
تاحالا شده چندتا از اساتید دور هم جمع بشن و به سیستم آموزشی ناکارآمدی که توش تدریس میکنن اعتراض کنن؟
نه، چون خودشون هم بخشی از همین سیستم هستن. چون اگه این سیستم فرو بریزه، اونها هم باهاش فرو میریزن. خیلی از اساتید دقیقاً بهواسطهی همین ناکارآمدی تونستن وارد این سیستم بشن. پس چرا باید چیزی رو تغییر بدن که به نفعشونه؟
واقعیت اینه که ضدِ دانشجو بودن، خیلی راحتتره تا همراه دانشجو بودن. چون همراهی، تلاش میخواد، آگاهی میخواد، بهروز بودن میخواد، اما تحقیر کردن و تیکه انداختن، نه سواد میخواد، نه اخلاق.
🔹 استاد نمیتونه کمک کنه، چون بلد نیست.
بهجای راهنمایی، توهین و تحقیر میکنه.
از ناتوانی خودش خجالت نمیکشه، اما دانشجو رو سرزنش میکنه.
🔹 درک واقعی از شرایط دانشجو وجود نداره.
استاد خبر نداره که چند درصد از دانشجوها به رشتهای که قبول شدن علاقه ندارن، یا اصلاً بر چه اساسی وارد اون رشته شدن. از کنکور، از نمرهمحوری، از بیعدالتی آموزشی، از فشار سربازی، از هزینههای دانشگاه پولی بیخبره.
🔹 سرفصلهای پوسیده، دلیلش فقط «قانون» نیست.
بعضی از اساتید با سرفصلهای وزارت علوم مثل رفیق قدیمی رفتار میکنن و نمیخوان ولش کنن.
واقعیت اینه که خیلیهاشون چیز جدید بلد نیستن، و راحتترین راه برای حفظ اقتدارشون، تکرار محتواهای بیربطه.
🔹 استاد هیچ بازنگریای در روش تدریس نداره.
استادی هست که ۱۵ ساله دقیقاً همون کاری رو میکنه که روز اول تدریسش انجام میداده. همون محتوا، همون روش، همون حرفها. هیچ تغییری.
و وقتی ازش میپرسی چرا این کارو میکنی، میگه: «حقوقمون کمه، وظیفه من نیست، اینجا مدرسه نیست، دانشجو باید خودش یاد بگیره.»
🔹 پرتاب مسئولیت به دوش دانشجو
محتوا رو تقسیم میکنه بین بچهها، میگه بیاید ارائه بدید، اسمش رو هم میذاره «دانشجومحور».
خب اگر قراره دانشجو همهچی رو ارائه بده، شما این وسط چیکارهاید دقیقاً؟
🔹 مافیای کنکور و سربازی اجباری؟ خبر نداره.
نه فقط از نظام جذب دانشجو خبر نداره، بلکه از وضعیت بعد از فارغالتحصیلی هم بیاطلاعه. نمیدونه چند درصد از دانشجوهای خودش الان بیکارن.
فشار سربازی، نداشتن علاقه، نداشتن شغل، نداشتن حمایت مالی، هیچکدوم تو فضای ذهنی خیلی از اساتید جایی نداره.
🔹 تحقیر دانشجوی شاغل، نهایت بیانصافی
وقتی به دانشجویی که شبها کار میکنه میگی: "اگه نمیتونی درست درس بخونی، ول کن برو سر کار"،
یا وقتی میگی: "اگه پول نداری که شهریه بدی، اصلاً نمیخواد درس بخونی"،
در واقع داری میگی: "اگه فقیر هستی، حق تحصیل نداری."
و این دیگه فقط بیاخلاقی نیست، بلکه یک حمله مستقیم به مفهوم عدالت آموزشیست.
🔹 استاد بازدهی کلاسش رو نمیسنجه.
اصلاً نمیپرسه که این درس، این کلاس، این فضا چقدر تأثیر داشته؟ چرا هیچکس درس نمیخونه؟ چرا کسی سوال نمیپرسه؟ چرا همه ناامید و خستهان؟
بذار یه سوال ساده بپرسیم:
اگه همین کلاس، با همین محتوا و همین روش، قراره بچهی خودت توش بشینه، راضیای؟
اگه نه، پس چرا برای بقیه باید خوب باشه؟
واقعاً وقتشه که اساتید، این ذهنیت «ما در برابر اونا» رو بذارن کنار.
استاد و دانشجو باید توی یک تیم باشن.
تیمِ اعتراض به ضعفهای سیستم آموزشی، تیمِ مطالبه برای تغییر، تیمِ تلاش برای بهبود.
وگرنه این شکاف، فقط عمیقتر میشه. و هیچکس ازش سودی نمیبره.
اینها سطرهاییست که از دل روزهای تاریک سال ۹۸ بیرون اومد؛ روزهایی که هنوز فراموش نشدهاند و نخواهند شد.