اول اینکه سر نوشته هام زحمت میکشم و هیچ اسکی و کپی نمیکنم؛ لایک کنید و کامنت کنید و خلاصه حمایت کنید: عشق منید😍
امروز آمدیم بگوییم که جهان ۸ میلیاردی ما، نه گیج دارد و نه خنگ. بله!. شاید معلم های قدیم به شما گفته باشند؛ "خنگ" ولی باید بگویم اکنون که جهان ۸ میلیارد نفره شده است، تا حالا خنگ به خود ندیده!. اینکه طرف مادرزادی خنگ و گیج است و حالا در مدرسه چیزی نمیفهمد، دروغ تر از یک افسانه، مثل اژدها است!. هر انسان، گیج نیست، بلکه یا علاقه اش چیزی نیست که تمرین میکند!. او قطع به یقین، به چیز دیگری علاقه دارد. اینکه یک دانشآموز، توان درک یک درس ریاضی را ندارد، دلیل نمیشود که آن خنگ است!. شاید که صحل است!، او به حتم، در یک درس دیگر خیلیخوب است!. اینکه ریاضی اش خوب نیست آن را خنگ نمیکند، حتما علاقه ندارد و نمیخواهد در آن حرفهای شود. مثلا خود من، در ریاضی به قدری که باید خوب نیستم، اما مهارت هایی مثل نویسندگی، تاریخ، ام عالی است. ذهن من میگوید: کل جهان که فقط به ریاضیدان نیاز ندارد!، بلکه یک نویسنده خوب، برای خوب کردن روحیه مردم نیاز است!. ما کل درس هارا قرار نیست یاد بگیریم و در آن "خیلی خوب" بگیریم، چون زمان دانشگاه، یک رشته است که ما یاد میگیریم و زندگی مان را با آن به جلو میبریم!. این حقیقت است!. شخصیت هر انسان، یک شش گانه دارد. اولی، هدف است، دومی، علاقه است، سومی نفرت است. چهارمی، ذهنیت است. پنجمی، اخلاق بد و خوب است و ششمی مجوز ورود به زمین است.. شاید با یک ذهنیت و اخلاق متفاوت، یا مثل بقیه به دنیا بیایید. مثلا فلانی، هدفش مشهور شدن است. علاقه هم میتواند بینهایت باشد، مثلا نوازندگی گیتار، نویسندگی ووو... اما این انسان هدفش مشهور شدن است. یا در عرصه نویسندگی مشهور میشود یا گیتار... این علاقه ها، شاید با محیطی که شما تجربه میکنید مغایرت داشته باشند، و شما آنجا مورد تحقیر و فکر گیج درباره شما، قرار بگیرید. نفرت هم میتواند فراتر از چیزی باشد که فکر کنید، مثلا از خیاطی نفرت شدید دارد و اصلا دوست نداردش، در کنار نفرت، ترس هم است، مثلا تاریکی یا فیلم وحشت!. ذهنیت هم هر ثانیه تغییر میتواند بکند و می تواند بیاندازه و بینهایت باشد، مثلا میگوید اقتصاد دست مافیا است یا پیری، بد است و هزاران و میلیارد ها چیز دیگر. نه روانشناس هستم و نه مشاور و نه چیز دیگر. ولی بگویم کار هایتان را اصلا از کس دیگری تقلید نکنید. من یک بچه ده ساله ام. ولی ۲ سال پیش، وقتی ۸ سالم بود، دوستی داشتم که همه کار هایش از من تقلید بود. مثال میزنم؛ "یادم است برای بازی به خانه مان آمده بود، من هم از شانس بد او، در حمام بودم. مادرم به او گفت که حمام هستم و با اخلاق مهربانش، او را به سمت خانه شان بدرقه کرد. وقتی شنید من در حمام هستم، او هم رفت و همان کرد." و باز مثال: "وقتی اسباب بازی را میخریدم، بلافاصله وقتی میفهمید، میخرید." شما هم این کار را نکنید، زیرا همه فکر میکنند شما گیج هستید و روزمرگی خودتان را ندارید. دور از آن تقلیدگر ها، مورد تحقیر قرار میگیرند. ولی نوآورانه ها، تحسین. شاید قبلا ها و الان هم بعضی وقت ها اخلاق خودم باشد، ولی سر کلاس، چه درس و چه مهارت دیگر، با همکلاسی هایتان حرف نزنید. شاید حرفتان درسی باشد و یا شاید هم غیردرسی، معلم ها ۹۹ درصد اوقات درس می دهند. شما اگر موقع درس حرف بزنید، موقع امتحان نمیفهمید، نمینویسید، "نیاز به تلاش" میگیرید و مورد تحقیر همکلاسی و معلم میشوید و احتمالا یا میگویند گیج، یا از نگاه و اخلاق، میفهمید که در دل میگویند گیج. معلم ۷۵ ساله کلاس چهارم من، رُک به همکلاسی هایم میگفت "گیج". این تحقیر ها، و حرف ها باعث ضربه روحی-روانی شما میشوند. پس سعی کنید تحقیر نشوید و گیج نشنوید، با من باز هم همراه شوید تا توصیه دیگری بکنم. وسط حرفی نپرید که به شما ربط ندارد. خودم همین حالا که مینویسم تجربه اش کردم!. دو نفر صحبت میکنند، شما هم وسط حرف شان میپرید و حرف "غلط" میزنید و یا جوری در دل میگویند "گیج" که میفهمید، یا کلامی، واقعا تحقیر میشوید. شاید بعضی ها قیافه بگیرند و بگویند ضربه روحی نمیخورم. اما حرف مفت است، همه کم یا زیاد، ناراحت میشوند. انسان های ظریف، بیشتر ضربه میخورند، مثلا زمانی که اوج مهارت خود را نشان میدهند و "گیج" یا "مسخره" میشنوند، آن مهارت را ترک میکنند و با خود میگویند: " من مسخره ام... بی مصرف ام..." آن فردی که این حرف را زده، شاید یک ستاره نورانی آینده را، با یک سنگ، خاموش کرده است. پس: "حرف بقیه را محل نذار، فکر و ذهنیت خودت رو دریاب." این درست است!. همیشه مسیر خودتان را ادامه دهید، شما مطمعن هستید که موفق میشوید و آن که "الکی" تحقیر میکند، به این شوق و اعتماد به نفس و مهارت، "حسادت" میکنند.