابزارهای گذشته، ناخواسته خود را از آینده حذف می‌کنند. صنعت به سمتی می‌رود که اجرای فنی تبدیل به کالایی ارزان می‌شود و ارزش استراتژیک، گران‌بها خواهد شد. برای فرار از تلهٔ شایستگی، حرفه‌ای‌ها باید ارزش خود را از سختیِ ابزارشان جدا کنند. آینده متعلق به کسانی نیست که می‌توانند پیچیده‌ترین ماشین را بسازند، بلکه متعلق به کسانی است که می‌توانند سریع‌ترین ماشین را برانند.


من امیرحسین کاسه‌چی هستم و در مسیر خودم برای پیدا کردن جواب سوالاتم، مطالبی رو که به ذهنم برسه ممکنه برای شما هم جالب و کمک‌کننده باشه باهاتون به اشتراک میذارم.  

دیزاینبرنامه نویسیگرافیکدیزاینر
۱
۰
امیرحسین کاسه‌چی
امیرحسین کاسه‌چی
من یه طراح گرافیک و دانشجوی ادبیاتم و در مسیرم با هدف پیدا کردن پاسخ برای پرسش‌هام، مطالبی رو که به نظرم قابل توجه و ارزشمند بیان به اشتراک می‌ذارم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید