
سلام من امیرحسین هستم، فارغ التحصیل مقطع کاردانی، ورودی مهر۹۶، رشته نرم افزار، روزانه، انتخاب اولم بود، آزمون کنکور شرکت کردم، قبول شدم و بعد از چهار ترم با پاس کردن 74 واحد فارغ التحصیل شدم.
خب قبل از اینکه شروع کنم بگم که قبل از وارد شدن به این دانشکده چه دروغهای شاخ داری درموردش به گوشم میخورد که البته اون موقع نمیدونستم دروغه:
«شمسیپور شریف فنی و حرفهایهاست، دانشگاه فنی و حرفه ای نزدیک ترین دانشگاه به صنعت و بازار کاره، شمسیپور نگین فنی و حرفهایهاست، محتوای درسی همون چیزهایی هستن که تو بازار کار ازشون استفاده میشه، بیشتر محتوای درسی عملی هست و تئوری کمتره، اساتید شمسیپور بهتر از معلمهای هنرستان هستن، دانشگاه فنی و حرفهای بهتر از هنرستان فنی و حرفهایه، شما قراره بیشتر یاد بگیرید و کلی حرف مفت و دروغ دیگه».
تو جلسه توجیهی که رفتیم ۱۰ برابر حرفهای بالا بهمون گفتن و واقعا میتونم بگم مسئولین دانشکده شمسیپور خیلی خوب میتونستن جلوی خندههاشون رو بگیرن، واقعا یه آدم عادی نمیتونه تو روی چند صد تا دانشجوی ترم اولی نگاه کنه و این همه دروغ بگه. بنظرم باید بخاطر این نقش آفرینی بهشون اسکار داد.
حرف آخر رو همین اول میگم «کلا برای مسئولین دانشکده شمسیپور وضعیت دانشجوها در هیچ موردی هیچ اهمیتی نداره». یه نکته دیگه هم اینه که شمسیپور یکی از دانشکدههای دانشگاه فنی و حرفه ای هست و اینکه بگیم دانشکده شمسیپور درسته نه دانشگاه شمسیپور. چون خیلیها به اشتباه فکر میکنن که شمسیپور یه دانشگاهه منم به همین دلیل تو عنوان این پست از کلمه دانشگاه استفاده کردم تا تو google کردن به مشکل نخورید اما تو بقیه پست از کلمه دانشکده استفاده کردم.
به دلیل اینکه میخوام فضا سازی کنم یکم از ترم اول و دوم مینویسم:
خب ترم اول شروع شد، اولین شاهکار دانشگاه فنی و حرفهای برامون رو شد«درس سیستم عامل تو ترم اول» بعدم رفتیم چارت رو نگاه کردیم و دیدیم پیش نیاز برنامه نویسی پیشرفته ۲ بود و خود این برنامه نویسی پیشرفته ۲ پیش نیاز ۴ تا درس دیگه یعنی اگه ترم ۱ سیستم عامل رو میافتادی کاملا ترم دوم به فنا میرفتی.
کلا چارت رشته نرم افزار دانشگاه فنی و حرفه ای خیلی احمقانهست و همون طور که گفتم برای مسئولین دانشگاه فنی و حرفه ای هیچ اهمیتی نداره. واقعا میتونم بگم اون افرادی که چارت درسی ما رو نوشته بودن حتی یه ذره هم شعور نداشتند که درس ترم هفت چارت کارشناسی رو نیارن ترم اول کاردانی.
آپدیت سال 1399: سرفصلهای کاردانی کامپیوتر تغییر کرده و من هیچ چیزی درموردش نمیدونم. پیشنهاد میکنم که چارت و سرفصلهای جدید رو خودتون Google کنید و ببینید.
خب حالا بقیه ترم یک، یه استاد داشتیم به اسم هوشنگ خوش آموز زبان عمومی تدریس میکرد و خیلی پیر بود واقعا استاد پیر به درد نمیخوره. با بقیه دروس عمومی هم تا آخر این پست کاری ندارم و به نظرم کلا چرت و پرت هستن و با این وضع نبودنشون خیلی بهتره.
دروس تخصصی که قشنگ به فنا داد مارو، یه استادی بود به نام غلامی ملقب به غلام دراپ باکس که رشتهاش گرافیک بود و داشت به ما برنامه نویسی پیشرفته۱ درس میداد! ایشون روز اول اومد و اسم درس رو نمیدونست، زیر بار نمیرفت که این درس برنامه نویسی پیشرفته ست! بعد از 3 جلسه ما بالاخره تونستیم به این استاد بفهمونیم که به خدا این برنامه نویسی پیشرفته ست و مبانی کامپیوتر نیست. واقعا بی سواد بود و تقریبا میتونم بگم که حتی مبانی برنامه نویسی رو هم بلد نبود دیگه چه برسه به مسلط بودن بر علم تدریس و انتقال دانش. زبان برنامه نویسی C# تدریس میکرد کلا کلاسش مسخره بازی و بود و میگفت:«این کلاس دانشجو محوره». البته اینو من بگم که این بدبختی دست گل مدیرگروه ما استاد عادلی نیا بود و خودش قبول کرده بود که این درس برنامه نویسی پیشرفته1 رو ارائه بده و اصلا از همون اول هم اسم مدیرگروه خورده بود رو برگه انتخاب واحد ولی خب متاسفانه مدیرگروه از زیر بار مسئولیت فرار کرد. نه اینکه استاد غلامی مقصر نباشهها، وقتی بلد نیستی غلط میکنی میای تدریس میکنی ولی خب مدیرگروه ما بیشتر نقش هویج رو ایفا کرد و تو این قضیه هیچ مسئولیتی رو به گردن نگرفت کلا هم هفتهای یکی دو بار میاومد دانشکده به همین دلیل هم نمیشد خیلی پیداش کنی و اعتراضی کنی بهش. البته ما پیداش کردیم و بهش اعتراض هم کردیم اما متوجه شدیم که خودش قبل از اینکه ما بهش بگیم در جریان بوده و صرفا یه نفری رو فقط آورده بود که خودش تدریس نکنه! بعد از این مکالمه با مدیرگروه ما بیشتر از قبل ناراحت شدیم چون تازه فهمیدیم درحالی که مدیرگروه ما از عدم صلاحیت آقای غلامی باخبر بوده این شخص رو فرستاده برای تدریس و اینجا بود که اولین مشت محکم از طرف دانشکده شمسی پور رو خوردیم و ما بعد از این مکالمه با مدیرگروه برای اولین بار به عمق فاجعه پی بردیم.
البته از دانشجوهای قدیمی شنیدم که آقای عادلی نیا از آدمهای خوب شمسیپور بوده و قدیما مخصوصا اواخر دهه 80 و اوایل دهه 90 خیلی خوب کار میکرده اما دیگه از شانس بد ما وقتی به ورودی ما رسید کلا گذاشت رو دنده خلاص، سال ۹۸ هم کلا مدیر گروهی رو بیخیال شد.
بقیه دروس تخصصی هم که کلا داغون بودن، یه کارگاه سیستم عامل داشتیم که تو کارگاه ارائه نمیشد! یه مبانی اینترنت هم داشتیم که خیلی کلاسش شلوغ بود ولی خب یه چیزهایی از HTML و CSS بهمون یاد دادن و در انتهای ترم به صورت احمقانه ای امتحان پایان ترم که عملی بود رو Close Book و بدون اینترنت برگزار کردن.
این از ترم اول، حالا رسیدیم به انتخاب واحد ترم دوم، یه سیستم انتخاب واحد آشغال هست به اسم ناد کلا آزارتون میده. دوستانی که شبانه بودن میگفتن سیستم پرداخت شهریهاش هم یکی دیگه از شاهکارهای دانشگاه فنی و حرفهایه.
ترم دوم شروع شد یه درسی بود به اسم ذخیره و بازیابی اطلاعات و میتونم بگم قدیمی ترین سرفصلهای ممکنه رو داشت و سرفصلهاش برای سالهایی هستن که سی دی تازه اختراع شده بود، یه استادی بود به اسم محمد امین اکبر پور که کلا اومده بود برا کلاس کنکور و کتابهای کنکورش تبلیغ کنه(البته کلاسها رو کتابها رو با آدمهای دیگه مثل عادلی نیا شریکه). یه کتاب ذخیره و بازیابی اطلاعات رو هم به اجبار ازش خریدم و در حدی این کتاب بدردنخور بود که نمیشه توصیف کرد. شما فکر کن سرفصلهای خیلی خیلی قدیمی به صورت نکته به نکته، محتوایی مربوط به نوار مغناطیسی تا حساب کردن فاصلههای گپ با فرمول. من که من با این کتاب شیشه پاک کردم البته حتی جنس کاغذش هم خوب نبود.
برنامه نویسی پیشرفته۲ هم که باز C# بود، WPF تدریس میشد که برنامه نویسی سمت کلاینت ویندوز هست و واقعا چیزی نیست که بشه بعدا باهاش کاری پیدا کرد. خودم به شخصه خیلی گشتم اما چیزی پیدا نکردم. بنده خدا استاد این درس خیلی هم زحمت میکشید اما خب با بازار کار و کلا سایتهایی مثل جابینجا و جاب ویژن هیچ آشنایی نداشت. بنظرم اگه اون حجم از انرژی رو میذاشت رو یه زبان دارای بازار کار بهتر به عنوان مثال Java یا اصلا همون C# رو بجای کلاینت ویندوز ASP.NET درس میداد قطعا میتونست نتیجه خیلی بهتری بگیره اما خب متاسفانه اکثر اساتید این دانشکده عادت کردند به انجام کارهای بیهوده و شاید هم دیگه یادشون رفته که دارن کار بیهوده انجام میدن.
یه درس بود به اسم کارآفرینی که توسط شخصی به نام ناصر رحمدل ارائه میشد، اینکه اصلا چرا این درس 3 واحدی باید تو چارت درسی رشته نرم افزار کامپیوتر باشه خودش نشون دهنده اینه که افرادی که چارت درسی ما رو نوشتند اصلا براشون اهمیتی نداشته که درس مرتبط با رشته هست یا نه. بخوام از این استاد بنویسم پست طولانی میشه فقط در همین حد بگم که اگه اومدید این دانشکده و حق انتخاب استاد این درس رو داشتید تحت هیچ شرایطی با این شخص درس برندارید تاکید میکنم تحت هیچ شرایطی، البته ممکنه الان استاد بدتر از این هم اومده باشه از شمسیپور اصلا بعید نیست. درمورد استادهای جدید هم دیگه باید خودتون از ترم بالاییها سوال کنید.
اصلا ماهیت رشته کامپیوتر تو این دانشکده فرق داره و من که الان دارم این پست رو مینویسم با ۱.۵ سال سابقه کار تو بازار کامپیوتر میتونم بگم این چیزی که تو شمسیپور دارن درس میدن اصلا اون چیزی نیست که بشه باهاش کار پیدا کرد. در کل باید بگم که این جمله «دانشکده شمسیپور نزدیکترین محیط آکادمیک به بازاره کاره» حرف مفتی بیش نیست و من از هیچ کدوم از این درسها چیزی یاد نگرفتم.
خلاصه حواستون باشه که اگه یه روزی دانشجو این دانشکده شدید، حتما حتما ویدیوهای آموزشی و self study رو جدی بگیرید در غیر این صورت صد در صد تضمین میکنم که میشید یکی از همین چند میلیون تحصیل کردههای بیکار.
به نظرم تا الان براتون فضا سازی شده باشه بقیه ترم ۲ و کل ترمهای ۳و۴ هم همین روال ادامه داره و کلا وضع بدتر میشه ولی بهتر نمیشه. تو این 4 ترم هم متاسفانه وضعیت سلامت روحی و روانی من همهاش در حال افت بود و ترم به ترم بدتر میشد.
کلا از نظر تحصیل آکادمیک این دانشکده چیزی برای گفتن نداره.
محیط آموزشی هم یه ساختمون جدید داره و چندتا ساختمون قدیمی که اکثر کلاسها تو ساختمون جدید برگزار میشن.
در کل بنظر من اصلا محیط خوبی نداره و بیشتر شبیه مدرسهست تا دانشکده.
یه سری کارگاه و سایت هم داره که آنچنان تعریفی ندارن ولی از هیچی بهترن.
کلا سیستم تهویه نداره و تو مواقعی که هوا گرم میشه مخصوصا تو کلاسهایی که جمعیتاش بالای 30،40 نفره قابل تحمل نیست و بعد یه مدت به آدم حس خفگی دست میده و حدی میرسه که آدم فقط میخواد از اون کلاس بره بیرون و متاسفانه اصلا چیزی نیست که بشه بهش عادت کرد. تو فصل سرما هم وقتی که پنجره کلاس رو باز میکنی چند نفری که نزدیک پنجره نشستن یخ میکنن اگر هم پنجره رو ببندی آدمهای ته کلاس هلاک میشن. تازه یه سری از کلاسها هم که کلا پنجرههاشون باز نمیشه و بعد از اینکه ما پیگیری کردیم متوجه شدیم که پنجرههای مورد استفاده استاندارد نبودن و پرت میشدن پایین سر همین مسئله هم همه پنجرههای غیراستاندارد رو پیچ کردن که کلا غیرقابل باز کردن باشند. استفاده از پنجرههای غیراستاندارد هم یکی از چندین دلایلی هست که کلا ساختمون جدید پایانکار نگرفته. بنظر من هم کلا استفاده از یک ساختمون که پایان کار نگرفته کار بسیار خطرناکی هست اما خب در عوض اتاق رئیس دانشکده کولر اسپلیت داره و تو ساختمونهای قدیمیتر که پایانکار دارن واقع شده.
غذاهای سلف دانشکده که کلا داغون بودن من و دوستام دو ترم آخر اصلا نتونستیم تحمل کنیم و دیگه نرفتیم سلف.
از نظر رفت آمد هم روبهروی در ورودی ایستگاه بی آر تی منتظری خط آزادی-تهران پارس وجود داره.
برای مترو هم ایستگاه مدنی خط ۲ هم هست که البته ما خودمون ترم ۳ تازه ایستگاه مدنی رو کشف کردیم و تا قبلش از ایستگاه امام حسین استفاده میکردیم. مدنی یکم نزدیک تره و مسیرش تا دانشکده خیلی بهتره. اشتباه ما رو نکنید و حتما از مدنی برای رفت و آمد استفاده کنید.
نزدیک دانشکده هم پاساژ تیراژه۲ روبهرو ایستگاه مترو مدنی هست و بهترین جای موجود اطراف شمسیپور هست که میتونید با پای پیاده برید.
و اما میرسیم به بزرگترین شاهکار دانشگاه فنی و حرفه ای که با اختلاف احمقانه ترین حرکتی بوده که مسئولین دانشگاه فنی و حرفهای تا به حال انجام دادن. دانشگاه فنی و حرفهای بنا به تشخیص یه سری آدم که اصلا معلوم نیست با چه شعوری این تصمیم رو گرفتن، از سال۸۶ تک جنسیتی شده تا همین الان. حتی چند باری هم صدای اساتید دروس معارف در اومده بود ولی خب کسی در عمل کاری انجام نمیده و متاسفانه اصلا و به هیچ وجه برای هیچ کسی وضعیت و مطالبه دانشجوها هیچ اهمیتی نداره و کسی دنبال تغییر این وضعیت نیست. اینو مطمئن هستم که یه سری مسئول حراست که دچار بیماری سادیسم هستن پشت این قانون وایسادن. ولی واقعا چرا؟ شما چه چیزی از دانشجوهای دانشگاه فنی و حرفهای دیدید مگه؟ فرق دانشجوهای دانشگاه فنی و حرفهای با شریف و امیرکبیر و تهران چیه؟ مگه شما خودتون نمیگید شریف فنی و حرفهایها؟ مگه همین خود شما نبودید که به ما میگفتید نخبههای دانشگاه فنی و حرفهای؟
مسئولین بی خیال که اصلا شما براشون اهمیتی ندارید
اساتید بی سواد
هر ترم گفتن این جمله که «یا خدا یعنی این استاد رو کی راه داده تو این خراب شده؟ این خراب شده هیچ فیلتری برا جذب استاد نداره؟»
برگزاری دروس کارگاهی در جایی به غیر از کارگاه
سیستم انتخاب واحد داغون
بی اهمیت بودن دروس عملی در مقابل تئوری
خوندن درسهایی که تو بازار کار به هیچ دردتون نمیخورن
عدم تدریس هیچ مهارتی که بدرد شما بخوره
غذاهای خیلی مزخرف سلف
قانونی که میگه همیشه حق با استاده
تلف کردن وقت و زندگیتون به صورت آگاهانه
دروس بدردنخوری که یه احمقی همین جوری تصمیم گرفته تو چارت درسی رشته شما قرار بده
دروسی با سر فصلهای خیلی قدیمی (از سال 99 سرفصلها آپدیت شدن)
و ...
تنها دست آوردی که این دانشکده برای من داشت پیدا کردن چندتا رفیق خوب بود ولی خب نمیشه به همین یه مزیت هم به طوری قطعی مطمئن بود به این معنا که یعنی ممکنه شما بدشانستر از من باشید و هیچ دوستی پیدا نکنید. البته همین دوستاهایی که دارم رو هم سالی بیشتر از یکی دوبار از نزدیک نمیبینم.
دیگه انتخاب خودتونه، من تمام سعیم رو کردم که تمام حقیقتهای این دانشکده رو بهتون بگم و در مورد بقیه دانشکدههای دانشگاه فنی و حرفهای هم فقط میتونم اینو بگم که «شمسیپور بهترین دانشکده دانشگاه فنی و حرفهای هست، دیگه ببینید بقیه چی هستن که این بهترینشونه». البته من عکسهای دانشکده شریعتی رو دیدم و به نظر من حداقل از لحاظ محیطی دانشکده شریعتی خیلی بهتر از شمسیپوره.
یه سری از این مسئولین هم زمان ما میگفتن احتمالا الان هم میگن که «همه چی تقصیر دانشجوهاست، این دانشجوها هستن که درس نمیخونن و کلا ما خوبیم و هر مشکلی که هست از دانشجوهاست» جا داره من اینجا در جهت دفاع از دانشجوهای دانشکده شمسیپور یه تودهنی محکم بهشون بزنم و اینو بگم:
در طول تاریخ دانشکده شمسیپور همیشه بعد از هر کنکور بهترین رتبهها که تک رقمی و یا دو رقمی و سه رقمی هستند به این دانشکده وارد میشن و هر سال این دانشکده بهترین دانشجوها رو در اختیار داره اصلا همین لقب شریف فنی و حرفهای رو هم مدیون همین مسئله است اما به دلیل وجود یه سری مسئول بیلیاقت، از این سرمایه انسانی عالی هیچ استفادهای نمیشه. در حال حاضر دانشکده شمسیپور هر سال یک عالمه دانشجوی نخبه و نیروی انسانی عالی تحویل میگیره اما بعد از فارغ التحصیل شدن یه سری آدم افسرده بیانگیزه و بیعلاقه تحویل میده که این مسئله واقعا جای تاسف داره و اینجا باید گفت «سیب سرخ و دست چلاق». من خودم دو ترم اول معدل الف شدم! ولی خب وقتی محتوا درسی یه مشت چیز بدردنخور و غیرکاربردی باشه دیگه هیچ فرقی نداره که مشروط بشی یا معدل الف.
دلیل اصلی من از نوشتن این پست هم اینه که میخواستم یه دید و شناخت کلی در مورد این دانشکده بهتون بدم، اون سالهایی که خودم کنکور داشتم خیلی به دنبال یه پست شبیه به این گشتم اما متاسفانه چیزی پیدا نکردم و تا قبل از وارد شدن به دانشکده شمسیپور یک سری تصور بسیار غلط داشتم پس به خودم قول دادم تا این پست رو بنویسم و بقیه به خصوص نسلهای آینده رو از وضعیت موجود آگاه کنم، امیدوارم به دردتون خورده باشه.
ناگفته نمونه که این پست سانسورهای بسیار زیادی داره که جرئت نکردم بنویسمشون و مجبور شدم به یک سری از موارد اشارهای نکنم.
یک سری عکس برای درک بهتر وضعیت موجود:







آپدیت آبان ۱۳۹۹:
جمعی از دانشجویان دانشکده شمسیپور نامهای تحت عنوان مطالبه تغییر ریاست دانشکده فنی و حرفهای شهید شمسیپور رو در کارزار منتشر کردند، البته فکر نکنم به جایی برسه اما خب از هیچی بهتره.
آپدیت فروردین ۱۴۰۰:
یه چیزی در ترم آخر برای من اتفاق افتاد که حتی بعد از گذشت یک سال و خوردهای هنوز هم ذهن من رو درگیر میکنه و من رو به شدت آزار میده. مسئله بر میگرده به نحوه گذروندن درس پروژه، استاد راهنمای من به ایمیل و کلا اینترنت هیچ اعتقادی نداشت و به من امر میکرد که فایلها رو بریز رو سی دی و برام بیار. تازه خیر سرش هم استاد درس شبکه بود!!!!!!!!!! دوبار هم برای تحویل سی دی باهاش هماهنگ کردم که قرار بر این شد تا فلان روز هر دو داخل دانشکده باشیم و اون سی دی بیصاحاب رو از من تحویل بگیره ولی متاسفانه اینقدر بی شعور بود که بدون هیچ اطلاع قبلی سر قرار حاضر نشد، عذرخواهی و این چیزا هم که اصلا حرفش رو نزنید. دوبار دیگه هم به پروژه من ایراد بنی اسرائیلی گرفت. خلاصه که تو تیر و مرداد سال 98 بخاطر بی شعور بودن این شخص مجبور شدم که 8،7 بار مرخصی بدون حقوق بگیرم و نزدیک بود که از کارم اخراج بشم تازه علاوه بر این هم بخاطر این مرخصیها حقوقم خیلی کمتر از ماههای قبل شد و اون ماه کلی پول کم آوردم. خلاصه که به فنا رفتم و کلی ضرر مالی بهم وارد شد. آقای استااااااااااادی که فامیلیت با "پژ" شروع میشه «از ما که گذشت ولی خودت رو اصلاح کن! به خدا خیلی زشته که بیای برای ما از IP حرف بزنی درحالی که هنوز خودت رو سی دی هستی!!!!!!!!!!». هنوز هم که هنوزه این خاطره حال منو بد میکنه، امیدوارم با اضافه کردن این پاراگراف، این خاطره هم تو ذهنم کم رنگتر بشه.
آپدیت اوایل تیر ۱۴۰۰:
تو این دو سال یه سری از دوستان میان زیر این پست کامنت میذارن که ما آخرش نفهمیدیم چی شد و یکی به ما درست توضیح بده. به خدا من درستتر از این بلد نیستم اما فکر میکنم که اگه حس الانم رو بهتون بگم شاید بهتون کمک کنه:«من از اینکه دو سال از بهترین سالهای زندگیم رو تو این دانشکده تلف کردم برای خودم احساس تاسف بسیار زیادی میکنم، از اینکه سرنوشتم رو تو دست افراد بیشعوری قرار دادم که حتی زرهای برای من ارزشی قائل نبودند برای خودم احساس تاسف بسیار زیادی میکنم، یقین دادم که اگه زمان به عقب برگرده حتی از 10 کیلومتری این دانشکده عبور نمیکنم». امیدوارم با این ابراز احساسم در تصمیمگیریتون کمکی کرده باشم.
آپدیت اواخر تیر ۱۴۰۰: میخوام به این سوال جواب بدم:«چرا اگه زمان به عقب برگرده دانشگاه عملی کاربردی رو به شمسیپور ترجیح میدم؟»
اول اینکه کنکور نداره و بدون هیچ تلاشی آدم میتونه با شرط معدل قبول بشه. اگه میرفتیم علمی کاربردی دیگه نیازی به رتبههای 2 و 3 رقمی کنکور که با این همه تلاش بهشون رسیدیم نبود. اختصاص دادن کلی وقت و خوندن برای کنکور، اون همه هزینه برای کلاس کنکور، هزینه برای کتاب تستی، هزینه برای مشاوره و در آخر فدا کردن خواب صبح جمعه و بیدار شدن برای اون کنکورهای آزمایشی ساعت 8 صبح، به هیچ کدوم از اینا نیازی نبود.
دوم اینکه به محل زندگیم نزدیکتر بود و نیاز نبود این همه راه رو تا میدون امام حسین برم و خودم رو درگیر بدبختیهای صفهای طولانی و محیطهای شلوغ بی آر تی، مترو و تاکسی کنم.
سوم اینکه من به شخصه توقعی که از علمی کاربردی داشتم خیلی کمتر از شمسیپور بود و دلیلش هم دو مورد قبلی که گفتم بود. وقتی که آدم نه برای قبولی آنچنان تلاش خاصی کرده باشه و نه راه طولانی رو از خونهاش تا دانشگاه طی کرده باشه قطعا توقعاش کمتر از زمانیه که هم یک کنکور داده و هم کلی راه رو از محل زندگیش تا دانشگاه طی کرده. در کل منظورم اینه «میزان تلاش و سختی کشیدن ما با میزان توقعی که داریم رابطه مستقیم داره و در صورتی که توقع ما اون طوری که باید و شاید ارضا نشه به ما این حس دست میده که تلاشهامون بیهوده بوده و در نتیجه باعث افزایش میزان ناامیدی و نارضایتی ما میشه». طبق همین حرف به عنوان مثال میتونم بگم که اگه خود من تو دانشگاه علمی کاربردی با یه استادی شبیه به غلام دراپباکس مواجه شده بودم میزان ناراحتی و ناامیدی که بهم اضافه میشد بسیار کمتر از اون موقعی که تو شمسیپور با این استاد مواجه شدم میبود.
چهارم اینکه الان یکی از دوستانم داره کارشناسیش رو تو علمی کاربردی میخونه و طبق گفتههای همین دوستم اساتید علمی کاربردی خیلی بهتر از اساتید شمسیپور هستند و شاید بشه گفت که این دو جمله "یا خدا این استاد رو کی راه داده تو این دانشگاه؟؟؟؟" و "یعنی این خراب شده هیچ فیلتری برای جذب اساتید نداره؟؟؟؟؟" در دانشگاه علمی کاربردی استفاده کمتری دارند. جدا از اساتید هم طبق گفته همین دوستم تو دانشگاه علمی کاربردی در مقایسه با شمسیپور به دانشجو احترام خیلی بیشتری میذارن، محتوا آموزشی و محیط دانشگاه علمی کابردی هم از شمسیپور خیلی بهتره.
پنجم اینکه دانشگاه علمی کابردی تک جنسیتی نیست و برخلاف دانشگاه فنی و حرفهای دانشجوهاشون رو به چشم یه سری حیوون و بیمار روانی نمیبینند و در کل از نظر من کرامت انسانی یک شخص داخل دانشگاه علمی کاربردی خیلی بیشتر از دانشکده شمسیپوره.
به عنوان مورد آخر اینم بگم تا یه موقعی خدایی نکرده براتون سوء تفاهم نشه و فکر نکنید دانشکدههای علمی کاربردی بهشت هستند. علمی کابردی هم قطعا مشکلات خودش رو داره اما چون دانشکده شمسیپور تو همه زمینهها بسیار ضعیف عمل کرده در مقایسه با علمی کاربردی این توهم به وجود میاد که حتما علمی کاربردی خیلی خوبه که همون طور که گفتم این یه توهمه. در واقع اینطور میشه گفت که علمی کاربردی تو چیزهای بدیهی از شمسیپور خیلی جلوتره که البته اینم باید بگم که من خودم به شخصه همیشه بدیهیات سقف توقعاتم بوده اما خب متاسفانه در اکثر اوقات همین چیزهای بدیهی هم ازم دریغ شد.
آپدیت ۱۴۰۱:
سه سال بعد از انتشار این پست دوست عزیزی هم پست تجربه تحصیل در دانشکده فنی شهید شمسی پور (مهندسی برق) رو نوشت و بنظرم کاملتر و آپدیتتره.
یک دوست دیگهای هم این پست رو برای رشته حسابرسی نوشته.
آپدیت تیر ۱۴۰۴:
دوستان این پست قدیمیه و لطفا اگه تجربه جدیدتر دارید حتما بنویسید و لینک مطلبتون رو بذارید توی کامنتها.
فصل اول پادکست خودم هم جدیدا تموم شده و میتونید اینجا بهش گوش بدید.