
طراحی گرافیک امروز بیش از هر زمان دیگری به بازاندیشی در ریشههای خود نیاز دارد و یکی از مسیرهای الهامبخش برای این بازاندیشی، پرداختن به زبانهای بصری بومی است: نظامهای تصویری و نمادینی که از دل فرهنگها و سرزمینهایی غیر مرکزی(بخوانید غیر استعماری) برخاستهاند و معنا را نه از طریق تزئین، بلکه با منطق، روایت و رابطهٔ میان اجزا میسازند.
در این یادداشت استدلال میشود که نگاه به این زبانهای بصری تنها بهعنوان «الگوهای تزئینی» نوعی تداوم نگاه استعماری به طراحی است؛ در حالی که میتوان آنها را بهعنوان چارچوبهای فکری، زیباییشناختی و اخلاقی برای بازتعریف طراحی معاصر به کار گرفت.
سه نتیجهٔ اصلی از توجه به زبانهای بصری بومی حاصل میشود: نخست، منطق فضایی و روایی این زبانها ساختار طراحی را از خطی و سلسلهمراتبی به چندوجهی و ارتباطی تغییر میدهد؛ دوم، مشارکت مستقیم جوامع بومی شرط اساسی برای خلق طراحی اخلاقی و پایدار است؛ و سوم، کمبود زیرساختهای دیجیتال و آموزشی مانع گسترش عمیق این رویکردهاست.
در دنیای امروز، هر پوستر، لوگو یا صفحهٔ وب در وهلهٔ اول تصویری است از نحوهٔ نگاه ما به جهان. اما مسئله اینجاست که نگاه غالب در طراحی گرافیک هنوز ریشه در الگوهای غربی دارد: نظم خطی، سلسلهمراتب تصویری و زیباییشناسی مدرنیستی. در چنین بستری، وقتی از عناصر بصری بومی استفاده میشود، اغلب به نقشمایههایی تزئینی تقلیل مییابند. این نقشمایههای بیروح- بیآنکه منطق، روایت یا فلسفهٔ پشت آنها درک شود- در همان بستر تعریفشده از سمت جامعهٔ هنری غرب به کار گرفته میشوند.
در مقابل، زبانهای بصری بومی و تاریخی—از نگارههای ایران باستان گرفته تا سیستمهای تصویری صفویه و طرحهای نمادین اسطورهای—بر پایهٔ پیوند، تکرار، ریتم و رابطه شکل گرفتهاند. در این زبانها، تصویر تنها یک «نقش» نیست؛ بلکه روشی برای اندیشیدن، یادآوری و روایت است. این نگاه نهتنها با زیباییشناسی متفاوتی همراه است، بلکه نوعی فلسفهٔ دیدن را عرضه میکند: جهانی که همه چیز در آن در ارتباط با دیگری معنا دارد.
کتاب نظامهای بومی ارتباط تصویری تألیف میکولسکا و آفر از نخستین منابعی است که بهطور جامع نشان میدهد نگارههای بومی نه صرفاً نقاشی، بلکه شیوهای برای انتقال دانش، تاریخ و کیهانشناسی بودهاند. از سوی دیگر، پژوهشگرانی چون مگان کلی و راسل کندی با بررسی اخلاق در طراحی، بر ضرورت مشورت، اجازهگیری و مشارکت واقعی جوامع بومی در فرایند طراحی تأکید کردهاند. آنان «نردبان مشارکت» را پیشنهاد میکنند؛ مدلی که سطوح مختلف حضور جامعه را از مشاورهٔ سطحی تا همتصمیمگیری واقعی مشخص میکند. در سطح فلسفی، اندیشمندانی چون نورم شیهن بر «فلسفهٔ بصری بومی» تأکید دارند: برداشتی که در آن، تصویر و اندیشه از هم جداییناپذیرند و دانش از راه مشاهده، ارتباط و تجربه منتقل میشود.
اما علیرغم این پیشرفتهای نظری، غیبت سرفصلهای غنی و تخصصی هنر بومی در آموزش، و تداوم استفادهٔ سطحی از نمادهای بومی در تبلیغات و دیزاین- آن هم بدون مشارکت صاحبان آن فرهنگها- منجر به ادامهدارشدن آسیب به پیکرهٔ هنر بومی است.
برای درک قدرت این زبانها باید بدانیم که آنها بر چه اصولی بنا شدهاند:
منطق فضایی رابطهمند – در طرحهای بومی، فضا خطی و سلسلهمراتبی نیست؛ بلکه شبکهای از روابط است. هر عنصر با دیگری در گفتوگوست، درست مانند رابطهٔ انسان و طبیعت در جهانبینی بومی.
روایت تصویری چندلایه – هر نشانه، در عین سادگی ظاهری، حامل داستان، اسطوره، جغرافیا و تجربهٔ زیسته است. این زبانها برخلاف تایپوگرافی غربی، مرز روشنی میان «نوشتن» و «نقاشی» قائل نیستند. کافی است گردشی بین نقش و نگارهای فرشهای مناطق مختلف ایران کنید؛ خواهید دید چگونه نقش فرش راوی تجربهٔ زیستهٔ اقلیم خود است.
زیباییشناسی زمینمحور – رنگ، بافت و فرم در این زبانها از طبیعت و اقلیم برمیخیزند. رنگ سرخ در فرهنگ بومی میتواند خاک سرزمین باشد، نه صرفاً انتخابی روانشناسانه که تکیه بر نظریههای سست مدرن دارد.
اخلاق مشارکت و احترام – هر نشانه صاحب دارد و استفاده از آن نیازمند رعایت آیین و اجازه است. تصویر، میراث جمعی است نه ملک فردی.
زبانهای بصری بومی چیزی بیش از الگوهای زیبا برای پسزمینه هستند؛ آنها حامل فلسفههای دیدن، شیوههای شناخت و حافظهٔ جمعیاند. اگر طراحی گرافیک معاصر بتواند از این منابع نه بهعنوان تزئین بلکه بهعنوان چارچوبهای فکری بهره گیرد، میتواند چهرهای انسانیتر، اخلاقیتر و چندصداتر از خود بسازد.
امروز زمان آن رسیده است که دیزاینر از نقش «ناظرِ خنثی» خارج شود و در جایگاه «راهبر» بایستد؛ راهبری که میخواهد میراث خاص خود را نه از مسیر تقلید و نه به عنوان یک عنصر درجه دو، بلکه از مسیر گفتوگو و احترام بازآفرینی کند.
گرافیک آینده اگر بخواهد واقعاً جهانی باشد، باید بومی باشد.
من امیرحسین کاسهچی هستم و در مسیر خودم برای پیدا کردن جواب سوالاتم، مطالبی رو که به ذهنم برسه ممکنه برای شما هم جالب و کمککننده باشه باهاتون به اشتراک میذارم.